قبلا عرض شد که چون ملکیت فدک برای شخص پیامبر(ص) بود، طبق آیه شریفه «وآت ذی القربی حقه» به دخترش حضرت زهرا(س) بخشیده شد و ایشان هم افرادی را در فدک گمارده بود و مشغول کشاورزی بودند اما وقتی سقیفه تشکیل شد تلاش کردند تا ممر و مفر اقتصادی حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) را قطع کنند و چنین هم کردند. مطالبه حضرت زهرا(س) ابتدا به عنوان نحله و هبه و بعد ارث انجام شد ولی فدک را برنگرداندند. ایشان وقتی بحث هبه و بخشش را طرح فرمودند آنها قبول نکردند و ایشان فرمودند اگر ملکیت مرا با هبه قبول ندارید قطعا ارث که از پیامبر(ص) میبرم و پیامبر(ص) فقط یک فرزند بیشتر نداشت.
اینها فدک را با این عنوان که مربوط به مسلمین است غصب کردند و اینکه باید خرج فقرای مسلمین شود و با صراحت گفتند ربطی به فاطمه و علی(ع) ندارد ولی تاریخ وضع اسفناکی در این باره نقل کرده است مثلا در یک مقطع فدک را که قرار بود به فقرا بدهند بین سه نفر تقسیم کردند؛ یکی از این سه نفر مروان حکم بود که طردشده پیامبر(ص) و ملعون و مورد نفرین ایشان بود؛ یک سهم را به فرزند عثمان و فرد دیگری دادند؛ یاللعجب مگر قرار نبود به مسلمین بدهند ولی در دوره استقرار بنیامیه و عثمان به بعد چه بر سر فدک آوردند و مانند موریانه به جان مسلمین افتادند.
در یک مرحله همه فدک را به مروان بن حکم دادند؛ یاللعجب که فدک برای فاطمه غصبی و حرام باشد و به کسی بدهند که مورد نفرین و لعن پیامبر(ص) است. شما که گفتید خرج فقرا و ضعفا شود؛ آیا مروان ندار و فقیر بود؟ کسانی که حق خدا و مال مردم را دوشیدند و وقت مرگ آنقدر طلا داشتند که وقتی خواستند به عنوان ارث تقسیم کنند آن را با تبر میشکستند. نه تنها فدک را به مروانین حکم دادند بلکه خمس مال آفریقا را هم به او بخشیدند؛ لابد او فقیر بوده است!
اقدام عمر بن عبدالعزیز درباره فدک
فدک تا دوره عمربن عبدالعزیز غصب شده بود؛ او بنابر هر دلیلی چند کار انجام داد؛ اول اینکه بعد از 70 سال سب و دشنام به علی بن ابیطالب(ع) را ممنوع کرد: علی که پیامبر(ص) در مورد او فرمود: اعلمکم علی … ؛ انا مدینه العلم و علی بابها؛ انا مدینه الحکمه و علی بابها؛ علی مع الحق و الحق مع علی. علی که جان و نفس رسول اکرم طبق نص آیه مباهله و به حکم آیه تطهیر مصداق اهل بیت(ع) است. عمر بن عبدالعزیز، فدک را به نقل از یاقوت حموی به حسن بن مثنی، پسر امام مجتبی(ع) داد؛ او هم فرزندی به نام حسن مثلث دارد و سادات طباطبایی به حسن مثنی میرسند و البته باز حدود شش بار گرفته شد و پس دادند.
مامون هم بعد از مناظرهای که امام رضا(ع) داشتند و بحث به فدک رسید و آن حضرت تبیین فرمودند فدک را برگرداند. امام رضا(ع) هم به آیات شریفه استناد فرمودند و اینکه چون هیچ جنگی صورت نگرفت فدک مربوط به شخص پیامبر(ص) شد و ایشان هم به فاطمه(س) هبه کردند. مامون هم علمای آن دوره را جمع کرد و گفت که آیا شهادت علی(ع) و حسنین(ع) و شهادت ام ایمن که به بهشت بشارت داده شده است میپذیرید؟ مامون گفت با این وضع آیا نسبت به مالکیت فاطمه زهرا(س) نسبت به فدک شک دارید؟ و گفتند خیر لذا دوباره فدک را به خاندان اهل بیت(ع) برگرداند.
