قرآن کریم احیاگر کتاب مقدس و ادیان پیش از خود است + فیلم

محمد عترت‌دوستشیوه تعامل قرآن با عهدین از موضوعات مهم پژوهشی است که دیدگاه‌های مختلف پیرامون آن مطرح شده است و می‌تواند به عنوان یکی از راه‌های اثبات حقانیت قرآن و دین اسلام مورد توجه قرار گیرد.

محمد عترت‌دوست؛ عضو هیئت علمی دانشگاه شهید رجایی و پژوهشگر علوم قرآن و حدیث در گفت‌وگو با خبرنگار ایکنا به تبیین این رابطه پرداخته است. از نظر او قرآن کریم از طریق اصلاح آموزه‌ها و تعالیمی که در عهدین بیان شده است، بر تثبیت و بقای آنها در طول تاریخ کمک کرده است. وی به طور خاص به شیوه پرداختن قرآن به زندگی حضرت مریم و حضرت عیسی تاکید دارد که به خوبی نشانگر تفاوت اساسی نگاه قرآن و عهدین به زندگی انبیای الهی است.
مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید؛

 

ایکنا ـ استناد و نقل مضامین عهدین در قرآن کریم بسیار است که به خوبی بیانگر پیوند و هم‌آمیختگی قرآن و کتب مقدس است و همین پیوند باعث شده برخی شبهه اقتباس قرآن از عهدین را مطرح کنند. شما این پیوند و ارتباط را چگونه تحلیل می‌کنید؟

از نظر من قرآن کریم احیاگر کتب‌ مقدس پیش از خودش است و دین اسلام عامل بقای ادیان آسمانی پیش از خود است. شاید فهم این مطلب برای ما کمی دشوار باشد و از شنیدن آن تعجب کنیم و بگوییم مگر دین اسلام ما را به سوی خود دعوت نکرده و از گرویدن به ادیان گذشته باز نداشته است. باید واقعیت را در بستر تاریخ ببینیم و متوجه جریاناتی که در طی تاریخ صورت پذیرفته باشیم تا متوجه شویم قرآن چه نقشی در احیا، اصلاح و بازسازی ادیان آسمانی گذشته داشته است.

من بحثم را از اینجا شروع می‌کنم؛ کتاب مقدس شامل عهد عتیق و عهد جدید است. عهد عتیق شامل دو بخش اصلی است: تورات و اَپوکریفا که شامل کتاب‌های تاریخی و ادبی و زندگینامه انبیای بنی اسرائیل می‌شود که جمعا 39 کتاب است. عهد جدید شامل اناجیل اربعه و نامه‌های رسولان است که عمدتا شامل نامه‌های پلوس رسول به کلیساها است که مجموعه 27 کتاب می‌شود و جمعا 66 کتاب تحت عنوان کتاب مقدس جمع شده است. کتاب مقدس آموزه‌هایی راجع به انبیای مختلف دارد و مطالب متعددی با محوریت حضرت موسی و حضرت عیسی در مجموعه این کتاب‌های مقدس آمده است. 

وقتی فرآیند تعامل پیروان مسیحیت و یهودیت را بررسی می‌کنیم متوجه چالش‌های بسیار جدی میان آنها می‌شویم. به طور مثال وقتی حضرت مسیح بدون پدر از حضرت مریم به دنیا می‌آید پذیرش این مسئله برای خیلی از یهودیان سخت بوده است که چطور ممکن است انسانی بدون اینکه پدر داشته باشد متولد شود. وقتی جلوتر می‌رویم گزارش‌های متعددی داریم که حضرت مسیح مرده زنده می‌کرده یا بیماری‌های لاعلاج را شفا می‌داده، فهم این مسائل بدون بهره‌مندی از ایمان الهی برای خیلی افراد سخت است لذا یهودیان آن دوره این مطالب را نمی‌پذیرفتند. عدم پذیرش این مسائل باعث شده در کتاب مقدس شاهد عبارت‌پردازی‌های نامناسب راجع به حضرت مریم و همچنین جنگ‌ها و تقابل‌های بسیار زیادی میان یهودیان و مسیحیان باشیم.

