ایکنا ـ چگونه یک پدر میتواند رابطه سالم و پایدار با فرزندان خود داشته باشد؟
اولین نکته مهم درباره چگونگی ایجاد یک رابطه سالم، حضور مستمر و فعال پدر در خانواده است. بسیاری از منازل خانوادهها، صرفاً محیطی است که اعضای خانواده در آن زندگی میکنند، یعنی هر کس در اتاق خودش است، به کار شخصی خود رسیدگی میرسد، هیچ پیوند عاطفی میان اعضای خانواده وجود ندارد و هیچ رابطه سالم و صمیمی بین اعضای خانواده برقرار نمیشود. یعنی اعضای خانواده مانند چرخ دنده عمل نمیکنند که سیستم خانواده را پیش ببرند.
نکته دوم وقتگذرانی با فرزندان است. وقتگذرانی چهار ویژگی دارد، وقتی را که پدر با فرزندانش میگذراند، باید باکیفیت باشد. پدری که ساعت شش صبح سر کار رفته و یازده شب به خانه برگشته است، اگر بخواهد با فرزند خود بازی کند و وقت خود را صرف فرزندش کند، چندان وقت باکیفیتی نخواهد داشت؛ چراکه پدر خسته است و حوصله چندانی ندارد. شاید برخی کودکان این درک را داشته باشند که این پدر زحمتکش است، اما وقتی بزرگتر شد، این پیام به ذهنش مخابره میشود که بابا، فقط سرکار بوده و برای من اهمیتی قائل نبوده است.
بنابراین، وقت، باید کافی باشد. مثلاً اگر بخواهم از تهران به سمت مشهد حرکت کنم، چهل لیتر بنزین میخواهم و با پنج لیتر بنزین به مقصد نمیرسم. زمان ۵ دقیقهای که پدر در طول یک شبانه روز برای فرزندانش میگذارد، یا در طول هفته، فقط یک ساعت به آنها وقت اختصاص میدهد، کافی نیست. البته این انتظار هم وجود ندارد که روزی ۲ ساعت را به فرزندان خود اختصاص دهند، اما هر دو روز یک ساعت یا آخر هفتههای باکیفیت، لازم است در خانوادهها اتفاق بیفتد.
وقت باید لذتبخش باشد. گاهی پدر در خانه حضور دارد و وقت باکیفیت هم میگذارد، اما صرفاً به نصیحت کردن و غر زدن میگذرد. این وقت برای فرزندان لذتبخش نیست، باید با آنها بازی کرد، به حرفهای آنها گوش کرد و در کنار آنها بود. در واقع والدین، این وقت گذاشتن را مانند تشویق و جایزه برای فرزندان خود بدانند و از این فرصت استفاده کنند.
وقت گذاشتن همیشگی باشد. اینکه امروز وقت بگذارید و تا شش ماه دیگر خبری نباشد، مفید نخواهد بود؛ چراکه رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود.
نکته سوم در داشتن رابطه سالم، احترام به اعضای خانواده است. پدر باید به همسر و فرزندان خود احترام بگذارد. حضرت فاطمه(س) در حدیث شریف کسا، وقتی فرزندان خود را خطاب میکنند، میفرمایند؛ «ای نور دیدگان من، ای میوه دل من» پس چه خوب است والدین این نکته را مورد توجه قرار دهند.
نکته چهارم، تعیین قانون در خانواده است. اگر قانونی در خانواده نباشد، فرزندان گستاخ میشوند. اینکه هر موقع هر کار و رفتاری را بخواهند انجام دهند، باعث میشود سیستم خانواده دچار تزلزل و آسیب شود. پدر باید بتواند قوانینی را متناسب با هر یک از فرزندان اعمال کند. چراکه پدران نماد، اقتدار در خانواده و مادران نماد مهر و عطوفت هستند. اگر شهر قانون نداشته باشد، هرج و مرج میشود و حقوق شهروندان تضییع میشود، خانه هم همینطور است. اما این قوانین باید چند ویژگی مهم داشته باشد؛ قوانین ساده و قابل فهم باشند. اینکه به فرزندم بگویم آدم باش، یعنی چه؟ باید جزئیتر به فرزندمان بگوییم که از آنها چه میخواهیم. اینکه بگویم، مؤدب باش، کافی نیست. باید با جزئیات و مصداق منظور خود را برای آنها بیان کنیم.
قانون باید تشویق و تنبیه داشته باشد. یادمان باشد، تشویق مقدم بر تنبیه است، یعنی باید ابتدا فرزندان را تشویق به اجرای قانون کنیم، مثلاً بگوییم، اگر یک هفته اتاقت را جمع کنی، آخر هفته پارک میرویم. اگر فرزند، به جایزه پایبند نباشد، تنبیه را اعمال میکنیم، البته این تنبیه فیزیکی و بدنی نیست. درواقع تنبیه به معنای حذف محرکهای خوشایند است. مثلاً نیم ساعت از زمان بازی کردن با گوشی کم شود.
