گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: با فعال شدن جهاد اصفهان و فارس در خطوط مقدم جبهه جهادگران کمکم وارد کارهای مهندسی و دیگر اقدامات ابتکاری شدند. یکی از اقدامات جهاد فارس در خط اول جبهه «فیاضیه»، انجام عملیات فریب بود؛ این عملیات به این ترتیب بود که ابتدا جلوتر از خط اول یک خاکریز کوتاه ۵۰ متری احداث کردند و سپس ۱۲ پوکه گلوله تفنگ ۱۰۶میلی متری را به فاصله معین روی این خاکریز میگذاشتند. آنها این پوکهها را به گونهای روی خاکریز قرار میدادند که تا حدودی شبیه لوله تانک بود و دشمن تصور میکرد پشت خاکریز تانک مستقر شده است. اما ارتش فقط یک تانک در اختیار جهاد فارس قرار داده بود و راننده آن از کنار این پوکهها شلیک میکرد و سپس جا به جا میشد، به این ترتیب دشمن تصور میکرد با تعداد زیادی تانک رو به رو است.
صبح که میشد توپخانه تانک و خمپارهاندازهای عراق آن خاکریز را برای ساعتها زیر آتش میگرفتند و مقدار قابل توجهی مهمات مصرف میکردند. این حرکت جهادگران در نقاط مختلف جبهه فیاضیه در مقابل خط عراق تکرار شد و عراقیها را خسته کرده بود. این عملیات فریب تا چند روز ادامه یافت و با هوشیار شدن دشمن دیگر آن را ادامه ندادند. همزمان با فعالیتهای یگانهای نظامی در جزیره آبادان، تحرکات لشکر ۳ زرهی ارتش عراق در جبهه آبادان نشان میداد آنها تصمیم دارند پس از سقوط خرمشهر وارد جزیره آبادان شوند.
** خیز صدام برای تصرف آبادان از سمت «کوی ذوالفقاری»
واحد مهندسی لشکر ۳ عراق با نصب یک پل پی. ام. پی (PMP) بر روی رودخانه کارون در منطقه مارد، واقع در ۱۲ کیلومتری آبادان از این رودخانه عبور کرده بود. این لشکر پل دیگری را هم در سلمانیه واقع در ۲۰ کیلومتری آبادان نصب کرد. ارتش عراق پس از عبور از کارون موفق شد بخشی از جاده آبادان – اهواز و نیز تا ۱۰ کیلومتر از جاده آبادان – ماهشهر را به تصرف خود درآورد. در این شرایط میتوان گفت که جادههای اصلی منتهی به خرمشهر و آبادان در اختیار عراق قرار گرفته بود. کوی ذوالفقاری آخرین منطقه در شهر آبادان و کنار رودخانه بهمنشیر با انبوهی از نخلستانها است. عراق نهم آبان با زدن پل و عبور از رودخانه بهمنشیر و عبور از روستای سادات وارد نخلستانهای ذوالفقاری شد.
طرح اولیه ارتش عراق پیشروی به سمت خرمشهر و سپس به سمت آبادان بود که با عبور از غرب رودخانه کارون، وارد آبادان شدند. عراقیها که تجربه تلخی از تصرف خرمشهر با ورود به شهر به دست آورده بودند از ورود به مرکز شهر آبادان خودداری کردند و با نقشهای حسابشده، شهر آبادان را دور زدند و وارد روستای سادات شدند. ارتش عراق با از بین بردن نخلستانها، ادوات جنگی خود را از طریق پل متحرکی که بر روی رودخانه بهمنشیر ساخته بود، عبور داد و به سمت نخلستانهای کوی ذوالفقاری حرکت کرد.