من شما را به یکی از بزرگترین حوادث دوران صدر اسلام ارجاع می‌دهم که نقش مهمی در پیشرفت دین اسلام داشته و آن ماجرای هجرت تازه‌مسلمانان از مکه به حبشه در سال چهارم بعثت است. در سالیان آغازین بعثت پیامبر(ص) وقتی ایشان دعوت خود را علنی می‌کنند، فشار زیادی از سوی مشرکین وارد می‌شود و سعی می‌کنند جلوی ایمان آوردن افراد را بگیرند. پیامبر(ص) در یک اقدام هوشمندانه تعدادی از تازه‌مسلمانان را جمع می‌کنند و می‌گویند به سمت حبشه هجرت کنید.

نام «مریم» چگونه و گسترش اسلام در آفریقا

در آن زمان حبشه یکی از مهمترین دشمنان خارجی اعراب قریشی در مکه بود به این دلیل که 45 سال قبل حاکم حبشه تصمیم می‌گیرد کعبه را خراب کند. در گزارشات تاریخی داریم که بسیاری از مسلمانان اعتراض می‌کنند که چرا ما داریم به حبشه می‌رویم، آنها دشمن ما هستند ولی پیامبر(ص) عباراتی مطرح می‌کند که نشان می‌دهد هدفی پشت این ماجرا است. سرپرستی این گروه به عهده جعفر بن ابی طالب برادر بزرگتر امام علی(ع) بوده است. وقتی اینها به حبشه می‌روند مشرکین چند نماینده خدمت حاکم حبشه می‌فرستند و می‌گویند تعدادی از برده‌های ما فرار کرده‌اند و به حبشه آمده‌اند. لذا حاکم حبشه دستور می‌دهد مسلمانان را دستگیر کنند و به مکه بازگردانند. وقتی اینها را دستگیر می‌کنند جعفر از دور شروع به صدا زدن می‌کند و با صدای بلند نام مریم را تکرار می‌کند. اسم مریم قبل از اسلام یک کد رمز بوده است به این دلیل یهودیان در طی قرن‌های متمادی قبول نمی‌کردند مریم بدون ازدواج با همسر فرزنددار شده و اتهاماتی را متوجه ایشان می‌ساختند و حتی افرادی به عنوان شوهران مریم معرفی شدند. البته امروزه این مطالب از کتب مقدس حذف شده است و مسیحیان و یهودیان راجع به این موضوع صحبت نمی‌کنند.

قرن‌ها میان مسیحیان و یهودیان درگیری‌های بسیاری بوده که قرآن در قضیه اصحاب اخدود به گوشه‌ای از آن اشاره می‌کند. وقتی جعفر در حبشه راجع به مریم صحبت می‌کند برای حاکم حبشه جای سوال پیش می‌آید و او را فرامی‌خواند و از اعتقاد او درباره مریم سوال می‌کند. وقتی جعفر نزد حاکم می‌رود می‌گوید ما مردمان شهری هستیم که در آن خانه کعبه قرار گرفته و تو بهتر از هر کسی می‌دانی کعبه چه جایگاهی دارد. در آن شهر پیامبری مبعوث شده و قرآنی بر آن پیامبر نازل شده که یکی از سوره‌های این قرآن به نام مریم است.

