به گزارش ایکنا، نشست نقد و بررسی کتاب «انگاره بتپرستی و پیدایش اسلام» اثر جرالد هاوتینگ با حضور مترجمان کتاب؛ اعظم پویا، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و مریم پیروان، پژوهشگر قرآنی، صبح امروز 16 مهر در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
گزیده سخنان اعظم پویا را در ادامه میخوانید؛
قبل از اینکه در مورد هاوتینگ صحبت کنم عرض میکنم که بنده مترجم کتاب هستم، نه نویسنده تا مدافع نظراتی باشیم که در کتاب آمده است. قطعا خود ما جاهایی به کتاب نقد داریم و قرار است در این جلسه کتاب را مورد بررسی قرار دهیم.
هاوتینگ دیدگاه ونز برو را در کتابش دنبال میکند. ونز برو چند پرسش بنیادی مطرح میکند و میگوید اگر ساختار قرآن را نگاه کنیم ویژگیهای ادبی، زبانی و ویژگیهایی که در فرم قرآن است اقتضا نمیکند معتقد باشیم قرآن در طول یک دوران کوتاه، یعنی 23 سال که سنت اسلامی بیان میکند پدید آمده باشد بلکه قرآن در محیطهای مختلفی پدید آمده و طی دوره زمانی طولانی شکل گرفته تا به عنوان یک کتاب آسمانی تثبیت شود. ونز برو بعدا این را مطرح میکند که با وجود تنوع مطالبی که در کتاب هست چرا گفته شده این کتاب در این دوران کوتاه پدید آمده. او میگوید علتش این است که مسلمانان میخواستند یکپارچگی متن را ثابت کنند لذا نمیتوانستند قبول کنند قرآن در دوران طولانی و در محیطهای مختلف به وجود آمده. هاوتینگ صراحتا میگوید من همین دیدگاه را قبول میکنم و آن را دنبال میکنم.
مدعای اصلی هاوتینگ در این کتاب چیست؟ او میگوید در مورد اسلام یک دیدگاه رایج میان مسلمانان و حتی محققان سنتی غربی وجود دارد و آن اینکه اسلام بخشی از سنت یکتاپرستی ابراهیمی است. هاوتینگ میگوید من هم قائلم اسلام بخشی از سنت یکتاپرستی ابراهیمی است ولی مشکل اینجا است گرچه این تلقی رایج را مسلمانان پذیرفتند ولی لوازم آن را نمیپذیرند. علت اینکه اینکه لوازم آن را نمیپذیرند گزارشهای منابع سنتی اسلامی است یعنی تفاسیر و سیره. آنها به نحوی خاستگاه قرآن را توضیح دادند که مانع شده دیدگاه قرآن را بفهمند یعنی مانع از فهم درست قرآن شده است.
تصویر متفاوت اسلام در آیینه سنت و قرآن
او میگوید این منابع سنتی قابل تردید هستند چون تعلقش و نسبتش با نویسندگانش مورد تردید است و حتی اگر ثابت شود برخی از این آثار متعلق به نویسندگانشان است ولی استنساخهای زیادی از آنها صورت گرفته و ممکن است در آنها تغییراتی صورت گرفته باشد. بنابراین نمیتوانیم به این آثار اعتماد کنیم. او تاکید میکند تصویری که سنت ارائه میدهد با تصویری که قرآن ارائه میدهد متفاوت است. این تصور چه تصویری است؟ او میگوید از نظر سنت، اسلام در غرب عربستان، در اوایل قرن هفتم میلادی پدیده آمده و این منطقه دور از مناطق یکتاپرستی بوده بنابراین اهالی این منطقه یکتاپرست نبودند و بتپرست بودند. دوم اینکه مخاطب اصلی پیامبر(ص) قریش بودند که در مکه زندگی میکردند و اگر پیامبر(ص) بعدا به مدینه رفتند باز تمام توجه ایشان به مکه است چون در حال مبارزه با مشرکان مکه بودند. سوم اینکه اسلام نتیجه وحیی بوده که به حضرت محمد(ص) شده است.
