قیام خونین مردم قم در ۱۹ دیماه سال ۵۶ نقش مؤثری در پیروزی انقلاب اسلامی داشت. آیتالله عبدالکریم عابدینی، نماینده ولیفقیه در استان قزوین نیز در آن ایام در قم حضور داشت و در این قیام نقشآفرینی کرده است. به همین منظور ایکنای قزوین، با ایشان در رابطه با خاطرات و تأثیرات آن روز در پیروزی انقلاب اسلامی به گفتوگو نشسته است که تقدیم مخاطبان میشود:
ایکنا ـ منشأ قیام خونین ۱۹ دی مردم قم چه بود؟
زمانی که حاجآقا مصطفی در اولین روز از آبان ۵۶ به شهادت رسیدند، امام(ره) راجع به ایشان فرمودند مصطفی امید آینده اسلام بود، یعنی چشمانداز امام(ره) و سرمایهگذاری ایشان روی حاجآقا مصطفی بود که بعد از خودشان ایشان کارهای انقلاب را پیش ببرند. امام(ره) همچنین در مراسم ختم فرزندشان نیز فرمودند شهادت مصطفی از الطاف خفیه الهی بود.
زمانیکه این اتفاق افتاد و خبر به ما رسید، آن موقع بعد از یک سال و اندی زندان و تبعید به حوزه برگشته بودم. در آن ایام شخصیت بزرگی به نام آیتالله زاهدی که از مفسران بزرگ قرآن بود، به رحمت خدا رفته بود. آن ایام مدرسه فیضیه بسته بود، زمانی که طلاب در تشییع پیکر آیتالله زاهدی شرکت کردند، باید ایشان را از جلوی درب مدرسه فیضیه عبور میدادند و به حرم میبردند. ما وقتی مقابل درب مدرسه فیضیه رسیدیم، طلبهها با هم رایزنی کردند و گفتند الان وقت آن است که درب مدرسه را باز کنیم. در آن ایام ساواک مدرسه فیضیه را بسته بود، بنده ملبّس بودم، اما در آن مقطع لباس شخصی میپوشیدم. عدهای از اهالی که اطراف ما بودند، آمدند کمک کردند ما به درب مدرسه چسبیدیم و از آن بالا رفتیم و به داخل مدرسه پریدیم. بنده با یک لوله فلزی آنقدر روی قفل درب مدرسه کوبیدم که شکست و مردمی که پشت در بودند با شور و شعف در را باز کردند. در چنین فضایی شهادت حاجآقا مصطفی اتفاق افتاد.
ایکنا ـ از روزهای شهادت حاجآقا مصطفی بگویید.
زمانیکه حاجآقا مصطفی به شهادت رسید، برای ایشان مراسم ختم باشکوهی در قم برگزار کردند. این برای ما مثل خواب بود و باورکردنی نبود. مسجد اعظم مملو از جمعیت شده بود و بزرگان و علما میآمدند آنجا صحبت میکردند. برای مثال به یاد دارم در مسجد اعظم سه شخصیت صحبت کردند، یکی مرحوم آیتالله خلخالی، یکی مرحوم آیتالله خزعلی و یکی از بزرگان دیگر در این مسجد صحبت کردند. صحبتهای این مراسم همیشه به سمت مسائل سیاسی اجتماعی میرفت.
در شهرستانها هم شنیدیم که مراسمی برای ایشان برگزار شده است. در قزوین هم گویا مراسمی برای فرزند امام(ره) برگزار شده بود. همه اینها باعث شد رژیم شاهنشاهی بسیار عصبانی شود، چون آنها تصور کرده بودند امام را تبعید کردهاند و ایشان در تبعید از دنیا میروند و ماجرا تمام میشود، اما با شهادت حاجآقا مصطفی گویا ماجرا تازه شروع شده بود. مردم قیام کردند، سخنرانیهای فراوانی در همه جای کشور شد و نام امام(ره) در همه جا بهصورت گسترده مطرح شد.