سرهنگ منوچهر کهتری
چند روز قبل از این پیشروی عراق به سمت ذوالفقاری، گردان ۱۵۳ از تیپ ۲ لشکر ۷۷ خراسان با یک گردان پیاده و یک گروهان تانک و یک آتشبار توپخانه به فرماندهی سرهنگ «منوچهر کهتری» از طریق ماهشهر وارد آبادان شد. از آنجا که این گردان در منطقه مهاباد در اثر مقابله با ضد انقلاب از آمادگی خوبی برخوردار بود، سرهنگ کهتری این گردان را برای اولین نبرد رو در رو با دشمن انتخاب کرده بود. دو پل ایستگاههای ۷ و ۱۲ بر روی رودخانه بهمنشیر ارتباط بین جزیره آبادان با جلگه خوزستان را برقرار میکرد، اما عراقیها برای عبور از بهمنشیر کوی ذوالفقاری را انتخاب کردند تا در مرحله اول وارد شهر آبادان نشوند.
** نقش جهاد فارس در ناکامی صدام در تصرف آبادان
هشتم آبان ۱۳۵۹ جهادگران فارس توسط یکی از افراد بومی منطقه متوجه شدند که عراق قصد دارد در یک حرکت غافلگیرانه اقدام به تک جبههای در کوی ذوالفقاری کند. با اعلام این خبر کلیه نیروهای جهاد بلافاصله مسلح شدند و پشت خاکریز به حال آمادهباش درآمدند. جهادگران فارس به سرعت واحدهای سپاه و ارتش را مطلع کرده و نیروها با هماهنگی سرهنگ کهتری مهیای نبرد شدند. در آن شب تعداد زیادی از نیروهای سپاه و مردمی پشت خاکریز در برابر دشمن ایستادگی کردند و مانع پیشروی آنها شدند. اولین اقدام جهادگران احداث خاکریز به سمت دشمن بود و، چون از امکانات زرهی برخوردار نبودند از سپاه درخواست کردند چند سنگر کمین جلوی خاکریزی که احداث میکردند پیشبینی کند. به این ترتیب فاصله خاکریز نیروهای تحت امر سپاه با خط اول دشمن کاهش یافت.
پس از تصرف جاده اهواز – آبادان، آبادان در حلقهای از محاصره ۲۷۰ درجه قرار گرفت. پس از ورود سرهنگ کهتری و نیروهایش در تاریخ ۹ آبان ۱۳۵۹ به آبادان، نیروهای عراقی از پلی که روی رودخانه بهمنشیر زده بودند، وارد کوی ذوالفقاری شدند. در اثر حمله دشمن به کوی ذوالفقاری نبرد سختی در گرفت و سرهنگ کهتری و نیروهایش تا نزدیکترین نقطه به دشمن، پیشروی کردند. او با هماهنگی فرماندهی آتشبار ۱۰۵ ارتش، موفق شد با تحمیل تلفات سنگین به نیروهای دشمن، آنها را به آن سوی بهمنشیر عقب براند. این نبرد سنگین اولین عقبنشینی جدی عراقیها در آن منطقه به حساب میآمد که در این برهه سرهنگ کهتری نقش مؤثری در جبهه آبادان داشت.
تانکها و نفربرهای عراقی تا ساحل بهمنشیر پیشروی کرده بودند و اگر این مقاومت انجام نمیگرفت، احتمال سقوط آبادان بسیار زیاد بود؛ غیر از ارتش گروههای زیادی از داوطلبان در این نبرد شرکت کرده بودند. عراقیها هنگام عقبنشینی تعداد زیادی تانک و نفربر، لودر و بلدوزر را رها کردند. جهادگران فارس و اصفهان هنگام عقبنشینی عراقیها از کوی ذوالفقاری، تعدادی خودروی سنگین و دستگاه مهندسی به غنیمت گرفتند که بخشی از ماشینآلات جهاد فارس از این طریق تأمین شد. جهاد اصفهان بخشی دیگر از امکانات خود را از روی شناورهای باربری در ساحل بهمنشیر تأمین کردند که صاحبانشان پس از حمله عراق، آنها را رها و منطقه را ترک کرده بودند.
