[ad_1]
مشارکت و نقش آن در نظامها سیاسی و اجتماعی همواره در ادبیات جامعهشناسی و جامعهشناسی سیاسی از جایگاه مهمی برخوردار بوده است و در این میان فقدان مشارکت سیاسی در جوامع مختلف از اهمیت مضاعفی برخوردار است، عدم مشارکت افراد در امور سیاسی به مرور زمینه بحران مشروعیت سیاسی را به همراه میآورد و از سوی دیگر توسعه سیاسی را با وقفه و مشکل رو به رو میکند. زیرا یکی از مواردی که مشارکت سیاسی را با چالش رو به رو میکند، بیتفاوتی سیاسی است.
فقدان مشارکت افراد در امور سیاسی به مرور زمینه بحران مشروعیت سیاسی را به همراه میآورد و از سوی دیگر توسعه سیاسی را با وقفه و مشکل رو به رو میکند بی تفاوتی سیاسی که با شاخصهایی مانند کنارهگیری مدنی؛ نبود مشارکت سیاسی؛ انزوا و سهیم نشدن در مسائل و موضوعات زندگی اجتماعی و سیاسی معنی میشود، میتواند جامعه را با مشکلات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی رو به رو کند که نهایت آن گسیختگی و فروپاشی اجتماعی است.
اهمیت پرداختن به این موضوع سبب شده محققانی مانند «اکبر ذوالفقاری و همکارانش» در مطالعهای با عنوان «فراتحلیل عوامل موثر بر بیتفاوتی سیاسی ایرانیان پژوهشهای بازه زمانی ۱۳۸۰-۱۴۰۱» به این بحث توجه کرده و ابعاد مختلف آن را مورد واکاوی قرار دهند که در ادامه مختصری از آن را ارائه میشود:
تعریف بیتفاوتی سیاسی
بیتفاوتی نخستین بار در سال ۱۵۹۴ مطرح و از دهه ۱۹۹۰ علاقه دانشندان علوم سیاسی به بحث بیتفاوتی سیاسی افزایش یافت. بیتفاوتی چیزی است که همه افراد به نوعی با آن مواجه بوده و پاسخی طبیعی به ناامیدی، افسردگی و استرس است و از رفتارهای منفعلانه مردم به ویژه جوانان نسبت به سرنوشت جامعه است.
در این میان، بیتفاوتی سیاسی به معنای بیعلاقگی، دلزدگی از سیاست، بیهیجانی یا دلسرد بودن نسبت به رفتار و وقایع سیاسی است، به گونهای که امروزه خود را در قالب کودتا، شورش، اعتراضات و واگرایی در سیاستهای دولتی نشان میدهد.
آلکسی دوتوکویل، ریشه بیتفاوتی سیاسی در آمریکا را در محدودیتهای اجتماعی، احساس بیهودگی و نبود انگیزه کافی برای عمل دانسته است اما واقعیت امر این است که مسائل سیاسی واقعیتی چند بعدی و چند لایه در علوم انسانی است و انسان نیز ساختاری چندبعدی دارد.
دانیل لرنر نیز بیتفاوتی سیاسی را در برابر مشارکت سیاسی مطرح و تاکید میکند انسانها حسب گرایش سه دستهاند: سنتی، در حال انتقال و نوگرا و انسانهای مدرن برای کسب اطلاعات برای خانوادهها به رسانهها مراجعه میکنند، به توضیحات علمی متکیاند تا تفاسیر مذهبی و به مسایل بینالمللی علاقمندند تا مسایل ملی.
انسان سنتی که با نمایش دهقان محلی فقیر و بدون کفش توصیف میشود، نمیتواند خود را غیر از جایی که اکنون ایستاده تصور کند و به سرنوشت خود همانطور که خدا خواسته تسلیم شده است.
ریشههای بیتفاوتی سیاسی از نظر محققان؛ مطالعه تطبیقی کشورها
روزنبرگ ریشه بیتفاوتی سیاسی در آمریکا را در محدودیتهای اجتماعی، احساس بیهودگی و نبود انگیزه کافی برای عمل دانسته است روزنبرگ ریشه بیتفاوتی سیاسی در آمریکا را در محدودیتهای اجتماعی، احساس بیهودگی و نبود انگیزه کافی برای عمل دانسته است. ال-میزجاجی دلایل بیتفاوتی سیاسی در عربستان سعودی را در نظام پادشاهی، مشروعیت سنتی، تضاد اجتماعی و کاهش سرمایه سیاسی-اجتماعی دانسته است. نتایج تحقیقات دیاز و گونزالس نشان میدهد سن، قشرهای اقتصادی –اجتماعی و سطح تحصیلات بر بیتفاوتی سیاسی در کلمبیا موثر بودهاند.
به اعتقاد آنان امتناع، عدم علاقه به مسایل سیاسی، بیتفاوتی نسبت به رژیمهای دموکراتیک و عدم شناخت خود و وابستگی به هر سمت یا حزب سیاسی از مهمترین علل پیدایش و تشدید بیتفاوتی سیاسی بوده است. والگارسون نیز نشان داد مشارکت در نروژ و سوئد به شدت کاهش یافته و این نوعی بیگانگی و بیتفاوتی سیاسی است که ریشههای آن را باید در مسایل تاریخی، فرهنگی و سیاسی جستجو کرد.