او میگوید من با این تصویری که سنت ارائه میدهد مخالفم یعنی نه قرآن در قرن هفتم میلادی پدید آمده، نه در حجاز و نه مخاطبانش اهل مکه بودند و نه بتپرست بودند؛ یعنی او کل این تلقی رایج را زیر سوال میبرد. او میگوید به نظر من قرآن در قرن نهم میلادی پدید آمده، در بینالنهرین پدید آمده، مخاطبشان اهل کتاب یعنی یهودیان و مسیحیان هستند و نتیجه وحی هم نبوده است. دغدغه هاوتینگ این نیست که بحث الهیاتی در مورد وجود خدا یا امکان وحی بکند بلکه میخواهد بگوید برای اینکه تصویر مسلمانان از خاستگاه قرآن کامل شود نیاز بوده بگویند وحیی صورت گرفته. بنابراین دغدغه هاوتینگ این نیست بگوید وحی ممکن است یا ممکن نیست.
به باور او اسلام از دل جدال میان مسیحیان و یهودیان و چیزی شبیه فرقه یهودی و مسیحی که آن زمان وجود داشته و در حال از بین رفتن بود، پدید میآید. وقتی قرآن را نگاه میکنیم به جای اینکه فضای بتپرستی را ببینیم فضای مسیحی ـ یهودی غلبه دارد. آنچه بیشتر برای سنت اهمیت داشته واژه مشرکون بوده که در قرآن آمده است و این تصویر را ایجاد کرده که مشرکین بتپرستان هستند در حالی که این تصور سنت است و از خود قرآن فهم نمیشود. چرا مفسرین چنین برداشتهایی داشتند؟ چند احتمال وجود دارد؛ یکی اینکه بگوییم تمام این گزارشات جعلی است، احتمال دیگر اینکه واقعا فهم اینها از قرآن این بوده است. خلاصه اینکه آنچه در گزارشهای سنتی آمده گزارشهای تاریخی نیست بلکه فهم عالمان مسلمان از گذشته خودشان است.
ترجمه چنین آثاری اشتباه است
در ادامه نشست نهله غروی نائینی؛ استاد دانشگاه تربیت مدرس به عنوان ناقد سخنرانی کرد که گزیده سخنان وی را در ادامه میخوانید؛
نگاه هاوتینگ به نحوی است که با اعتقادات مسلمانان مخالفت دارد، لذا من از مترجمان کتاب انتظار داشتم در زیرنویس نظراتی یا انتقاداتی را به کلام نویسنده کتاب بگویند. من متن انگلیسی را نخواندم که به ترجمه ایراد بگیرم ولی چند نکته درباره متن فارسی بیان میکنم. در برخی نگارشها ترجمه روان بود که متوجه شوم نویسنده چه میخواهد بگوید با این حال نکته اول این است که در بسیاری صفحات تاریخ آمده بود ولی علامت تاریخها اشتباه گذاشته شده بود یعنی برای تاریخ میلادی، علامت هجری قمری گذاشته شده بود و برعکس. نکته دیگر اینکه اشکال کلی ایشان این است که فقط مشاهدات و مدارکی که به عنوان مدارک تاریخی مطرح است، برایش مورد قبول است در حالی که قرآن کلام خدا و کلام وحی است. اساسا نگاه خاورشناسان به قرآن نگاه منفی است و رواج دادن این نوع نگاهها در جامعه به خصوص جامعه جوان کار اشتباهی است.
اگر اینها به تاریخ اعتماد میکنند باید به حدیث و سنت هم اعتماد کنند چون تاریخی که از آغاز اسلام نوشته شده تماما به صورت روایی نقل شده است. مشکل اساتید تاریخ این است که تاریخ را علم میدانند ولی سنت را علم نمیدانند در حالی که همه تاریخ به صورت حدیثی و روایی نقل شده است. اگر حدیث اعتبار ندارد پس تاریخ اسلام هم اعتبار ندارد. اینها نظرشان این است که ثابت کنند اسلام و قرآن از تورات و منابع قدیمیتر گرفته شده و در بحثهایی که در مورد کلمات عربی دارند میخواهند ریشه کلمات قرآن را به زبان سامی برسانند در حالی که خدا از آوردن کلمات عربی هیچ ناتوانی ندارد و ادعای اینها صحیح نیست.
انتهای پیام
منبع