به گزارش خبرنگار فرهنگ دفاعپرس، کتاب «مقاومت زینبیه» که روایتی است از ۱۶ ماه محاصره حرم حضرت زینب (س) و شکلگیری جریان مدافعان حرم، توسط مؤسسه فرهنگی هنری ایمان جهادی (صهبا) و با همکاری و حمایت مؤسسه فرهنگی «بنیاد رسانهای بیان» نگارش و منتشر شده و در ۱۶ فصل تنظیم شده است.
قرار است جستارهایی از این کتاب با عنوان «برگرفته از کتاب «مقاومت زینبیه»» منتشر شوند.
دومین فصل این کتاب با عنوان «سیده زینب (س)» با سؤالاتی آغاز میشوند و «سالم محمدی» راوی کتاب بهدنبال پاسخ این پرسشها میگردد:
_زینبیه چطور جایی بوده و چه کسانی داخل آن زندگی میکردند؟ حرم حضرت زینب (س) چه تاریخی داشته است؟
_این بحران چرا و چطور پیش آمده است؟
وی برای پیدا کردن پاسخ سؤال خود سراغ چند نفر از مشایخ زینبیه مانند «ابوسعید العائدی» و «ابوماهر» رفته است.
«ابوسعید العائدی» چندین سال «مختار منطقه سیده زینب (س)» یا به قولی ریشسفید زینبیه بوده است. این سِمَت از طرف دولت نیز تأیید میشود و برخی کارهای منطقه توسط این بزرگترها انجام میشود.
اهمیت منطقه «سیده زینب (س)»
مصاحبه با ابوسعید از این جهت هم مهم است که خاندان او از بزرگان اهل سنت در منطقه هستند. وی در مورد اهمیت منطقه «سیده زینب (س)» اینگونه توضیح میدهد: «منطقه «سیده زینب (س)» در روزگاران بسیار قدیم، روستای کمجمعیتی بود به اسم «راویه». پدر، پدربزرگ و جد من متعلق به همین منطقه هستند.
حضرت زینب (س) ایام پایانی عمر مبارکشان را در این منطقه گذراندند و همینجا از دنیا رفتند و پیکر مقدسشان به خاک سپرده شد. در کتابهای تاریخی معتبر داریم که صد سال پس از واقعه کربلا، زنان منسوب به خاندان علوی در منطقه «راویه» دمشق به زیارتگاه حضرت زینب (س) آمدهاند و بعد از این تاریخ نیز داریم که فردی از اهالی حلب بر مرقد حرم حضرت زینب (س) مسجدی بنا کردهاند و طی سالهای بعد از وفات خانم زینب (س)، کمکم نام این منطقه به «سیده زینب (س)» تبدیل شد.
این منطقه هفت چشمه آب دارد و به همین دلیل، تبدیل به منطقهای زراعی شده است. زینبیه یکی از حاصلخیزترین مناطق سوریه است که بهترین خاک را دارد؛ طوری که مردم ساکن آن، همیشه در وفور نعمت بوده و بهترین زندگی را داشتهاند…»
پس از «ابوسعید العائدی»، نوبت «ابوماهر الخطیب» یکی از اعضای یکی از قدیمیترین خانوادههایی که در منطقه «زینبیه» ساکن بودهاند، است که در مورد تاریخ منطقه «زینبیه» صحبت کند.
وی در این مورد میگوید: «در این منطقه اصلاً شیعه نبود و فقط خانوادههای اهل سنت زندگی میکردند. تاریخ زینبیه را از ۲۰۰_۳۰۰ سال پیش از امروز، از پدرانم شنیدهام.
حرم حضرت زینب (س) در آن سالهای قدیم، داخل باغ و دور و اطراف آن هم، همه باغ بوده است. خانوادهها در اطراف مرقد حضرت زینب (س) در خانههای حیاطدار بسیار بزرگ دوهزار متری و بزرگتر زندگی میکردند.
۲۰۰ سال قبل در کل این منطقه ۵۰ خانواده زندگی میکردند؛ یعنی کل منطقه زینبیه ۵۰ خانه داشت و بیشتر خانهها در غرب حرم بود.