** تجهیز جهاد اصفهان با غنیمتیهای ارتش بعثی
از آنجا که این شناورهای دوبهای متعلق به مردم بود، جهادگران به کمک آیت الله «غلامحسین جمی» امام جمعه آبادان صاحبان آنها را پیدا کردند و با اجازه آنها از این امکانات استفاده میکردند. یک تیم ماشینآلات جهاد اصفهان به سرپرستی آقای «آژیر»، تمام این دستگاهها را عقب کشید و این دستگاههای مهندسی را به تعمیرگاه منتقل کرد. جهاد اصفهان با این تجهیزات غنیمتی عراقیها پس از عقبنشینی وارد مرحله جدیدی از عملیات مهندسی شد. تعمیرگاه جهاد اصفهان با پیوستن چند استادکار حرفهای در امور تراشکاری، مکانیک دستگاههای سنگین، آهنگر و چند رشته دیگر از اصفهان در سطح وسیعی توسعه یافت و کلیه واحدهای ارتش کارهای تعمیراتی خود را از این طریق انجام میداد؛ جهاد اصفهان با توسعه کارها و اضافه شدن نیرو به فعالیت خود را در محور ایستگاههای ۱۲ و ۷ و فیاضیه توسعه داد.
آیت الله «غلامحسین جمی» امام جمعه آبادان
فعالیت مهندسی جهاد فارس با دو دستگاه جرثقیل یک دستگاه لودر از شرکت نفت یک دستگاه لودر جهاد آبادان دو دستگاه بلدوزر شرکت ایران ژاپن، یک دستگاه بلدوزر از سطح شهر و دستگاههای غنیمتی از عملیات ذوالفقاری شکل گرفت. اولین خاکریز در محور ایستگاه ۷ به وسیله جهاد فارس و اصفهان احداث شد. ساخت خاکریز که از حاشیه کارون تا جاده آبادان – ماهشهر به عهده جهاد اصفهان و ادامه آن تا بالاتر از ذوالفقاری به عهده جهاد فارس بود. در این منطقه هماهنگی جهاد با ارتش به سرعت صورت گرفت. فرماندهان ارتش اغلب نیازهای مهندسی خود را به جهاد محول میکردند. با فعال شدن جهاد فارس، سرهنگ کهتری یکی از فرماندهان ارتش در منطقه آبادان مستقیم به فرمانده جهاد فارس دستور میداد در کدام محور جاده یا خاکریز بزنند.
** احداث خاکریز ۵۰۰ متری
نیروهای جهاد در نخلستان اطراف کوی ذوالفقاری وارد عمل شدند. دشمن رو به روی آنها در یک زمین باز موضع گرفته بود و جهاد باید یک جان پناه به طول ۵۰۰ متر احداث میکرد تا نیروهایش پشت آن مستقر شوند. آنها پس از اتمام این خاکریز در منطقه ایرانگاز هم همین کار را تکرار کردند. کمکم به این روش از خاکریز زدن مسلط شدند و قدم به قدم پیشروی میکردند و خاکریز میزدند و به دنبال آن رزمندگان بیدرنگ پشت خاکریز مستقر میشدند. پس از عقبنشینی دشمن از کوی ذوالفقاری، جهاد استان تهران با توجه به مهندسانی که در اختیار داشت، پس از استقرار در یک مدرسه در آبادان اقدام به انجام چند کار زیربنایی کرد.
در واقع، جهاد وارد مرحله تثبیت منطقه شده بود. با قطع جادههای اصلی مواصلاتی باید منطقه «چوئبده» را به عنوان عقبه و محل ارتباط با بندر ماهشهر را از طریق راههای آبی در نظر میگرفتند. به کارگیری لنجهای محلی که صاحبان آن به مسیر بهمنشیر و اروندرود تا بندر ماهشهر مسلط بودند، بهترین جایگزین برای تردد به جزیره آبادان به حساب میآمد. از آنجا که در این منطقه هیچ اسکلهای نبود، نخستین اقدام، احداث یک اسکله در منطقه چوئبده بود که به سفارش ارتش به جهاد تهران واگذار شد. ارتش در نظر داشت پس از وارد کردن ادوات سنگین از طریق این اسکله، یگان رزمی خود را تقویت کند.