تاکنون دقت کردید چرا باید در قرآن سوره‌ای به نام مریم داشته باشیم و چرا در قرآن جزئیات بارداری حضرت مریم بیان شده است؟ دلیلش همین نکته‌ای است که عرض کردم. آن زمان جعفر آیات مریم را برای حاکم حبشه قرائت می‌کند و همین ماجرا باعث می‌شود حاکم حبشه آنقدر خوشحال شود که دستور دهد مسلمانان در حبشه بمانند. همچنین امر می‌کند مسلمانان در تبلیغ دین خودشان آزاد باشند. ریشه اسلام در آفریقا به همین مسلمانانی برمی‌گردد که به حبشه رفتند و به توسعه آموزه دینی خودشان پرداختند. به این ترتیب جنگ‌های متمادی میان مسیحیان و یهودیان پس از نزول قرآن و گسترش دین اسلام و بعد از همه‌گیر شدن دین اسلام و فراگیر شدن این آموزه‌ها روز به روز کمتر شد. این نشان می‌دهد که حضرت مریم و حضرت عیسی واقعا جایگاه بالایی در قرآن دارند و این جایگاه را یهودیان و مسیحیان مدیون قرآن هستند. 

بدون قرآن اثری از یهودیت و مسیحیت باقی نمی‌ماند

اگر یک مسیحی با افتخار اعلام می‌کند ما پیامبری داریم که به صورت معجزه‌آسا به دنیا آمده و حضرت مریم بدون شوهر باردار شده است و این معجزه‌ای پذیرفته‌شده است آن را مدیون قرآن و اسلام هستند. اگر شما گزارش‌های دقیق تاریخی قبل از اسلام را بررسی کنید متوجه می‌شوید اگر قران نازل نمی‌شد و این آموزه‌ها را بیان نمی‌کرد و معجزات انبیا را تایید نمی‌کرد امروز به دلیل اختلافات بسیار زیادی که بین پیروان بوده، همه اینها از بین می‌رفت و امروز همانطور که از بسیاری از ادیان چیزی باقی نمانده است، از مسیحیت و یهودیت نیز چیزی باقی نمی‌ماند. لذا در قرآن می‌بینیم گزارشات بسیار جزئی درباره حضرت موسی و قوم بنی اسرائیل آمده است حتی ماجرای سرگردانی قوم بنی اسرائیل و بسیاری از آموزه‌های دیگر.

مثلا در قرآن مطالب بسیاری درباره حضرت ابراهیم بیان شده است که نشان می‌دهد دقیقا ابراهیم چه کار کرد. شما این را با مطالبی که در تورات آمده است مقایسه کنید. در سفر پیدایش چه عباراتی راجع به حضرت ابراهیم آمده است و ابراهیم را یک فرد مذبذب در دین معرفی می‌کند. آیا واقعا اینطور بوده است؟ در کتاب دوم سموئیل صراحتا راجع به داوود می‌گوید که داوود زنا کرده و مرتکب قتل شده است. اینجا مشخص می‌شود چرا در قرآن سوره‌ای به نام انبیا داریم و عباراتی که در قرآن راجع به انبیا آمده واقعا ارتباط بینامتنیت با کتب مقدس دارد و آموزه تحریف‌شده کتاب مقدس را اصلاح می‌کند. به همین جهت ما در قرآن سوره انبیا داریم، سوره ابراهیم داریم، سوره یوسف داریم. چرا؟ چون یوسف موضوعی است که در تمام کتب مقدس مشترک است و این آموزه‌ای که نقل می‌کنند هنگامی که یوسف پدرش را دید از مرکب پیاده نشد و نور نبوت از دستانش خارج شد هیچ ارتباطی به قرآن ندارد و در کتب مقدس آمده است. اتفاقا یوسف فرزندانی داشته و از فرزندان او پیامبرانی مبعوث شدند که یکی از آنها پیامبری است به نام لسان الارض که در قبرستان تخته فولاد اصفهان مدفون است.

محمد عترت دوست

ایکنا ـ لطفا راجع به جایگاه حضرت عیسی در قرآن و مقایسه آن با کتاب مقدس هم توضیح بفرمایید.