قانون باید کم و متناسب با خانواده باشد. والدینی که برای فرزندان ۲۰ قانون میگذارند، این قوانین خستهکننده خواهد بود و خانه مانند پادگان میشود و فرزندان از بودن در این خانه و خانواده لذت نخواهند برد. دو قانون بگذاریم، وقتی این قانون در خانواده اجرا شد و شکل گرفت، قانون جدیدی اعمال کنیم.
فراموش نکنیم، خانهای که قانون داشته باشد، تذکر در این خانواده کمتر اتفاق میافتد. وقتی تذکر کم باشد، ارتباط صمیمی میان اعضای خانواده ایجاد میشود و رابطه سالم و پایدار در میان آنها شکل میگیرد.
ایکنا ـ چالشهای پدران در ارتباط مؤثر با نوجوانان چیست؟
اگر والدین به ویژگیهای دوران نوجوانی آشنا باشند و بدانند که نوجوانان با ورود به این دوره با چه مشکلاتی مواجه هستند، بسیاری از درگیریها و ناراحتیهایشان با نوجوانان رفع میشود. من در اتاق مشاوره وقتی پای صحبتهای والدین مینشینم، بسیاری از مشکلات آنها را از عدم آگاهی میبینم؛ لذا یک جلسه مشاوره را به بیان ویژگیهای نوجوان اختصاص میدهم. تغییرات هورمونی و عاطفی که در آنها رخ میدهد، باعث میشود قدری پرخاشگر شوند، داد بزنند، قهر کنند و زود ناراحت شوند. اگر نوجوان با پدر مخالفت میکند، نه به دلیل ناراحتی است و یا اینکه میخواهد مخالفت کند، بلکه میخواهد استقلال خود را نشان دهد، چون در آینده پدر یک خانواده خواهد بود. به همین دلیل میگوییم، نوجوانی گذر از کودکی به بزرگسالی است و در ۲۰ سالگی میخواهد بزرگسال باشد و باید پلههایی را طی کند.
یکی دیگر از چالشهای پدران، استقلال و خودمختاری نوجوانان است. والدین انتظار دارند، آنها هر چه میگویند، فرزندان اطاعت کنند؛ در حالی که این اتفاق نمیافتد و اگر اتفاق افتاد، زنگ خطری برای والدین و این گونه تربیت خواهد بود.
سومین چالش، شکاف نسلی و تفاوت در ارزشهاست. در بعضی از خانوادهها بحث اعمال عبادی، حجاب و … مهم است، اما نوجوانان به دلیل شکاف نسلی و تفاوت در ارزشهایی که دارند، در این زمینهها با والدین خود مخالفت میکنند. درواقع ارزشهای خانواده را دریافت نمیکنند. مثلاً پدر پوشش رسمی از نوجوان را میپسندد، اما پسر دوست دارد، لباس اسپرت بپوشد.
چالش دیگر مشغلههای کاری پدر و کمبود وقت پدر است. یکی از شکایتهایی که نوجوانان دارند، این است که پدرش هیچ وقت خانه نیست و همیشه سر کار است و برای او و سایر اعضای خانواده، وقت نمیگذارد.
چالش مربوط به دنیای فناوری و تکنولوژی نیز مطرح است، پدر در اتاق مشاوره شکایت میکند که سر فرزندش فقط در گوشی موبایل است، مدام بازی میکند و پای اینترنت است.
ایکنا ـ پدران چگونه میتوانند مرز میان دوستی و والد بودن را حفظ کنند؟
حفظ تعادل میان دوستی و والدگری، مرز ظریفی است و یکی از چالشهایی است که پدران امروز، در تربیت فرزندان خود دارند، گاهی پدر باید دوست فرزندش بوده و گاهی نقش والدگری خود را ایفا کند، ایجاد تعادل میان این دو دشوار، اما لازم و مهم است. اگر پدران صرفاً والد باشند، فاصلهای میان آنها و فرزندانشان ایجاد میشود و اگر صرفاً دوست باشند و حجب و حیا و هیچ مرزی میان آنها نباشد، باعث میشود فرزندان گستاخ شوند و احترام پدر را حفظ نکنند.
