هانی چیتچیان؛ مدرس و کارشناس قرآنی در این جلسه با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای جبهه مقاومت و در رأس آنها شهید سیدحسن نصرالله؛ دبیرکل فقید حزبالله لبنان، گفت که این شهدا جلوه حقیقی و مصداق بارز عمل به قرآن بودند. در ادامه به خلاصهای از مباحث طرح شده در جلسه شب گذشته اشاره میشود:
به نظر میرسد که «انشراح» با توجه به شکل و شمایل و مدلی که در آیات آن به چشم میخورد؛ چیزی شبیه به سوره «ضحی» باشد، همچنانکه برخی از کارشناسان نیز به این مورد اشاره دارند که این سوره متوالیاً بعد از ضحی نازل شده است.
سوره با استفهام آغاز میشود و پیامبر(ص) را مورد خطاب قرار میدهد که مثلاً آیا سینهات را برایت شرح و گسترش ندادیم و یا آیا باری از روی دوش تو برنداشتیم؟ مشاهده میشود که این سوره نیز قصد آن را دارد که همانند ضحی، پیامبر(ص) را متوجه گذشتهای دور و یا نزدیک کند که رسولش روزگاری را پر از سختی و مشقت سپری کرده است؛ هم در زمانی پیش از بعثت و هم پس از آن.
نکته جالب اینجاست که در ادامه در این سوره به این مسئله اشاره میشود که نام پیامبر(ص) را بلندآوازه کردیم؛ رسالتی که تا پیش از این در خفا و به شکل تبلیغ مخفیانه در جریان بود، دیری نپایید که تبدیل به یک دعوت جهانی شد اما باز اینجا یک پرسش پیش میآید که در آن زمان وسایل ارتباطی و رسانه نبوده است، پس چطور خداوند به پیامبرش خبر میدهد که دیگر رسالت او به اوج خود رسیده است؟
مگر رسول خدا از آنچه در سرزمینهای گوناگون در گروییدن به آئین اسلام در شرف وقوع بود، اطلاعی موثق داشت؟ اگر این خبر در روزگار کنونی منتشر میشد اینکه بتوان راستیآزمایی کرده، وجود داشت اما چطور خداوند به ضرس قاطع پیامبرش را از گسترش دعوت و نام آور بودن او اطمینان میدهد؟
اگر اعتقاد به این مسئله داشته باشیم که انشراح به دنباله ضحی نازل شده است در نتیجه در ضحی، اشاره به یتیمی و روزگار بدی که پیامبر آن را از سر گذرانده، شده است که حداقل خود پیامبر نسبت به آن اطمینان کامل دارد؛ خداوند او را از آن وضعیت به چنان اعتبار و جایگاهی رسانده که ضحی به آن اشاره دارد و در ادامه بیان میکند که زین پس آنچنان به تو خواهیم داد که راضی شوی. میشود گفت که پیامبر به اعتبار وعدههای صادقی که در ضحی به آن داده شده است، وقتی با آیات انشراح روبرو میشود، دیگر از صحت مطلق آن اطمینان کامل دارد.
اما در ابتدای این سوره صحبت از شرح صدری است که به پیامبر اعطا شده است و در باور عامیانه شرح صدر تعبیر به جنبه و ظرفیت بالای فرد گفته میشود که مثلاً چون سعهصدر دارد لذا در برابر ناملایمات و سختیها به این راحتی پا پس نمیکشد و شانه خالی نمیکند. هر چند روزگار پرفراز و نشیب پیامبر(ص) به ویژه در طول 23 سال مسئولیت رسالت سرشار از این افت و خیزها بود که قطعاً جنبه و ظرفیت بالایی را نیز طلب میکرد اما بهتر است توضیح بیشتری در مورد صدر به معنای تحتاللفظی آن یعنی سینه داده شود.
فرقی میان قلب و صدر وجود دارد و در این مورد باید گفت که انسان یک قلب دارد که محل ادراک است اما آنچه که انسان به واسطه آن ادراکات خود را ابراز میکند، صدر است؛ برای تقریب ذهن مثالی میزنیم و آن اینکه انسان به واسطه درک قلبی خود پی به این مسئله برده است که دروغ امر قبیح و مذمومی است اما وقتی این درک به جایی میرسد که صدر انسان درگیر آن میشود، انسان در یک دو راهی قرار می گیرد به این معنی که با وجود آنکه میداند دروغ امر ناپسندی است اما باید سبک و سنگین کند و در جهت حفظ منفع خود تصمیم بگیرد که مرتکب آن شود یا خیر.
درست اینجاست که پای صدر به میان میآید. دقیقاً به همین خاطر است که در سوره ناس آنجا که وسوسه بیان شده و گفته میشود «ٱلَّذِي يُوَسۡوِسُ فِي صُدُورِ ٱلنَّاسِ» وقتی صحبت از وسوسه انسان که یا باید کاری را انجام دهد و یا نه، حرف از صدر زده میشود.
اما در ادامه سوره صحبت از آن میشود که باری از دوش پیامبر برداشته شده است. وزر در اینجا بار مسئولیتی است که آرامش و آسایش را از پیامبر گرفته است که همانان مسئولیتی است که او در قبال مردم و دعوت آنها به شریعت اسلام دارد. در اینجا این اطمینان به پیامبر داده میشود که کار تو را در امر تبلیغ رسالت بسیار آسان کردهایم و گویا پیامبر زین پس فراغت بیشتری دارد که البته فراغت اوبه معنی آسایش و آرامش مطلق نیست و او در سایه این آرامش خاطر وظیفه دیگری هم دارد که البته پیش از آن بر این موضوع تأکید میشود که به هر حال پس از هر سختی آسانی است.
وقتی به پیامبر نوید فراغت بیشتری داده میشود، امر دیگری به او میشود و آن اینکه تو باید در طاعت از پروردگارت بیشتر بکوشی و آنچه را که بنیان نهادی را محکم کنی. استفاده از واژه «نصب» در اینجا به معنای محکمکاری است تا آنچه که پیامبر برای ابنای بشر به ارمغان آورده است بدون هیچ آفت و خدشهای باقی بماند که البته این امر یک قاعده کلی برای همه مخاطبان است به این معنی که چون به کاری دست زدند و ساختاری را بنیان نهادند، آن را به حال خود رها نکرده و به دنبال تقویت و قوام آن باشند.
شاید آنچه که بتوان از این آیه برداشت کرد، محکم کردن کاری که بانی آن پیامبر(ص) است نصب علی(ع) به مقام ولایت است که چون این اتفاق افتاد، پیامبر به این واسطه رسالت و دین خدا را کامل کرده و از این رهگذر رغبت و گرایشی مطلق به سوی ذات الهی پیدا کرده باشد.
انتهای پیام
منبع