گروه مهندسی جهاد استان تهران با انجام مطالعات و برنامهریزیهای مهندسی، منطقه چوئبده در ساحل بهمنشیر را محل احداث این اسکله سنگین تشخیص داد که میتوانست تا ۲۰۰ تن بار را تخلیه کند. از ویژگیهای این اسکله این بود که از کف بتنی در ساحل رودخانه یک خط به عرض ۱۳ و طول ۳۰ متر به داخل آب امتداد مییافت تا در صورت جزر و مد نیز عملیات بارگیری و تخلیه انجام شود. عملیات شمعکوبی در این اسکله به این صورت انجام شد که هر کدام از شمعها حدود ۳۱ متر در زمین کاشته شد. احداث این اسکله با امکانات کم در مدت یک ماه به سختی به پایان رسید.
برای تدارک و پشتیبانی نیروهای ارتش مستقر در آبادان لازم بود یک باند بالگرد در منطقه چوئبده احداث شود تا از طریق آن و با استفاده از جاده خسروآباد، تدارکات و امکانات به آبادان حمل شود. این باند برای تسهیل در مانور بالگردهای هوانیروز در انتهای جاده چوئبده احداث شد. جهاد تهران برای زیرسازی این باند در زمین باتلاقی، از ورقهای آهنی استفاده کرد. پس از آماده شدن این باند در آخر آبان ۱۳۵۹ بالگردها نسبت به امدادرسانی مجروحان و کمکهای اولیه فعال شدند، پس از اعلام پایان کار باند و اسکله در اتاق جنگ اولین کاروان ادوات شامل تانک نفربر و توپ وارد اسکله شده و در میان استقبال نیروها وارد جزیره آبادان شدند.
با اینکه اسکله فوق بسیاری از مشکلات را برطرف کرده بود، اما برقراری ارتباط همچنان ناقص بود. شناورهایی که از دهانه «خورکوارین» و دهانه بهمنشیر وارد میشدند با مشکلاتی مواجه بودند. شناورها در مواقع جزر و مد در داخل آب متوقف میشدند و امکان حرکت نداشتند. از طرفی احتمال استفاده نیروهای عراقی از رادار دریایی در منطقه «فاو» و بستن این راه دریایی را قوت میبخشید، از این رو احداث راه زمینی میتوانست این نواقص و اشکالات ارتباطی را برطرف کند. جهادگران استان تهران تا پایان سال ۱۳۵۹ در این منطقه این سفارشها را انجام دادند.
شهید علی ایمانیان
با فعال شدن منطقه چوئبده و انتقال دستگاههای سنگین از جمله توپ، تانک و حتی بلدوزر به آبادان، از طریق ماهشهر تردد دستگاههای سنگین با مشکل جدی مواجه شد. فرماندهی جبهه آبادان بازسازی جاده چوئبده را در اواخر آبان ۱۳۵۹ به جهاد اصفهان واگذار کرد. این جاده از کارخانه شیر پاستوریزه تا انتهای فیاضیه چسبیده به رودخانه کارون ادامه داشت که در واقع جاده ارتباطی بین جبهههای آبادان به حساب میآمد. از آنجا که این جاده در زمین با تلاقی احداث میشد جهادگران کلیه مصالح کورههای آجرپزی آن منطقه را با کمپرسی به داخل باتلاق ریختند. به منظور سرعت بخشیدن به احداث این جاده، گروهی از جهادگران نجف آباد به فرماندهی «علی ایمانیان» به آنها پیوستند.
پس از اتمام مرحله اول جاده یک تیم به فرماندهی محمد روحالامین اقدام به آسفالت کردن این جاده کردند که پس از آن تردد بیشتری از روی این جاده صورت گرفت. آنها قیر را از یک کشتی پر از قیر به گل نشسته در ساحل اروند تأمین کردند. حمل بشکههای قیر در شب انجام میگرفت و پس از گرم کردن در کوره، آن را در جاده میپاشیدند. از ۳۰ کیلومتر جاده احداثی، ۱۷ کیلومتر با آسفالت سرد احداث شد. با اتمام این جاده در دی ۱۳۵۹، در ۷۰۰ متری خط اول دشمن وضعیت تردد محورهای عملیاتی آبادان به خصوص خطوط مقدم جبهه تغییر کرد و با تردد رزمندگان از این جاده دشمن آتش سنگینی روانه این جاده کرد.