اما چگونه میتوان این مرز را حفظ کرد؟ احترام گذاشتن به خواستهها و تصمیمهای فرزندان: این مسئله اهمیت زیادی دارد. اگر فرزندم میخواهد، رشته تحصیلی، دوست، همسر و یا … انتخاب کند، درصورتی که با ارزشها و دین ما در تضاد نباشد، نباید مخالفت کرد. نباید چون پدر هستم و فرزندم را دوست دارم، او را مجبور به انتخاب گزینهای کنم که خود میپسندم. باید بدانیم، همه فرزندان برای رشتههای ریاضی و تجربی یا اصلاً برای درس خواندن و دانشگاه رفتن ساخته نشدهاند، بعضیها باید بدون ورود به دانشگاه، وارد دنیای کار شوند. پس اینکه آنها را مجبور کنیم، آنچه من پدر میخواهم، همان شود، باعث میشود آنها ما را فقط به عنوان پدر ببینند و مدام با ما مخالفت کنند؛ چراکه انسان، کسی را به عنوان دوست خطاب میکند که در سختیها و مشکلات به او پناه ببرد و از او آرامش بگیرد و کنار او حالش خوب شود. اگر انتخاب یا چالشی پیش روی فرزند باشد و پدر در تصمیم فرزند مداخله کند و این تصمیم را تغییر دهد، مرز دوستی میان آنها از میان میرود.
پرهیز از نصیحت کردن: برخی مواقع فرزندان به دلیل نصیحت کردنهای پدر از او فاصله میگیرند. مثلاً پدری بسیار مهربان بوده و اهل خانه و خانواده است، اما نقش پررنگی در نصیحت کردن دارد. مدام درس اخلاق و ادب برای فرزندانش ارائه میکند، در حالی که دوست این کار را نمیکند. کار دوست، همراهی کردن است. مثلاً فرزند کار اشتباه و نه زشت انجام داده است، شوخی کرده و یا رفتار کودکانهای از او سرزده است، بهتر است برخی مواقع با او همراهی کرد؛ صرفاً نصیحت کردن میتواند این مرز را از بین ببرد.
مشورت گرفتن پدر از فرزندان: این مشورت کردن زمانی حائز است که فرزند بتواند کمککننده باشد. زمانی که ما دچار غم و غصه یا مشکلی میشویم، به دوستمان زنگ میزنیم تا به ما کمک کند، بنابراین گاهی اوقات خوب است، این مشورت را از فرزندمان بگیریم.
درک تفاوتهای نسلی: نباید مدام بگوییم، «پسرم، دخترم، ما این طور نبودیم». یا نباید بگوییم «یادم هست، هیچ وقت جلوی پدرم، پایم را دراز نمیکردم». در این شرایط فرزندان در دل خود میگویند، چرا خودت را با ما مقایسه میکنی؟ چرا من باید شبیه شما باشم؟ باید بدانیم، اگر فرزندانمان شبیه ما باشند، خطا است. فرزندان باید هویت مستقلی داشته باشند. در غیر این صورت آنها در زندگی آینده خود نیز مدام چشم و گوششان به پدر و مادرشان خواهد بود که آنها چه میگویند. خودش هیچ اقتدار و استقلالی نخواهد داشت. پس تفاوتهای نسلی باید از سوی پدر درک شود. فرزندان امروز، دنیای بدون اینترنت و گوشی را تجربه نکردهاند. پس من پدر باید این مسئله را درک کنم و نگویم چرا این همه سرت در گوشی همراه است؟!
محبت غیرمشروط: یعنی نگوییم، اگر این کار را انجام دهی، فلان چیز را برایت میخرم. فرزندم، اگر کار زشتی هم انجام دهد باز هم فرزند من است و فرزندان ما باید این مسئله را از رفتار ما متوجه شوند. پس اگر محبت من غیرمشروط باشد، دوست بودن هم ایجاد میشود.
قانونگذاری در محیط خانواده: پدرها علاوه بر اینکه محبت میکنند، باید قانونگذار هم باشند. مثلاً بگویند، پسرم میدانم نارحت هستی، ولی ما با هم صحبت کردیم، این مسئله باید اتفاق بیفتد و تو باید پای حرفت بایستی.
ایکنا ـ چالشهای پدران در تربیت فرزندان در عصر تکنولوژی چیست؟
یکی از چالشهایی که پدران با فرزندان خود دارند، استفاده از رسانه، فضای مجازی و اینترنت و تکنولوژی است. در این بخش صرفاً نکاتی را به عنوان چالش بیان میکنیم ولی بسیاری از راهکارها در نکات قبل بیان شده است. البته ارائه راه حل به هر یک از این چالشها بحث مجزایی میطلبد.
یکی از چالشها استفاده بیش از حد از رسانه است. پسری میگفت، من روزی هفت ساعت پای گوشی هستم و یا دیگری میگفت، حتی وقتی به سرویس بهداشتی هم میروم، گوشی استفاده میکنم. پدری میگفت؛ فرزندم چهل و پنج دقیقه در سرویس بهداشتی میماند و آنجا گیم بازی میکند. بنابراین این مسئله، یکی از مشکلات اساسی والدین است.