ایکنا ـ رژیم چه واکنشی نسبت به این اتفاقات نشان داد؟
رژیم برای اینکه واکنشی به این اتفاقات نشان دهد، در ۱۷ دی در روزنامه اطلاعات مقالهای تحت عنوان ایران و استعمار سرخ و سیاه نوشتند. این مقاله پر از توهین به امام(ره) بود و با این کار میخواستند هیبت مرجعیت ایشان را بشکنند و ایشان را تنزل مرتبه دهند اما برعکس جواب داد.
ایکنا ـ واکنش طلبهها نسبت به این مقاله چه بود؟
طلبهها وقتی این اهانت را دیدند ساکت ننشستند و واکنش نشان دادند. در آن ایام معمولاً مدرسه فیضیه بهعنوان یک پایگاه محل ملاقات طلبهها بود، یعنی همه ملاقاتها در صحن این مدرسه شکل میگرفت. در این ایام در مدرسه فیضیه بسته بود، چون اگر بسته نمیشد ممکن بود جان همه طلبههای آن به خطر بیفتد. پایگاه اطلاعی طلبهها در آن روزها از مدرسه فیضیه به مدرسه حجتیه منتقل شده بود. طلبهها در روز ۱۸ دی با هم رایزنی انجام دادند و به این نتیجه رسیدند که در واکنش به انتشار این مقاله هتاکانه، باید جهت اعلام اعتراض به بیوت مراجع بروند.
ایکنا ـ از ماجرای رفتن به بیوت مراجع بفرمایید که چه اتفاقاتی افتاد.
از صبح روز ۱۹ دی پروژه رفتن به بیوت مراجع اجرایی شد. جمعیت انبوه طلبهها صبح آن روز به منزل مرحوم آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی رفتیم. حیاط بیت ایشان و کوچه محل سکونتشان مملو از جمعیت بود. بنده در حیاط منزل ایشان در نقطهای ایستاده بودم که مشرف به داخل بود. آیتالله گلپایگانی در انتهای سالن روی زمین نشسته بودند و میزی مقابلشان قرار داشت. ایشان شروع به صحبت کردند و فرمودند «اینها به آن آقا (منظورشان امام خمینی بود) توهین نکردند، به ما توهین کردند، آقای خمینی را مخالف خودشان معرفی کردند، مفهوم حرفشان این است که ما با اینها موافقیم، این توهین است، در حالی که ما با اینها مخالف بودیم، مخالف هستیم و مخالف خواهیم بود.» این زیباترین حرفی بود که ما انتظار داشتیم یک مرجع تقلید بگوید. این حرفها در آن مقطع زمانی خیلی مهم بود. همچنین آن روز به حسینیه مرحوم آیتالله مرعشی که نزدیک منزلشان بود رفتیم، ایشان نیز صحبتها و دعاهایی کردند. ایشان بسیار به امام(ره) و حاجآقا مصطفی علاقهمند و به همین دلیل بسیار تحت فشار روحی بودند برای توهینی که به حضرت امام شده بود.
ایکنا ـ دیگر به منزل کدام علما و مراجع رفتید؟
آن روز ما به منزل علامه طباطبایی و به آیتالله نوری همدانی هم رفتیم، البته آیتالله نوری همدانی آن زمان جزو اساتید جوان حوزه بودند و هنوز آیتالله نشده بودند. منزل آقای وحید خراسانی هم رفتیم، همچنین به محل تدریس آیتالله مکارم رفتیم. آیتالله مکارم در آن دیدار جملهای گفتند که همه طلبهها انرژی گرفتند، اصلاً انگار ما منتظر شنیدن همین جملات بودیم. ایشان فرمودند «اگر قرار است بکُشید، بیایید همه ما را بکُشید.» این را که گفتند طلبهها سرشار از هیجان شدند. این جملات اکنون شاید عادی بهنظر برسند، اما آن زمان مثل بنزین بودند که روی آتش ریخته میشد.
آن روز به بیت هر کدام از مراجع که رفتیم مطالبی رد و بدل شد و اعتراضاتی شد که به امام توهین شده است و میگفتیم این رژیم باید سرنگون شود. البته آن موقع سرنگونی رژیم راحت به ذهن کسی خطور نمیکرد، درست است که آرزوی همه بود، اما هر کسی آن را به زبان نمیآورد.