یکی از جهادگرانی که در احداث این جاده مشارکت داشت، نحوه اعزام و فعالیت گروهی از جهادگران نجف آباد را این گونه توضیح داد: «ما یک گروه داوطلب ۳۰ نفره بودیم که به سرپرستی علی ایمانیان از جهاد نجفآباد آمده بودیم. وقتی به اهواز رسیدیم که جاده خرمشهر – آبادان سقوط کرده بود و با هزار زحمت از طریق بندر امام، خودمان را به آبادان رساندیم در اولین شب وارد جادهسازی در جاده چوئبده شدیم که به با تلاق برخوردیم، اما به سختی جاده را تمام کردیم. سه شب بعد به منطقه کارخانه شیر پاستوریزه رفتیم تا برای جلوگیری از پیشروی دشمن خاکریزی ایجاد کنیم؛ جهاد اصفهان لودر و بلدوزر ما را تأمین کرد و بدون آنکه تجربهای داشته باشیم به فیاضیه رفتیم تا آن خاکریز را احداث کنیم. یک گروه از جمع ما هم باند فرودگاه آبادان را لکهگیری میکردند که در بازسازی فرودگاه دو تن از جهادگران شهید شدند.
شهید خلیل پرویزی
حجم کارهای جهاد فارس به حدی رسید که آقای جزایری از طریق تلفن شرکت نفت با شورای مرکزی جهاد فارس ارتباط گرفت و از آنها درخواست نیرو کرد. یکی دیگر از گروههای اعزامی جهاد استان فارس به سرپرستی «خلیل پرویزی» وارد منطقه شدند. وقتی او وارد آبادان شد تنها ۱۷ سال سن داشت، اما به مرور زمان یکی از فرماندهان جهاد فارس شد. بخش اعظم تردد نیروها از چوئبده به ماهشهر با بالگرد و یا لنج انجام میشد. کمبود بالگرد و لنج در آذر ۱۳۵۹ به حدی رسید که به راحتی امکان تردد نبود. تدارکات تخلیه مجروحان حمل مهمات و هجوم مردمی که مجبور شدند محل زندگی خود را ترک کنند، عاملی شد که بندر ماهشهر در ترافیک شدید کمکرسانی به آبادان قرار گیرد.
این گروه جهاد فارس در نهایت با یک مینیبوس از جاده فرعی آبادان – ماهشهر حرکت کردند، اما در بین راه با عراقیهایی مواجه شدند که جاده را مسدود کرده بودند. آنها مجبور شدند از طریق جاده فرعی دیگری خود را به بهمنشیر برسانند و سپس با لنج به سمت چوئبده بروند. عراقیها پاسگاه خسروآباد را گلوله باران میکردند و این گروه به سختی از آن منطقه گذشتند. وقتی وارد جهاد فارس شدند اولین اقدام آقای جزایری برای نیروهای جدید تشکیل کلاس آشنایی با جنگ بود، از جمله شناخت نحوه عملکرد خمپاره و تیربار و واکنش در برابر انفجار خمپاره و ترکش در حین آموزش صدای انفجار گلولههای توپ و خپاره و رگبار هم شنیده میشد.
