[ad_1]
به گزارش خبرنگار کتاب ایرنا، مجموعه پنج جلدی نوجوان و داستانهای آسمانی، داستانهایی مذهبی و کوتاه با موضوع واقعه کربلا در «کسی یاریاش نکرد»، موضوع علی ابن موسیالرضا(ع) امام هشتم در «سه دانه انگور سرخ»، موضوع فاطمه زهرا(س) و علیبن ابیطالب(ع) در «عروسی شبیه هیچکس»، موضوع علیبن ابیطالب(ع) در «یکی برای همیشه» و واقعه کربلا در «سقای تنها» است.
تصویرگری این مجموعه ۵ جلدی، ۷ سال طول کشید، زیرا نویسنده میخواست که تصویرهایش کلیشه نباشد. در نتیجه توجه ویژه به تصویرها، کتاب مورد استقبال مخاطبان ۹ تا ۱۵ ساله قرار گرفته است.
فاطمه مشهدیرستم نویسنده این کتابها، نویسنده کودک و نوجوان، سال ۱۳۴۶ در تهران متولد شد. وی به طور جدی از سال ۱۳۶۴ وارد حوزه نویسندگی برای کودکان و نوجوانان شد. ازجمله نخستین کتابهایش میتوان «ترانههای شاد برای کودکان»، «آبجی نیموجبی من»، «رنگین کمانی از کفش» و «تاپ تاپ تاپ» را نام برد. از دیگر آثار مشهدی رستم میتوان به «روزه کله گنجشکی»، «شب مثل بهشت»، «باغبان و فرشته آه»، «من و مادربزرگ و اینترنت»، «روزی به جز روزهای دیگر»، «آبجی نیم وجبی من»، «باید برای دریا نامه بنویسم»، «رنگین کمانی از کفش» و «من و بابا و چرخ جادو» اشاره کرد.
قسمتی از متن کتاب «کسی یاریاش نکرد»
مسلم که به هیچ شکل انتظار چنین بیوفایی از یارانش نداشت، به ناچار با حالی پریشان و درمانده از تنهایی خویش راه برگشت را انتخاب کرد. تا اینکه بعد از مدتی تاختن در هوای گرم و کوچههای ناآشنا و غریب کوفه، مقابل خانهای ایستاد و در زد. زنی در را باز کرد. مسلم گفت:«ای زن، تشنهام و خسته. دنبال کسی و جایی که پناهم باشد!»
زن خواسته مسلم را به جا آورد. اما پسر زن وقتی فهمید او چه کسی است، پنهان از چشم مادر ماجرا را به ابنزیاد خبر داد. ابنزیاد هم سربازان زیادی را برای گرفتن مسلم روانهی خانهی زن نمود.
جنگ بین مسلم و سربازان شروع شد تا آنجا که مسلم کمکم از توان رفت. سربازان او را اسیر و به قصر بردند. ابنزیاد از مسلم پرسید:«بگو ببینم مسلم، چرا به این شهر آمدی و میان مردمی که با هم یکی بودند، اختلاف انداختی و اتحادشان را بر هم زدی؟»
مسلم جواب داد:«از آنجایی که شما بدون رضایت مردم بر ایشان حکومت کرده و آنان را به جایی غیر از آنجا که خداوند امر نموده، بردهاید.» (صفحه ۲۹)
کتاب «کسی یاریاش نکرد» نوشته فاطمه مشهدی رستم و تصویرگری ساناز کریمیطاری در ۴۸ صفحه رنگی و مصور، در قطع وزیری، با شمارگان هزار نسخه در سال ۱۴۰۲ توسط انتشارات ذکر برای کودکان و نوجوانان منتشر شد. این کتاب با کاغذ حمایتی منتشر شده است.
قسمتی از متن کتاب «سه دانه انگور سرخ»
با رفتن وزیر و همراهانش، مهمانان به دستور خلیفهی عباسی، از فرصت استفاده کردند و با گفتوگو و شوخی و خنده، مشغول پذیرایی از خود شده و تا توانستند، از انواع میوهها و غذاها و شربتهای خُنک و گوارا، خوردند.
پس از مدتی کوتاه، صدای طبل زدن طبالها در همهجای قصر بلند شد، همین موقع چند تن از خادمان دربار، وارد تالار شدند. یکی از آنها با صدای بلند داد زد و گفت:
-بگوش باشید. بهوش باشید. ای درباریان، بزرگان، اشراف و اشرافزادگان، ای مالکین و ملاکین، ای مهمانان و ای برگزیدگان خلیفهی محبوب، برخیزید که یگانه ولیعهد مامون، خلیفهی خلیفهها که وجودش به سلامت باشد، وارد میشود. (صفحه۱۴)
کتاب «سه دانه انگور سرخ» نوشته فاطمه مشهدیرستم و تصویرگری مجتبی عصیانی در ۳۲ صفحه رنگی و مصور، در قطع وزیری، با شمارگان هزار نسخه در سال ۱۴۰۲ توسط انتشارات ذکر برای کودکان و نوجوانان منتشر شد. این کتاب با کاغذ حمایتی منتشر شده است.