آن روز همچنین به منزل آقای شریعتمداری هم رفتیم، آقای شریعتمداری مورد اعتراض طلاب بود که چرا شما کاری نمیکنید. آن جلسه برای اعتراض بود و به ایشان گفتیم کاری کنید. ایشان گفتند ما پشت پرده کارهایی میکنیم. بعدها که انقلاب پیروز شد و اسناد ساواک آمد، معلوم شد که منظور ایشان این بوده که من دارم رایزنیهای دیپلماسی سیاسی میکنم. ایشان امام خمینی را رقیب برای خودشان میدیدند و خیلی برای ایشان ناخوشایند نبود که امام دیده نشود. تشخیص ایشان این بود که با مذاکره باید کارها را پیش برد.
ایکنا ـ قیام ۱۹ دی به کجا ختم شد؟ پس از رفتن به بیوت مراجع چه اتفاقی افتاد؟
آن روز سیل جمعیت به سراغ مراجع رفتند تا نتیجه بگیرند. بعدازظهر آن روز هم طلبهها چند جا رفتند. کمکم این حرکت به خشونت گرایید. طلبهها دست به آجر و سنگ بردند و رژیم هم دست به سلاح برد و مدام صدای شلیک گلوله مخصوصاً در اطراف حرم میپیچید. در کوچههای اطراف حرم دیدم که یک جایی خون ریخته بود، یعنی گویا کسی گلوله خورده بود و خونش روی زمین ریخته شده بود. این ماجراها تا دیرهنگام ادامه پیدا کرد.
دوچرخهام را یک جایی پارک کرده بودم. در ساعات پایانی شب که رفتم دوچرخهام را بردارم تا به مدرسهای که در آن سکونت داشتم بروم، در سهراه موزه واقع در ضلع شمال شرقی حرم بودم که دیدم جمعی از مأمورین شهربانی آنجا ایستادهاند. اینها آمدند جلوی دوچرخه من را گرفتند. من نگران بودم که نکند الان دستهای من را ببینند، چون آثار سنگ و آجر روی دستانم بود. یک موضوعی به ذهنم خطور کرد، قبل از اینکه آنها بخواهند بگویید دستت را ببینیم، من خودم دستم را نگه داشتم و گفتم من کارگر هستم، الان هم دارم به منزل میروم. با این کار خودم برای نشان دادن دستهایم پیشقدم شدم. آنها وقتی این را دیدند گویا جوشان تغییر کرد، به همین علت گذاشتند که من بروم و متوجه نشدند من در لابهلای این جمعیت بودهام.
ایکنا ـ نقش قیام ۱۹ دی در پیروزی انقلاب اسلامی چه بود؟
در حقیقت قیام مردم قم حلقه اتصال بین ۱۵ خرداد ۴۲ و ۲۲ بهمن ۵۷ بود. امام(ره) هم یک پیام راجع به آن صادر کردند. نقش این حادثه در پیروزی انقلاب خیلی جدی بود. در آن روز برخی طلاب در قم به شهادت رسیدند، بهخاطر شهادت طلاب قم در خیلی از شهرهای کشور مراسم چهلم گرفته شد. این مجالس در یزد منجر به شهادت چند نفر شد، برای چهلم مردم یزد نیز در همه جا مراسم گرفته شد و در جهرم عدهای به شهادت رسیدند.
اینکه امام(ره) در مورد شهادت حاجآقا مصطفی فرمود شهادت مصطفی از الطاف خفیه الهی بود، تفسیر آن همین اتفاقاتی بود که افتاد و منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شد، یعنی در حقیقت شهادت مرحوم حاجآقا مصطفی بود که انقلاب را پیروز کرد، صبوری امام(ره) بود که انقلاب را پیروز کرد، قیام ۱۹ دی ماه سال ۵۶ مردم قم بود که انقلاب را پیروز کرد. مقام معظم رهبری هم خیلی از این قیام بهموقع مردم قم تمجید کردند و فرمودند این قیام پاسخ به مهمترین مسئله زمانه بود. بنابراین این قیام نقش بسیار تأثیرگذاری در پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷ داشت.
انتهای پیام
منبع