هفته گذشته در یادداشت «احیای راز خون» در روزنامه ایران شرح دادم که چرا خون آیتالله رئیسی یک فصل مهم تاریخی در انقلاب اسلامی است و شهادت ایشان چه آثار و نتایجی را در پی خواهد داشت.
روز ۱۵ خرداد رهبر فرزانهمان در تحلیلی جامع، تجربه گذشته و چشمانداز آینده را ترسیم فرمودند. همچنین در آن یادداشت نوشتم که آیتالله شهید ما با نظریه فرهنگی و رویکرد تمدنی خود که برآمده از مکتب انقلاب اسلامی بود، موجب تحولات گستردهای در سیاست فرهنگی ایران اسلامی شد و با اقدامات خود قدرت دیپلماسی فرهنگی را به بالاترین سطح خود رساند، اما کشورمان در زمانی او را از دست داد که نظم ملی و نظام جهانی جدیدی در حال شکلگیری بود و آرمانهای بلند انقلاب اسلامی که ایرانیان با سلایق گوناگون انتظار تحقق آن را داشتند، در مسیر پیشرفت قرار داشت.
در این یادداشت اجمالاً به دو رویکرد آیتالله رئیسی پیرامون «محرومان در دولت عادل» و «ضرورت جهاد فراگیر» میپردازم تا در تکمیل یادداشت هفته گذشته، بخشی دیگر از منظومه فکری رئیسجمهور شهید تبیین شود. شهید مظلوم ما تحت تدابیر مقام معظم رهبری و براساس خواست ملت، بنای یک «دولت مردمی» را معماری کرد که نه انحصاری و منفعل بود و نه بیضابطه و مدعی، بلکه دولت را در نقطه درست تاریخی خود نشاند. انجام این کار سخت و دشوار برآمده از تجربه شهید رئیسی در سالهای طولانی خدمتگزاری بود که به جهت توفیقات آن، ملت نمیگذارد که ناتمام بماند. مردم ایران با همه وجود شاهد بودند که رئیس دولت مردمی، جان خود را فدای اهداف بلند انقلاب و نظام کرد.
شهید آیتالله رئیسی با خون خود شهادت داد که دولت، فدای ملت است. آیتالله رئیسی «میثاق خدمت» را با جانش امضا کرد و رهروان راه او نیز برای ملت از جان خود گذشتهاند و با غسل شهادت و تعهد به میثاق خدمت در دولت مردمی مسئولیت پذیرفتند.
فقرزدایی توسط دولت عادل یک تعهد آیتالله رئیسی در دولت مردمی به محرومان و مستضعفان بود و در عین حال توازن در همه تصمیمات اقتصادی و سیاسی را رعایت میکرد. تعهد به محرومان نزد او لازمه «حکمرانی عادلانه» و تحقق «دولت عادل» بود و این را از بنیانگذار انقلاب اسلامی آموخته بود که بارها تأکید فرمودند: «گمان نمیکنم عبادتی بالاتر از خدمت به محرومین وجود داشته باشد.» از دیگر سو، شهید رئیسی به سبب اندوخته غنی خود در حوزه قضا و حقوق اسلامی میدانست که اگر دولت، عادل نباشد، مردم نیز میان خود به عدالت رفتار نخواهند کرد، بنابراین عدالت را باید از بالاترین سطح اعمال و اجرا کرد تا فرهنگ آن در جامعه گسترش پیدا کند.
از این حیث، دولت عادل، ضامن مبارزه با فساد، رفع تبعیض و ریشهکنی نابرابری است. همچنین، او علل مختلف تبعیض و محرومیت را میشناخت و همانطور که میگفت سختی فقر را نشنیده بود، بلکه از کودکی طعم آن را چشیده بود. در مقام ریاست دولت، آیتالله رئیسی ضمن تحلیل جامعی از همه مؤلفهها معتقد بود که نه تحریمهای ظالمانه و نه ویژهخواریهای ناعادلانه، هیچ یک نباید موجب محرومیت مضاعف هیچ قشر و طبقهای در کشور شود.
از نگاه شهید رئیسی فقط دولتی که پابرهنگان را ولینعمت خود میداند و از خاندانسالاری و اشرافیگری بیزار است، میتواند زمینهساز دولت اسلامی باشد. اگر او به سوی جهان ابدی پرواز نمیکرد، بزودی فقرزدایی به مراحل نهایی خود میرسید و ملت ایران میتوانست شاهد یک کامیابی زودهنگام باشد.
ضرورت جهاد فراگیر تعهد دیگر شهید جمهور به پیادهسازی «مدیریت جهادی» در میدان عمل و اجرا، آنهم در چند سطح و لایه ملی و فراملی بود. تلقی او از مدیریت جهادی یک تلقی نمایشی نبود، بلکه ایده شهید رئیسی، جهاد فراگیر برای عزت مردم و نظام بود، به نحوی که ضرورت فراگیری این جهاد عظیم بر همگان روشن شود تا در آن مشارکت سازنده و گسترده داشته باشند. بدیهی است در فقدان چنین درک و دریافتی از مدیریت جهادی، خدمت شایسته به محرومان ممکن نیست و تنها نسخه آزموده شده از این مدیریت در سطح ریاست جمهوری را میتوان در منش و روش آیتالله رئیسی سراغ گرفت که دیگر شعار و برنامه نیست، بلکه «کارنامه خدمت» است.
امروز نیز، همچنان ایران بزرگ نیازمند دولتی انقلابی است که جهاد، عقلانیت، نبوغ و جسارت را در هم آمیزد و کشور را براساس رهنمودهای رهبر معظم انقلاب از این مرحله مهم تاریخی گذر دهد. بدون فقرزدایی و جهاد فراگیر، قدرت ملی افزایش نمییابد، چون مؤلفه حیاتی قدرت ملی در دولت اسلامی، مردم هستند و مردم نیز بهخوبی دریافتهاند که «افزایش قدرت ملی» یکی از اصلیترین مؤلفههای آرامش و آسایش است.
از یاد نبریم شهید رئیسی توانست با افزایش قدرت ملی ایران، امنیت جهانی جمهوری اسلامی را ارتقا دهد و این کار ممکن نبود جز با تضمین مشارکت جمهور مردم در تصمیمات اساسی کشور. شهادت او نشان داد که بزرگمردی بیادعا در چنین راه دشواری بود. در پایان و به اقتضای این ایام باید تأکید کنم که یک میراث اثرگذار شهید آیتالله رئیسی، «اخلاق سیاسی» بود که در دیگر یادداشتهایم به اصول و فروع آن خواهم پرداخت، اما در اینجا باید تأکید کنم که شهید عالیمقام ملت ایران، با نمایشهای فریبنده و همچنین با لفاظیهای بیمورد برای پیشبرد اهداف عالی اسلامی هیچ میانهای نداشت و هیچگاه اخلاق را قربانی قدرت نکرد. بر ما نیز فرض است که حافظ این میراث کمنظیر در عرصه «اخلاق سیاسی» باشیم؛ انشاءالله.
منبع