آن چه امروز در هنر انقلاب اسلامی به صورت گونه گون هنر هویداست تجلی نزول یافته حقیقت انقلاب اسلامی و حاصل دریافت و مشاهده هنرمند مسلمان از آن است. اما صورت آثار هنری امروز انقلاب اسلامی در نسبت تام با این حقیقت نیست و مواریث طاغوت در سبک و سیاق این هنرها به چشم می خورد و زمان بسیار باید تا هنر انقلاب اسلامی، صورت حقیقی خویش را بازیافته و همان طور که در معنی، ودایع و امانات الهی متجلی گشته است درصورت نیز، هویت خویش را بازیافته و از ترکیب و التقاط با فرهنگ های شرک و کفر جدید بپرهیزد.
تاریخ انتشار : 1400/1/19
نویسنده : رجبی، محمدعلی
منبع : نشریه زمانه، خرداد و تیر 1389 – دوره جدید – شماره 88 و 89
انقلاب اسلامی تجلی ساحت قدس است. این انقلاب تذکر به ایام اللّه و همۀ ودایع فراموش شدۀ الهی در عصر نسیان و کفر مضاعف امروز محسوب می شود. انقلاب اسلامی تجدید کنندۀ همۀ مواریث و سنن الهی و از این طریق متذکر عدی است که انسان در روز الست با خدای خود بست. این تجدید عهد و بازیابی مقام محمود انسان، اساس انقلاب اسلامی است که با ایثارگری ها و جانبازی های مؤمنان در آخر الزمان تاریخ، بشارت بازگشت به نقطۀ اول و موطن حقیقی انسان، که همان مقام انسانیت و مقام محمود انسان است، داده می شود. این تجدید عهد، با احیای فرهنگ اسلامی و تجلی نور حقیقت آن در دل های انسان های رنج کشیدۀ این برهه از تاریخ مقارن است و در گذشته همۀ ادیان بشارت آن را داده اند. در این انقلاب، سروش عالم غیب، انسان ها را به حقیقت و وقت حقیقی خویش فراخوانده است و آنان که در نسبت بیشتری با فرهنگ اسلامی بوده زودتر توانسته اند کلام غیبی انقلاب را پاسخگو باشند.
فرصت شمر طریقت رندی که این نشان
چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست
با انقلاب اسلامی، ساحت اقدس حق، که با ظهور نفس امارۀ انسان فرو بسته شده بود، دوباره ظهور کرد و نیست انگاری را متزلزل و او را مستعد و پذیرای کلام الهی نمود. انقلاب اسلامی، تلاش برای صلح بین مستضعف و مستکبر را خنثی کرد و دوباره جنگ حقیقی ایشان را یادآور شد و توده های مستضعف را برای نبردی که تاریخشان متحقق در این جنگ تاریخ است فراخواند؛ درنتیجه مقام شهادت، که یکی از مواریث سنت اسلامی و غایت بازیابی مقام انسانیت انسان است، دوباره احیا گردید و هزاران نفر با نثار جان تا آخرین لحظه در دفاع از حقیقتی که ظهور کرده است جان خویش را صادقانه می بازند. وصیت نامه های شهدای انقلاب اسلامی، که گنجینۀ گران بهای تذکر و نشان از طریقت عاشقانۀ آنهاست، دلیل بارز آتشی است که با ظهور مقدس انقلاب اسلامی درجان انسان های دردمند افتاده است. در یکی از آنها این شعر در مطلع آمده بود:
ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم
گر جان طلبد دریغ از جان نکنیم
در اوج قلۀ این ظهور مبارک، امام خمینی(ره)، رهبر و سالار این کاروان، قرار دارد که هدایت توده ها را به راهی که انتخاب کرده اند عهده دار است. ایشان در تمامی سخنان خود گذشت از طاغوت و پیوند با عهد الست را تذکر می داد و با یادآوری نبرد دائمی استضعاف و استکبار، فرهنگ جدیدی راپی ریزی نمود که غایتش در وعدۀ حق مستتر است که «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین».
در این فرهنگ انسان دوباره جایگاه امامت و وراثت خویش را بر عالم، از طریق محو هرگونه استکبار از عالم و وجود خویش باز می یابد و قلب خویش را آینه ای می سازد تا انوار الهی در آن متجلی شود و دوباره آینه گردان حق گردد. در چنین فرهنگی است که خاک به کیمیا بدل می شود و هر آنچه دستاورد انسانی است همچون قلب مؤمن، آینۀ ظهور حق می گردد. هنر نیز مقام آینگی خویش را بازمی یابد و دوباره وجوه اللّه در آن تحقق می یابد.
آنچه امروز در هنر انقلاب اسلامی به صورت گونه گون هنر هویداست تجلی نزول یافتۀ حقیقت انقلاب اسلامی و حاصل دریافت و مشاهدۀ هنرمند مسلمان از آن است، اما صورت آثار هنری امروز انقلاب اسلامی در نسبت تام با این حقیقت نیست و مواریث طاغوت در سبک و سیاق این هنرها به چشم می خورد و زمان بسیار باید تا هنر انقلاب اسلامی، صورت حقیقی خویش را بازیابد و همان گونه که در معنی، ودایع و امانات الهی متجلی گشته است در صورت نیز، هویت خویش را احیا کند و از ترکیب و التقاط با فرهنگ های شرک و کفر جدید بپرهیزد.
منبع