چالش دوم، استفاده از محتواهای نامناسب است، از جمله فیلمها، نوشتهها و صوتها که آسیبزننده است. چه بسیار فیلمهایی که متأسفانه بنیان خانواده را از بین میبرند. امروزه با نسلی مواجه هستیم که به فیلمهای زبان اصلی روی آوردهاند و ناهنجاریها و ضدارزشهایی که در این فیلمها رخ میدهد، میتواند چالش مهمی برای خانوادهها باشد. یا مثلاً الگو گرفتن از خوانندههایی که امروزه فعالیت میکنند. مثلاً پدری که وجهه رسمی و جاافتادهای دارد، اما پسرش از فلان خواننده، بازیگر، ورزشکار و … هویتی را کسب میکند که با هنجارهای خانواده متفاوت است.
یکی دیگر از چالشها فاصله گرفتن از درس، کار و فعالیت است، بچهها مدام پای گوشی و اینترنت هستند و از هویت و فعالیتهایی که مناسب سن آنهاست، فاصله میگیرند. در اتاق مشاوره، نوجوانهای را دیدهام که وقتی از آنها درباره آینده شغلیشان سؤال میکنم، میگویند، میخواهم یوتیوبر، گیمر و … شوم و سراغ فعالیتهایی میروند که هیچ آیندهای ندارد.
چالش دیگر در این عصر، ناامیدی از وضعیت موجود است، نوجوانان به دلیل مشاهده زندگیهای خاص و دور از واقعیت افراد در اینستاگرام، فضای مجازی و … حس نارضایتی و ناامیدی از خود دارند، لذا نوجوانهایی را میبینیم که از بودن خود در کشور ایران، ناراحت هستند و میگویند، من چرا در ایران با فلان قیمت دلار و این همه مسائل به دنیا آمدم، میخواهم کار کنم تا از ایران خارج شوم. من نمیخواهم درس بخوانم. اینها چالشهایی است که باید والدین با نکاتی، چون حضور عاطفی و توجه کردن به نقشهای کلیدی، حرفهای خود را به فرزندانشان منتقل کنند.
ایکنا ـ چگونه میتوان پدران را برای نقشهای تربیتی توانمندتر کرد؟
آگاهیبخشی مهمترین راهکار است. اینکه پدران از آسیبها و مشکلات تربیتی و روحی و روانی فرزندانشان آشنا شوند و بدانند بچهها چه آسیبهایی در کمینشان است مهمترین نکته است. چون بسیاری از اوقات پدران میگویند، فرزندم ما که مشکلی ندارد و من همه چیز را بلد هستم، در واقع مشکل را انکار میکنند. انکار کردن مشکل، آن را حل نمیکند، فقط باعث میشود آن چالش یا آسیب پررنگتر، قویتر و بزرگتر شود تا سیستم یا بنیان خانواده را نابود کند؛ بنابراین قدم اول آگاهی بخشیدن به والدین است.
نکته دوم عمل کردن به آگاهی است و اگر بگویم پدران موفق چه ویژگیهایی دارند، دو ویژگی است؛ اول، آگاهی و دوم کاربست آن آگاهی. نکته دوم از اولی مهمتر است. پدران باید بدانند که تأمین بیش از حد نیازهای فرزندان، تهیه گوشی شخصی برای آنها، نبودن در خانه، کار کردن بیش از حد و … چه آسیبهایی بر پیکره روحی، روانی و تربیتی فرزندانشان دارد.
افرادی که سیگار میکشند، هر روز روی پاکت سیگار میبینند که سیگار عاملی سرطانزا است و هیچ فرد سیگاری نیست که این مسئله را نداند، اما به آگاهی خود عمل نمیکند. گاهی پدران هم میدانند که وقت زیادی را صرف کار میکنند و به خانواده اهمیت نمیدهند، اما کاری هم در این زمینه انجام نمیدهند. در حالی که آنها نیاز به مهارت حل مسئله و مهارت مدیریت زمان دارند.
وقتی آگاهی داشته باشم و بخواهم به آن عمل کنم، دنبال کسب مهارت و حل مسئله، مدیریت زمان و مدیریت ارتباط مؤثر میروم تا آنها را بیاموزم و در مقابل فرزندانم نقش خوبی را ایفا کنم؛ این آگاهی میتواند از طریق شرکت در کلاسهای تربیتی ایجاد شود. استفاده از صوتها و پادکستهای آموزشی، استفاده از فیلمها و کلیپهای آموزشی و … که در فضای مجازی فراوان است و ما نمیتوانیم بگوییم والدین ابزاری برای کسب آگاهی ندارند. همچنین متن نوشتههایی که در فضای مجازی وجود دارد یا خواندن کتابهای روانشناختی نیز میتواند این آگاهی را افزایش دهد و مهمتر از همه آنها، اراده کردن یا خواستن است.
گفتوگو از سمیه قربانی
انتهای پیام
منبع