در رابطه با عیسی در قرآن و در مقایسه با کتب مقدس ابتدا باید از کتب مقدس شروع کنیم و ببینیم آنها راجع به عیسی چه گفتند. ما یک مسئله مهمی داریم به عنوان الوهیت و بنوّت حضرت عیسی و اینها به جد قائل هستند حضرت عیسی خداست یا یکی از خدایان است.

ابتدا این نکته را عرض کنم؛ کتب عهد جدید دو دسته است یک دسته اناجیل اربعه است و یک دسته نامه‌های رسولان مثل نامه‌های پولس رسول که از مبلغان بوده و تلاش می‌کرده آموزه‌های مسیحیت را برای پیروان مسیح در کلیساهای مختلف بیان کند. در آن نامه‌ها خیلی درباره الوهیت و بنوّت عیسی صحبت می‌شود. من می‌خواهم از این نکته استفاده کنم که به نظر می‌رسد در اناجیل که کلام شاگردان و پیروان مسیح است آنچنان روی الوهیت عیسی صحبت نشده لذا اگر اناجیل را بخوانید سیر زندگانی حضرت عیسی گفته شده، معجزات عیسی گفته شده ولی به مرور زمان در طول تاریخ مبلغانی که آمدند تلاش کردند از عیسی یک چهره خدایی نشان دهند و بگویند عیسی یکی از خدایان بوده است. لذا در نامه‌های پولس رسول خیلی روی الوهیت و بنوّت عیسی تاکید می‌شود و تصریح می‌شود عیسی فرزند خداست. شما این آموزه‌ها را درباره مسیح ببینید.

وقتی به قرآن مراجعه می‌کنیم می‌بینیم عیسی مورد خطاب قرار می‌گیرد و گفته می‌شود ای عیسی آیا به مردم گفتی تو را به عنوان خدا بپذیرند، عیسی پاسخ می‌دهد نه من این حرف را نزدم. در این آیات راجع به بنوّت و الوهیت عیسی صحبت می‌شود و اشاره می‌شود که برخی معتقدند عیسی فرزند خداست و بعد استدلال‌های مختلف در رد این مطلب ذکر می‌شود. خداوند در این آیات صرفا با گزارش تاریخی جلو نمی‌رود بلکه وقتی بحث عیسی را مطرح می‌کند بعدش استدلال می‌آورد، دلیل می‌آورد و می‌گوید به این دلایل عیسی نمی‌تواند فرزند خدا باشد و اساسا خدا فرزندی ندارد.

ایکنا ـ شما اشاره کردید که در خود انجیل بحث الوهیت عیسی مطرح نشده و مفسرین و مبلغین مسیحیت این مطلب را بیان کردند. سوال بنده این است که مگر در زمان خود عیسی این اندیشه وجود داشت که عیسی فرزند خدا است تا قرآن کریم این خطاب را نسبت به عیسی بیان می‌کند؛ یا شاید این گفت‌وگو فرضی است تا اندیشه مسیحیان اصلاح شود.

ما در روایات داریم بسیاری از آیات قرآن از باب «اياک اعني و اسمعي يا جارة» نازل شده یعنی از باب «به در گفتم، دیوار بشنود»، یعنی گاهی مورد خطاب ما شخص دیگری است. در این آیه خداوند دارد با عیسی صحبت می‌کند ولی کاملا مشخص است که عیسی چنین حرفی نزده است. در آیات متعدد بیان می‌شود که همه انبیای الهی یک آموزه واحد داشتند و همه بر خدای یگانه تاکید داشتند. کاملا مشخص است که عیسی چنین حرفی نزده است ولی چرا دارد عیسی را مورد خطاب قرار می‌دهد؟ عیسی را خطاب می‌کند از باب اینکه اندیشه پیروان عیسی را اصلاح کند. امروزه مسیحیان خیلی این بحث را در حوزه کلامی و فلسفی بردند و تلاش کردند برایش فلسفه‌سازی کنند، تلاش کردند برایش دلیل بیاورند. حتی ریشه آن را به آزمایش‌های سه‌گانه‌ای برمی‌گردانند که ابلیس از حضرت عیسی در ابتدای دوره رسالتش می‌گیرد. در انجیل متی راجع به این آزمایش‌های سه‌گانه صحبت می‌شود.