فاصله خانه خودِ ما با حرم، فقط پنج دقیقه بود. حرم داخل یک باغ آباد بود با درختان انار، انگور و زیتون که دو نهر آب از داخل آن عبور میکرد. دورتادور این باغ دیوار داشت و در مرکز آن، اطراف مرقد حضرت زینب (س) مفروش بود و محلی داشت برای نماز خواندن. در یک کلام، این حرم، حرم کوچکِ بسیار زیبا و آبادی بود…
پنجشنبهها و جمعهها زینبیه دیدنیتر میشد؛ زائرانی با اسب و گاری میآمدند و بعد از زیارت، مینشستند غذا میخوردند و نذریهایشان را بین مردم پخش میکردند… در این دور روز، چادرهای زیادی اطراف حرم برپا میشد. مردم از نقاط مختلف _اکثراً از دمشق_ به اینجا میآمدند. پدربزرگ و پدرم با بسیاری از این خانوادههای شیعه دوست بودند و اصلاً بحث شیعه و سُنی نبود و هیچ تفرقهای نداشتیم. خودِ مردم بودند که با علاقه به این حرم میرسیدند و از آن مراقبت میکردند، چون به این بانوی مکرمه اعتقاد داشتند…»
شیعیان چه زمانی به زینبیه آمدند؟
سؤال دیگری که باقی مانده، این است که اینهمه شیعه سوری، چه زمانی به زینبیه آمدهاند؟
بدون هماهنگی بهسمت منزل «ابومجتبی فاعور» در یکی از کوچههای نزدیک حرم میروم. او در این مورد میگوید: «سفارشهای دو نفر از علما، علامه «سید محسن امین (ره)» و علامه «سید حسین یوسف مکی (ره)» در استقرار شیعیان در زینبیه بسیار مؤثر بود.
خاندان امین در گذشتههای دور در قبیله قشاقِش در شهر «حله» عراق زندگی میکردند، اما بعدها به «جبل عامل» لبنان میروند و سید محسن در لبنان به دنیا میآید. ایشان از نوجوانی برای درس به حوزه علمیه نجف میرود و کمکم میان اهل علم شهرت بالایی پیدا میکند.
شیعیان دمشق وقتی حس کردند حضور سید محسن چقدر در سوریه لازم است، به ایشان نامه مینویسند که به دمشق بیاید. ایشان هم به دعوت شیعیان لبیک گفته و به دمشق میآید و تا پایان عمر در آنجل میآید. سید محسن (ره) وصیت کرد پیکرش را در حرم حضرت زینب (س) دفن کنند که همین هم شد.
علامه «سید حسین یوسف مکی (ره)» هم از مراجع تقلید شیعیان سوریه و لبنان و سامن سوریه بود و به شیعیان سفارش میکرد که مجاور حرم حضرت زینب (س) شوند.
«سید حسین مکی» عالِمی بود که پدر و عمویم در شام پیش او درس میخواندند. ایشان از پدر و عمویم خواسته بود که بروند در منطقه «سیده زینب (س)» زمین بخرند و آنجا خانه بسازند که این ماجرا به دهه ۶۰ میلادی برمیگردد.
خانواده ما از دهه ۷۰ به منطقه زینبیه آمد. آن موقع تنها یک خانواده شیعه در این منطقه بود، بعد، آرامآرام خانوادههای شیعی دیگری نیز اطراف مقام حضرت (س) زمین خریدند و ساکن شدند.
محور وحدت شیعه و سُنّی
با حضور شیعیان در زینبیه، این منطقه و حرم حضرت (س) رونق بیشتری گرفت و شیعه و سُنّی از برکت حرم بهره بردند تا آنجا که زینبیه الگوی وحدت و زندگی برادرانه مذاهب اسلامی در کنار یکدیگر شد.
خودِ این حرم مقدس محور این وحدت بوده و هست و این رسم از همان قدیم برقرار بوده که از یک مناره حرم، اذان اهل سنت پخش میشود و از مناره دیگر، اذان شیعه. رسمی که شاید در حرم سایر اهل بیت رسول الله (ع) و همچنین در اماکن مقدس اهل سنت بینظیر باشد.»
قداست و ارزش حرم برای تمام مذاهب و مردم سوریه حتی در بدنه حکومت هم جریان دارد و حرم حضرت زینب (س) و سایر حرمهای منسوب به اهل بیت (ع) هیچوقت در هیچ ادبیاتی، تنها بهعنوان مقدسات شیعه مطرح نمیشود.
اهل بیت (ع) مهمترین مقدسات اسلام است
«ابوحسام» یکی از مسئولین امنیتی سوریه در این مورد گفت: «ملت، دولت و ارتش سوریه بهصورت عام از هر مذهبی و حتی روحانیون دینی اهل سنت ما هیچوقت نگفتهاند که مقدسات شیعه برای ما مهم نیستند، زیرا اینها فقط مقدسات شیعه نیست؛ بلکه مقدسات اسلام است. بسیار اشتباه است که هر مکان زیارتی و مقدس را فقط مقدسات شیعه بدانیم. اینها اهل بیت (ع) و از مهمترین مقدسات اسلام هستند.»
در بحران سوریه با تروریسم مواجه بودیم
«شیخ شَحرور» یکی از علمای برجسته اهل سنت و یکی از مسئولین اوقاف اهل سنت در سوریه نیز در این مورد گفت: «ما در بحران سوریه با تروریسم مواجه بودیم. تروریسم، دینی ندارد جز تروریسم! در «دَرعا» حرم مهمی داریم متعلق به یکی از بزرگترین علمای اهل تسنن به نام امام مانَوَوی (ره) که تروریستها این حرم را هم خراب کردند.