فگنو و همکارانش عدم تحرک، وضعیت آب و هوا در روز انتخابات، عدم ترجیح نامزدهای شرکتکننده، زمانبندی، وابستگیهای قومی، وفاداری به احزاب سیاسی، به حاشیه رانده شدن سیاست، عدم مشارکت مدنی ، عدم پاسخگویی و بیانگیزگی را به عنوان مهمترین علل بیتفاوتی سیاسی مطرح کردهاند. گانس نیز ریشه بیتفاوتی سیاسی را در احساس ناتوانی، بیگانگی، نارضایتی از نظام اجتماعی، تقلیل تعلق اجتماعی و انگیزههای فردی میداند.
نقش عوامل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در ایجاد بیتفاوتی سیاسی
یافتههای مقاله فوق حاکی از این است که بین عوامل سیاسی و بیتفاوتی سیاسی رابطه معنی داری وجود دارد. بر این اساس فقدان برخورداری از حقوق شهروندی، بیاعتمادی سیاسی، نارضایتی سیاسی، بیگانگی سیاسی، آنومی سیاسی و فرهنگ سیاسی پایین در گرایش بر بیتفاوتی سیاسی موثر بوده است.
بین عوامل اجتماعی و بیتفاوتی سیاسی رابطه معنی دار وجود دارد. بر این اساس آنومی اجتماعی، تعهد اجتماعی، سلامت اجتماعی، هویت ملی، نشاط اجتماعی پایین، هویت سازمانی، هویت شغلی، فقدان شفافیت اجتماعی، احساس بیعدالتی اجتماعی، قانون گریزی اجتماعی و کیفیت پایین زندگی در گرایش به بیتفاوتی سیاسی موثر بوده است.
بین عوامل فرهنگی و بیتفاوتی سیاسی رابطه معنی داری وجود دارد. بر این اساسمصرف رسانههای داخلی، میزان دین داری، شبکههای اجتماعی، شبکههای ماهوارهای، آشفتگی فرهنگی و فردگرایی در گرایش بر بیتفاوتی سیاسی موثر بوده است.
صرف رسانههای داخلی، میزان دین داری، شبکههای اجتماعی، شبکههای ماهوارهای، آشفتگی فرهنگی و فردگرایی در گرایش بر بیتفاوتی سیاسی موثر بوده استمیان عوامل اقتصادی و بیتفاوتی سیاسی رابطه معنیدار وجود دارد. بر این اساس سرمایه اقتصادی، محرومیت نسبی، بیکاری و طبقه اقتصادی اجتماعی در گرایش بر بیتفاوتی سیاسی موثر بوده است.
بین عوامل جمعیتی و بیتفاوتی سیاسی رابطه معنیدار وجود دارد. بر این اساس تحصیلات، محل زندگی، سن و تاهل در گرایش بر بیتفاوتی سیاسی موثر بوده است.
برای پیشگیری از تعمیق بیتفاوتی سیاسی موارد ذیل پیشنهاد میشود:
۱- ایجاد تقسیم کار اجتماعی عادلانه و بهنجار: با افزایش سرمایهگذاری اقتصادی، کاهش محرومیت نسبی، کاهش بیکاری و گسترش رفاه اقتصادی در طبقات مختلف اقتصادی-اجتماعی، بسترهای همگرایی و تعلق خاطر جامعه به هویت ملی تقویت میشود.
۲- بازآفرینی سرمایه سیاسی: با ایجاد اعتماد، مشارکت، انسجام و حمایت سیاسی در بین طبقات اجتماعی و بازگشت اعتماد تعمیم یافته و نهادی به عرصه عمومی میتوان از شدت بیتفاوتی سیاسی کاست و احساس همدلی متقابل بین ملت-دولت را ممکن ساخت.
۳- مدیریت رسانههای جمعی: رسانههای جمعی امروز به دلیل شیوع و اتصال به دهکده جهانی، مهمترین رسالت را بر دوش گرفته است،شفاف سازی اطلاعات، آگاهی اصیل و مردمیسازی رسانههای جمعی میتواند باعث ایجاد علاقه به سیاست، اخبار سیاسی و تعهد سیاسی شود.
شفاف سازی اطلاعات، آگاهی اصیل و مردمیسازی رسانههای جمعی میتواند باعث ایجاد علاقه به سیاست، اخبار سیاسی و تعهد سیاسی شود۴- توسعه فرهنگ سیاسی: فرهنگ سیاسی به معنای آگاهی، دانش و علاقه مردم به جهان سیاست و سرنوشت سیاسی است که میتواند به مقاومت مردم در برابر هجوم رسانههای غربی و بیگانه و همراهی مردم با رسانههای داخلی متناسب با امنیت ملی شود.
منبع:
اکبر ذوالفقاری، طاهر عشایری و فاطمه مهتابی، فراتحلیل عوامل موثر بر بیتفاوتی سیاسی ایرانیان پژوهشهای بازه زمانی ۱۳۸۰-۱۴۰۱، پژوهشهای راهبردی سیاست، ۱۴۰۲
منبع