مرحوم علی صفایی حائری در ادامه مراحل تفکر در قرآن بهعنوان یکی از کلیدهای تفسیر که در فصل سوم کتاب «روش برداشت از قرآن» به آن اشاره کرده است، به مرحله تفکر در ارتباط آیهها با یکدیگر میپردازد و در این بخش، سه سوره را مورد بررسی قرار میدهد. در شماره پیشین، سوره حمد از نظر خوانندگان گذشت و در این شماره، تفکر در ارتباط آیات سورههای اخلاص و عصر با یکدیگر را میخوانیم.
سوره اخلاص
در این سوره بر اثبات خدا سخنی نیست، بلکه به توصیف او میپردازد؛ چون هر مادی و ماتریالیستی هستی را به جایی میبندد و این لباس را بر جایی آویزان میکند؛ یا بر ماده یا انرژی و یا قانونها. پس اثبات خدا در آن سخنی نیست، که «أَفِي اللَّهِ شَكٌّ؛ آیا در خدا شک توانید کرد؟» تمام حرفها باید در توصیف او باشد: به یگانگی: «اللَّـهُ أَحَدٌ» و بینیازی: «اللَّـهُ الصَّمَدُ»، «هُوَ الْغَنِيُّ» و نامحدودی: «لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ»، «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» و بیمانندی: «وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ»، «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ».
ما از محکومیت هستی، حاکم را درمییابیم و این حاکم در این هستی، مانندی ندارد. اگر او مثل انرژی، مثل قانونها، مثل من بود، خب مثل همینها محکوم بود؛ چون حتی قانونها تنظیمکننده و کنترلکنندهای میخواهند و او حدی برنمیدارد. محدود، محکوم است به مرزها و حدود و به محدودکننده نیاز دارد. او نامحدود است؛ در ذات و صفات و در حیاتش. او بینیاز است؛ بینیاز از خود، از خلق و از خالق. اگر او نیازی میداشت، بینیازکنندهای میخواست و دیگر حاکم نبود.
بیشتر بخوانید:
و او یگانه است. من یکی هستم، اما یگانه نیستم. هزارها ترکیب در من هست. او هم واحد است و هم احد و هیچ ترکیبی ندارد. علم و قدرت و صفات دیگر او، از یکدیگر جدا نیستند و این صفات، با ذات او تفاوتی ندارد. با این توصیفهاست که حاکم از محکومها جدا و الله مشخص میشود. در سوره حمد، این الله مشخص با بتهای دیگر مقایسه، سپس انتخاب میگردد و معبود و معشوق ما میشود.
سوره والعصر
در این سوره، باز هم سؤالهایی مطرح میشود؛ از شروع سوره، قسم به عصر، مفهوم عصر، رابطه عصر با انسان، توضیح خسارت انسان، توضیح رشد آنها که ایمان آوردهاند، رابطه ایمان با عمل و عوض شدن سبک آیهها از سازندگی به تواصی و سفارش به حق و صبر.
در برابر این سؤالها، فکر کنکاشها را شروع و مسائلی را بررسی میکند. هنگامی که در برابر سؤالها حلیم باشیم و از شتاب و عجله رهیده باشیم، به مرور مسائل مبهم حل میشوند و تاریکیها به نور میرسند.
و انسان مییابد که در تمام عصرها، از عصر حجر گرفته تا عصر فضا، از عصر و دوره طفولیت گرفته تا کمال پیری، در تمام عصرها و دورههای اجتماعی و زندگی فردی، در خسارت بوده است. چرا؟ چون در برابر آنچه داده، چیزی به دست نیاورده. درست است که انسان به قدرت و ثروت و تکنیک پیشرفته رسیده، اما اسیر و محکوم اینها بوده، نه حاکم بر اینها. انسان بیش از آنچه به دست آورده، از دست داده و این است که در خسارت است؛ «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ». مگر آنها که از عشق و ایمانی سرشار شدهاند، که این عشق هم کار میآورد، هم همکار و هم استقامت در کار. این رابطه ایمان با عمل، سازندگی و صبر. این نقش ایمان.
تواصی مانع رکود و انحطاط میشود
و مؤمن پس از رسیدن به این رشد، به رشد دیگران میاندیشد و با همکاران خود داد و ستد میکند. این تواصی، عامل دومی است که سرمایهها را به جریان میاندازد و از رکود و انحطاط جلوگیری میکند. این تواصی فقط در زمینه ایمان و حب الله، کارگر و مفید است.
این سوره، با این توضیح ارتباطهایش آشکار میشود. سوره با سوگند شروع میشود، با سوگندی به تمام عصرها؛ چون عصرها و دورهها در خسارت انسان دخالت ندارند. این انسان است که خسارت را میپذیرد.
انسان گرفتار جبرهای زیادی است؛ جبر وراثت، روان، محیط، جامعه، تاریخ و طبیعت. اینها در بیرون. و در درون، گرفتار جبر فکر و عقل و غریزه. اگر انسان از یک جبر برخوردار بود، محکوم بود، اما تضاد جبرها او را به آزادی میرساند.
عصرها در خسارت انسان دخالت ندارند
آنها که در هر یک از رشتههای علوم تحقیق میکنند، به یک نوع جبر میرسند و این صحیح است، اما این جبر، جبر انسان را توضیح نمیدهد؛ چون انسان مجموعه جبرهایی است که او را به آزادی میرسانند و باید به انسان از همه سو نگاه کرد و با این دید، انسان آزاد است و عصرها در خسارت او دخالت ندارند.
عصر مقدس است و خدا به آن سوگند یاد میکند، اما خسارت انسان با توجه به آنچه به دست آورده و آنچه از دست داده، آشکار میشود. استثنای ایمانآوردهها به خاطر اثری است که ایمان در شناخت سرمایهها، نیازها، بازارها و خریدارها دارد و اما رابطه ایمان با عمل، کار، همکار و استقامت در کار، بر اساس رابطه عشق و عمل است. اضافه شدن «تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»، آن هم با این لحن سفارش و تذکر، نه لحن سازندگی و تربیت و هدایت، به خاطر توضیح از یک عامل دیگر است که در رهایی از خسارت نقش دارد و تا آخرین حد سرمایهها را به جریان میاندازد.
محبوبه فرهنگ
انتهای پیام
منبع