این هم نکته‌ای است که باید به آن توجه داشته باشیم؛ قرآن کریم می‌گوید عیسی از وقتی متولد شد بنده خدا و فرستاده خداوند بود. شما این آموزه را با آنچه در انجیل متی نقل شده است مقایسه کنید. آنجا گفته می‌شود وقتی عیسی به دنیا می‌آید مریم نامزدی به نام یوسف داشته که یوسف می‌خواسته مریم را ترک کند ولی خواب می‌بیند مریم به او خیانت نکرده لذا عیسی را می‌پذیرد. یک دفعه حاکم وقت تصمیم می‌گیرد فرزندان را بکشد، لذا آنها فرار می‌کنند و به شهرهای دیگر می‌روند تا اینکه نهایتا به شهر ناصری می‌رسند. در شهر ناصری زکریا را می‌بیند. زکریا از انبیایی بوده که مردم را در رودخانه‌ای توبه می‌داده است. وقتی زکریا عیسی را می‌بیند می‌گوید باید تو را غسل تعمید بدهم. عیسی غسل تعمید داده می‌شود بعد از غسل وقتی می‌خواسته در قله کوه حاضر شود و با خدا مناجات کند شیطان در سه موقعیت مختلف بر او ظاهر می‌شود و او را وسوسه می‌کند که هر کدام داستان مفصلی در انجیل دارد و درباره جزئیات آن صحبت شده است. بعد که عیسی از این وسوسه‌ها سربلند بیرون می‌آید به پیامبری مبعوث می‌شود. شما این نگاه را با آیات قرآن مقایسه کنید که گواهی می‌دهد عیسی از ابتدا برگزیده الهی بود.

ایکنا ـ در پایان اگر جمع‌بندی از بحث دارید بفرمایید.

در مقام جمع‌بندی باز تکرار می‌کنم به جد می‌توان گفت قرآن کریم احیاگر و اصلاح‌کننده آموزه‌های کتب مقدس است، قرآن عامل بقای ادیان آسمانی پیش از خودش بوده و آنها را اصلاح کرده است و دائما خطاب می‌کند شما بسیاری از کلمات کتاب مقدس را تحریف کردید و بعد تاکید می‌کند این دین اسلام از همه ادیان کامل‌تر است. چرا؟ چون ما در تورات هیچ آموزه فقهی نداریم، هیچ آموزه حکومتی و سیاسی نمی‌بینیم و عموما نقل تاریخ است. همچنین در انجیل آموزه‌هایی است که با روح حقوق بشری و انسان‌دوستانه سازگار نیست از جمله عبارت‌پردازی‌هایی که درباره زنان بیان شده است. این در حالی است که ما در قرآن آیات سیاسی داریم، آیات فقهی داریم، آیات حکومتی داریم که با این آیات می‌شود حکومتداری کرد. ما این آموزه‌ها را در کتب مقدس نداریم لذا قرآن ضمن حفظ و نگهداشت آنها مردم را به سمت آخرین کتاب آسمانی دعوت می‌کند. اگر نسل جوان ما بتواند این کتاب‌ها را خوب بخواند و مقایسه کند با فطرت خودش به سمت قرآن و اسلام گرایش پیدا می‌کند. نسل جوان باید بداند در آن کتاب‌ها چه آموزه‌هایی نهفته است و در قرآن چه تعالیمی بیان شده است.

انتهای پیام


منبع

درباره ی nasimerooyesh

مطلب پیشنهادی

سلسله کارگاه‌های تلفیقی روانشناسی و روان درمانی برگزار می‌شود

به گزارش ایکنا از کرمانشاه، سلسله کارگاه‌های تلفیقی روانشناسی و روان درمانی ازسوی معاونت اجتماعی …