حرم سیده زینب (س) همیشه الگوی وحدت در سوریه بود. حرمی که داریم در مورد آن صحبت میکنیم، نزد ما یک حرم اهل سنت است؛ یعنی ما همواره در خاظراتمان و تاریخمان نذرهای اهل تسنن برای حرم سیده زینب (س) را به یاد داریم…»
آنچه در زینبیه انفاق افتاد، جزئی از بحران سوریه بود و نمیتوانم بدون یک نگاه کلی به این بحران، به موضوع کار خود بپردازم.
جنگی که از خارج هدایت میشد
در زمان همکاری با شهید خزایی برای چند گزارش خبری روی برخی زمینهها و دلایل بحران سوریه کار کردیم. تحلیلها را خواندیم و در چند کنفرانس خبری و مصاحبه هم شرکت کردیم. عموم بحثها از اینجا شروع میشد که اعتراضات مردمی در سوریه با سرعتی عجیب تبدیل به جنگ داخلی شد؛ آن هم جنگی که اصلاً بهدنبال خواستههای اقتصادی و اجتماعی مردم نبود و از خارج هدایت میشد. یکی از منابعی که آن زمان به من کمک کرد، متن صحبتی از مرحوم «حسین شیخالاسلام» سفیر سابق ایران در سوریه بود که دلیل دشمنان سوریه برای راه انداختن جنگ داخلی در کشور را سیاست مرحوم حافظ اسد و جناب بشار اسد در مقابله با ظلم و تجاوز رژیم صهیونیستی میدانست.
سیاست خارجی باشرف
وی در این مورد گفت: ««حافظ اسد» مکتب سیاست خارجیِ باشرفی داشت. وقتی انقلاب در ایران پیروز شد و شعار «امروز ایران، فردا فلسطین» از آن سر داده شد، «حافظ اسد» اعلام کرد که من هم با ایرانیان و فلسطینیان متحد هستم. «حافظ اسد» رئیسجمهور سابق سوریه هیچگاه مثل «حُسنی مبارک» رئیسجمهور سابق مصر یا شاه اردن با اسرائیل سازش نکرد. او بر سر «جولان» (منطقهای مرتفع در جنوب غربی سوریه و هممرز با شمال فلسطین اشغالی که بخش اعظم آن از سال ۱۹۶۷ توسط رژیم صهیونیستی اشغال شده است) سفت و سخت ایستاد و تا آخر از مواضعش عقبنشینی نکرد…
زمانی که «حافظ اسد» مرحوم شد و «بشار اسد» به ریاستجمهوری رسید، من سفیر ایران در سوریه بودم. برایم خیلی مهم بود که بدانم خط آقای «بشار» چیست! خط «حافظ اسد» را که همان خط مقاومت بود، میشناختیم. خط «بشار اسد» زمانی برای همگان مشخص شد که برای قسم خوردن به مجلس سوریه آمد. آن زمان من همراه سفیران دیگر کشورها به مجلس سوریه رفته بودیم.
خط سیاسی «بشار اسد» چه بود؟
بشار در سخنان خود عبارتی را گفت که خیلی مهم بود: «میگویند صلح مهم است؛ من هم قبول دارم، اما اگر صلح مهم است، چرا از این طرف دریاچه؟ خب؛ آنها از آن طرف دریاچه عقبنشینی کنند و سرزمینهای اشغالی را پس بدهند.»
ما از این جمله فهمیدیم که خط «بشار اسد» همان خط پدرش است و حتی قویتر از او و دشمنی استکبار جهانی با او شروع خواهد شد.»
ریشه مخالفتها با دولت سوریه چه بود؟
یک صحبت مهم دیگر از کنفرانس مطبوعاتی «عمران الزَّعبی» وزیر فقید اطلاعرسانی سوریه که اوایل بحران برگزار شد، وجود دارد که در آن به سفر مقامات قطر، فرانسه و ترکیه به سوریه و هدف آنها اشاره کرد:
«همه مخالفتها با دولت سوریه بهخاطر به رسمیت نشناختن اسرائیل است. «حافظ اسد» رئیسجمهور فقید کشورمان در حالی درگذشت که هرگز حاضر نشد پیمان صلح را با اسرائیل امضا کند. «بشار اسد» رئیسجمهور کنونی سوریه هم از این چارچوب هرگز خارج نشد و نخواهد شد.