ناگهان یک گلوله خمپاره ۱۲۰ جلوی ساختمان جهاد منفجر شد و یک نفر به شهادت رسید. این گروه پس از آموزش اولیه، با یک جیپ ارتشی به جبهه ذوالفقاریه اعزام شده و از آنجا با استفاده از یک لودر در یکی از کورههای آجرپزی در جبهه ذوالفقاریه مستقر شدند. عراقیها به شدت این محور را گلوله باران میکردند تا لودر را از کار بیندازند. چند نفر از نیروهای ارتشی لودر را از جاده خارج کردند تا از دید مستقیم دشمن خارج شود همین که آتش عراقیها کم شد، لودر را به خاکریز کوتاهی منتقل کردند که عدهای پشت آن مقاومت میکردند. جهادگران بلافاصله با همان لودر این خاکریز را تقویت کردند سپس خلیل پرویزی خودش پشت لودر نشست و زیر رگبار عراقیها جلو رفت.
فعالیت مهندسی جهاد فارس با اضافه شدن دو دستگاه جرثقیل، یک دستگاه لودر از شرکت نفت، یک دستگاه لودر جهاد آبادان، دو دستگاه بلدوزر شرکت ایران – ژاپن، یک دستگاه بلدوزر از سطح شهر و دستگاههای غنیمتی از عملیات ذوالفقاری تقویت شد. اولین خاکریز در محور ایستگاه ۷ توسط جهاد فارس و اصفهان به صورت مشترک احداث شد. از حاشیه کارون تا جاده آبادان – ماهشهر به عهده اصفهان و ادامه آن تا بالاتر از ذوالفقاری به عهده جهاد فارس بود؛ هماهنگی جهاد با ارتش در این منطقه نیز به سرعت شکل گرفت. رزمندگان فداییان اسلام نیز در محور میدان تیر جلوتر از یگانی از ارتش مستقر بودند.
فاصله خاکریز ارتش با عراقیها بیش از حد زیاد بود و نیروهای فداییان اسلام بین آنها خطی تشکیل دادند که نیاز به خاکریز داشتند. نیروها قبل از ورود جهاد با بیل زمین را کنده و برای خود جانپناهی ساخته بودند که اصلاً امنیت نداشت. جهادگران فارس خاکریز را یک کیلومتر جلوتر از خط ارتش احداث کردند. عراقیها با گلوله تانک به سمت آنها شلیک میکردند به همین دلیل مجبور شدند خاکریز را مقطع مقطع بزنند تا به طور موقت پناه نیروها شود. چند راننده به نوبت روی همان یک لودر کار میکردند. شبها که وارد خط میشدند عراقیها محل کارشان را شناسایی کرده و مدام آتش میریختند. عراقیها به حدی جلو آمده بودند که با کلاش به سمت جهادگران شلیک میکردند. در حالی که خاکریز رو به اتمام بود، خلیل پرویزی مجروح شد و او را به بیمارستان طالقانی آبادان که خیلی شلوغ بود منتقل کردند.
احمد دادبین
تنوع فعالیت جهاد اصفهان در بهمن ۱۳۵۹ موجب شد که از طریق جذب نیروی جدید توان خود را بالا ببرد. با حضور ارتش در جبهه فیاضیه، جهاد اصفهان ارتباط تنگاتنگی با فرماندهان مستقر در آن منطقه برقرار کرد. با ورود تعدادی از افسران ارتش به جبهه آبادان سروان «احمد دادبین» از اتاق جنگ آبادان مأمور به جبههای شد که جهاد اصفهان فعالیت میکرد. او مسئولیت جنگهای روانی را به عهده گرفت و به کمک جهاد اصفهان چند بلندگو در خطوط مقدم رو به خاکریزهای عراق قرار داد و سخنرانیها و سرودهای انقلابی به زبان عربی پخش میکرد. این جنگ روانی از سر شب شروع میشد و تا صبح ادامه مییافت. با انجام این کارهای مشترک، همکاری بین ارتش و جهاد مورد رضایت اتاق جنگ آبادان قرار گرفت.