مرز فدک همه حکومت هارون بود
حضرت زهرا(س) تنها برای احقاق حق شخصی اقدام نکردند، البته اگر برای این هم اقدام کرده بودند حق داشتند زیرا ملک شخصی ایشان غصب شده بود ولی فدک فراتر از ملک شخصی بود؛ فدک نماد غصب خلافت بود یعنی انگیزهای که برای غصب فدک وجود داشت همان انگیزهای بود که برای غصب خلافت اعمال شد؛ ابن شهرآشوب در کتاب مناقب نقل کرده است که روزی هارون الرشید به موسی بن جعفر(ع) گفت که محدوده فدک را مشخص کنید تا آن را برگردانم؛ حضرت فرمود اگر من معین کنم نخواهی داد؛ او گفت نه میدهم؛ حضرت فرمودند مرز فدک، از یک سمت به عدن در یمن میرسد؛ از سمت دیگر به سمرقند و مرز سوم به آفریقا و مرز چهارم به ارمیا میرسد؛ این فرمایش حضرت سبب شد تا رنگ چهره هارون عوض شد و گفت با این وصف حکومتی برای من باقی نمیماند یعنی حضرت مرز خلافت آن روز را مرز فدک تعیین کرد.
هارون میگفت ای خورشید از هر کجا دوست داری طلوع کن و از هر کجا غروب؛ زیرا طلوع و غروب تو در مملکت من است؛ یعنی گستره جغرافیایی خلافت اسلامی آن روز اینقدر وسیع بود و حضرت فرمودند فدک همان خلافت غصب شده است و اگر میخواهی فدک را برگردانی از مسند قدرت برخیز تا حق به حقدار برسد و خلافت ظاهری به امامت واقعی متصل شود. بعد از این قضیه هارون تصمیم گرفت حضرت موسی بن جعفر(ص) را به شهادت برساند.
امام عسکری(ع) فرمودند همه خلفای بنی عباس و بنی امیه میدانستند که ما بر حق هستیم و خودشان باطلاند و میدانستند خلافت جای آنان نیست و میدانستند که زوال و نابودی آنان به دست مهدی ماست لذا خیلی بر ما فشار آوردند و ما را در تنگنا قرار دادند و این فشار از دوران امام جواد(ع) به تدریج زیاد شد و در دوره امام عسکری(ع) ایشان تحت مراقبت شدید بودند و قصد داشتند تا امام مهدی(عج) را بکشند.
پس واقعیت فدک این است که خلافت غصب شده است و فریاد فاطمه(س) صرفا دادخواهی برای برگردان یک سرزمین به نام فدک نیست گرچه همان هم زمین بزرگی است و درآمد اقتصادی بسیار زیادی داشته است لذا فاطمه(س) بر سر انصار فریاد میزند که شما چرا نشسته و دم فروبستهاید و کاری نمیکنید؟ شما نیرو و سلاح و امکانات دارید و تکیه ما بر شما بوده است ولی چرا اقدامی نمیکنید؟ حضرت این مطالب را در خطبه فدکیه فرمودند زیرا اصل این خلافت نامشروع بود و حضرت خواستند تا خلافت به جایگاه اصلی خود برگردد؛ خلافتی که مورد رضایت خدا و رسول خدا(ص) است؛ همان خلافتی که از یوم الانذار در مکه شروع شد و در سال دهم هجرت در غدیر خم تثبیت شد لذا فدک عنوانی برای خلافت غصب شده است.
انتهای پیام
منبع