قسمتی از متن کتاب «عروسی شبیه هیچکس»
آیا همینطور میخواهی دست روی دست بگذاری و بدون هیچ کاری، بنشینی کنار و ساکت بمانی؟ البته من خبر این را دارم که دوبار پیش پیامبر رفتهای و اما، با آن شرمی که داری، نتوانستهای حرف دلت را به او بگویی و خواستهات را مطرح کنی.»
پسر فوری در ادامهی حرف سعد گفت:« مادرم این را هم برایم تعریف کرده. گمانم برای این حرفش را نزده که هربار به همان مساله فکر کرده. این که با دست خالی، چهطور بروم و بگویم برای خواستگاری فاطمه(س) آمدهام!»
پسر به علی(ع) نگاه کرد و پرسید:« آیا اینطور نیست؟ آیا راست نمیگویم؟»(صفحه ۱۶)
کتاب «عروسی شبیه هیچکس» نوشته فاطمه مشهدیرستم و تصویرگری ساناز کریمیطاری در ۳۲ صفحه رنگی و مصور، در قطع وزیری، با شمارگان هزار نسخه در سال ۱۴۰۲ توسط انتشارات ذکر برای کودکان و نوجوانان منتشر شد. این کتاب با کاغذ حمایتی منتشر شده است.
قسمتی از متن کتاب «یکی برای همیشه»
حمزه، نفسنفسزنان، کوچهها را یکی بعد از دیگری طی کرد. از نخلستان هم که برخلاف همه روزه، بادی گرم برگهای درختانش را به خشخش انداخته بود، گذشت. برای رسیدن به خانه علی(ع) آنقدر عجله داشت که متوجه خار کوچکی که به انگشت پایش فرورفته بود، نشد. قطرههای ریز خون، همراه پاهای خسته و شتابزده و خاکآلودش، پیش میرفتند!
عاقبت در حالی که از خستگی و گرما، کم مانده بود نقش زمین شود، به خانهی علی(ع) رسید. فوری دست به کلون برد تا آن را به صدا درآورد، اما ناگهان با فکری که به سرش هجوم آورد، پشیمان شد! کلون را رها کرد و با دستپاچگی و با شانههایی خم شده، دوباره در مسیری که آمده بود، شروع کرد به دویدن. در همان حال زیر لب گفت:« اشتباه کردم! نباید مسجد را ترک میکردم! باید میآمدم بیرون و منتظر علی(ع) میماندم.» (صفحه ۲۴)
کتاب «یکی برای همیشه» نوشته فاطمه مشهدیرستم و تصویرگری ساناز کریمیطاری در ۳۲ صفحه رنگی و مصور، در قطع وزیری، با شمارگان هزار نسخه در سال ۱۴۰۲ توسط انتشارات ذکر برای کودکان و نوجوانان منتشر شد. این کتاب با کاغذ حمایتی منتشر شده است.
قسمتی از متن کتاب «سقای تنها»
به قول این دوستمان من هم با عباس میانهی خوبی ندارم اما میدانم که او حاضر است جانش را هم برای برادرش بدهد. گذشته از اینها همانطور که گفتی او آن قدر در ساعات گوناگون شب و روز برای زنان و کودکان و یارانش آب برده که نامش را گذاشتهاند سقّا! و البته به نظر من نیز درست گفتهاند. چون او یک سقای واقعی است. سقایی که باید نامش را تنها سقای نینوا گذاشت.
دیدهبان نیزهاش را بغل گرفت و با کنجکاوی پرسید:
تنها سقای نینوا؟!
نگهبان سکوت کرد و جوابی نداد. کمی بعد دیدهبان در حالی که به طرف سواران نگاه میکرد گفت:
پس کاش سقای ما هم او بود! آنوقت هرگز بدون آب نمیماندیم. مخصوصاً در جنگها! اصلاً چه میشد اگر حسین و عباس گوش به فرمان ابن زیاد و میران و سروران ما میشدند؟! (صفحه ۱۴)
کتاب «سقای تنها» نوشته فاطمه مشهدیرستم و تصویرگری ملیحه عینعلی در ۲۴ صفحه رنگی و مصور، در قطع وزیری، با شمارگان هزار نسخه در سال ۱۴۰۲ توسط انتشارات ذکر برای کودکان و نوجوانان منتشر شد. این کتاب با کاغذ حمایتی منتشر شده است.
منبع