از دیگر اقدامات جهاد اصفهان تشکیل گردان تانک بود. جهادگران پس از عقبنشینی عراق از ذوالفقاریه، حین احداث خاکریز در آن سوی بهمنشیر متوجه تعدادی تانک عراقی شدند که بلافاصله آنها را به عقب منتقل کردند. برای استفاده از این تانکها هنوز اقدامی نشده بود. «عبدالمحمود حجتی» این موضوع را با استواری به نام «جعفرزاده» که قبلاً راننده تانک بود در میان گذاشت و او مسئولیت جمعآوری تانکها را به عهده گرفت. تعدادی از جهادگران که اغلب اهل نجفآباد بودند داوطلب آموزش تانک شدند و به تیم استوار جعفرزاده پیوستند. این گروه حدود ۱۰ تانک را پشت خاکریز جبهه فیاضیه سازماندهی کرد و با آموزش جهادگران خودشان خدمه تانک شدند. این گروه رزمی جهاد پدافند بخشی از جبهه آبادان را به عهده گرفته و مورد حمایت سرهنگ کهتری قرار گرفتند.
زمان تهاجم دشمن به خرمشهر، واحدی از ارتش حین عقبنشینی تعدادی از تانکهای «چیفتن» خود را در جاده خرمشهر – آبادان رها کرده بودند. در جهاد نجفآباد یک استادکار مکانیک ماشین سنگین کار میکرد که قبل از انقلاب در یگان زرهی گردان تانک خدمت میکرد و با تعمیرات تانک آشنایی داشت. او یک گروه مکانیک تانک را در بهمن ۱۳۵۹ زیر نظر استوار جعفرزاده تشکیل داد و جهاد نجفآباد تعدادی از نیروهایی را که خدمت سربازی را گذرانده بودند برای این منظور به کار گرفت. آنها در مرحله اول ۷ دستگاه تانک را آماده و یک یگان زرهی را در آبادان راهاندازی کردند. در این شرایط بود که «محمدعلی حجتی»، «اکبر عاطفی»، «محمدباقر قادری» و «مصطفایی» هستههای اولیه یک گردان زرهی را تشکیل دادند.
آنها هم کار زرهی انجام میدادند هم مهندسی و از طریق جعفرزاده با ارتش ارتباط برقرار کرده و تجهیزات خود را تأمین میکردند. این گروه زرهی در جهاد نجفآباد با استفاده از امکانات دشمن تقویت شد و توسعه یافت که تا حدودی به طور مستقل از سایر کارهای مهندسی جهاد فعالیت میکردند. به همین دلیل نحوه حضور آنها در هر عملیات صرفاً جمعآوری غنایم زرهی دشمن بود و وارد سایر کارهای مهندسی نمیشدند. این گروه تانک زیر نظر جعفرزاده در عملیات ثامنالائمه (ع) تعدادی ادوات زرهی دشمن را غنیمت گرفتند. از آنجا که تانکهای ایران غربی بودند به خصوص چیفتن که انگلیسی بود؛ ولی تانکهای غنیمتی روسی و پیشرفتهتر بودند، نیروها طی یک دوره آموزشی طرز کار با تانکهای روسی را فرا گرفته و در عملیات طریقالقدس از این تانکها استفاده کردند.
آیتالله جمی
این گروه تانک در این عملیات نیز یک سری تجهیزات زرهی غنیمت گرفتند و در عملیات فتحالمبین در قالب دو گردان سازماندهی شدند. البته این دو گردان به نام جهاد فعالیت زرهی انجام نمیدادند، به همین دلیل این اقدامات در یگانهای نظامی ثبت نشد. جهاد نجفآباد پیش از آغاز عملیات فتحالمبین یک گردان را به تیپ ۸ نجف اشرف و گردان دوم را هم به تیپ ۲۵ کربلا واگذار کرد. این دو گردان تنها یگان زرهی بودند که به عنوان نیروهای مردمی وارد جنگ شدند. به موازات فعالیتهای جهاد اصفهان، جهاد فارس نیز در آغاز سال ۱۳۶۰ گستره فعالیت خود را افزایش داد و چند تیم از جهادگران این استان در جبهههای مختلف فعال شدند. ارتباط مستمر جزایری با آیت الله جمی امام جمعه آبادان عاملی شد که ایشان فعالیتهای جهاد را از نزدیک دنبال کند.
گزارش از حامد افروغ
انتهای پیام/ 112
منبع