تناقضات سیاسی بینالمللی
امیر قطر میخواست خود را عامل برقراری صلح در منطقه نشان دهد و بارها وعده سرازیر کردن پول و سرمایه به داخل سوریه را در صورت امضاء قرارداد صلح میان دمشق و تلآویو مطرح کرد. «سارکوزی» رئیسجمهور وقت فرانسه هم از این مسئله سخن گفت و خواست از این طریق، امتیازی برای فرانسه بگیرد. او وعده داد که در برابر امضاء توافق صلح، اتحادیه اروپا را به سوریه نزدیک و سرمایههای اروپایی را به این کشور سرازیر کند. «رجب طیب اردوغان» رئیسجمهور و حزبش در ترکیه نیز تلاش کردند از طریق برقراری سازش میان سوریه و اسرائیل، خود را در منطقه مطرح کنند، اما هیچکدام از این تطمیعها کارساز و نتیجهبخش نبود و رئیسجمهور بشار اسد هرگز حاضر نشد تَن به سازش دهد.
آمریکا که دید نوچههایش در تغییر نظر دولت سوریه ناکام ماندند، خود وارد معرکه شد. پس از جنگ آمریکا علیه عراق در سال ۲۰۰۳ و اشغال این کشور، «کالین پاول» وزیر خارجه وقت آمریکا به سوریه سفر کرد و در دیدار با بشار اسد پیشنهادی داد که هم در آن ترغیب بود و هم تهدید! پیشنهاد این بود که سوریه در صورت اجرای برخی خواستههای آمریکا میتواند به بهشت منطقه و مهمترین کشور خاور میانه تبدیل شود. در رأس خواستههای آمریکا این بود که سوریه تمام گروههای مقاومت فلسطینی را از خاک خود اخراج کند و دفاتر آنها را ببندد.
همچنین به صراحت گفت که سوریه باید روابط خود را بهطور کامل با حزبالله لبنان قطع کند، به ایران پشت کند و وارد مذاکرات سیاسی (سازش) با اسرائیل شود که ایالات متحده هم از آن حمایت میکند و این مذاکرات به سود سوریه خواهد بود.
«کالین پاول» این پیشنهادها را زمانی مطرح کرد که نیروهای آمریکایی پشت مرزهای عراق و سوریه قرار داشتند و البته تهدید کرد که این نیروها ممکن است دامنه عملیات خود را گسترش دهند و تا دمشق بیایند. با وجود این پیشنهادها و تهدیدها، «بشار اسد» باز هم تمام خواستههای «پاول» را رد کرد. تا اینکه جولای ۲۰۰۶ و تجاوز اسرائیل به لبنان (جنگ ۳۳ روزه) رخ داد و سوریه همراه ایران در کنار مقاومت ایستاد…
این مقدمات نشاندهنده تناقضهای شدید میان سیاستهای سوریه با سیاستهای آمریکا، اسرائیل، فرانسه، ترکیه، عربستان و قطر در منطقه بود. همه اینها سبب بهوجود آمدن بحران در سوریه شد. بحرانی با هدف انتقام گرفتن از دولت و ملت سوریه و رئیسجمهور بشار اسد بهخاطر سالها ایستادگی در برابر اسرائیل و نپذیرفتن ظلم و خودداری از تسلیم در برابر اراده ایالات متحده آمریکا و نرفتن زیر سلطه این کشور. اگر دولت و ملت ما تسلیم خواست سیاستهای استکباری آمریکا میشدند، نابودی مقاومت لبنان و مقاومت فلسطین که به معنای پایان مناقشه اعراب و اسرائیل و نزاع اسلامی و اسرائیلی است، تسریع میشد و بخش بزرگی از منطقه تحت سیطره آمریکا قرار میگرفت.»
اتحاد مثالزدنی مردم زینبیه
«ابوسعید العائدی» در مورد اتحاد مردم سوریه گفت: «فلسطینیها، عراقیها، افغانستانیها و لبنانیها اینجا مانند مردم سوریه به زندگیشان ادامه دادند، ازدواج کردند و بچهدار شدند. وضعیت بسیار زیبای زینبیه در دنیا مثالزدنی بود. ساکنین اینجا با این تنوع قومی و مذهبی هیچ تفرقهای میانشان نبود…
اقدام «حافظ اسد» در حفظ وحدت مردم سوریه
در این بین، مرحوم «حافظ اسد» هم یک کار درست انجام داد که به این وحدت و همدلی کمک میکرد. ما قبلاً میگفتیم که فلانی مسیحی است، فلانی مسلمان؛ فلانی شیعه است، آن یکی علوی، این یکی سُنّی؛ چون این کار مرسوم و عادی بود که دین و مذهب در اسناد شناسایی افراد ثبت شود، ولی «حافظ اسد» ثبت مذهب در کارتهای شناسایی را ممنوع کرد. مردم ابتدا خیلی تعجب کردند، ولی بعدها به حکمت و فواید این کار پی بردند.»
انتهای پیام/ 118
منبع