[ad_1]
به گزارش خبرنگار سیاست خارجی ایرنا؛ چند سالی میشود که علاقه دارم این کشور را ببینم. احتمالا از روزهایی که مشغول پژوهش مستند «غرب دور، شرق نزدیک» در خصوص روابط ایران و چین در دوران پسابرجام بودم. اما ماجرای مطرح شدن بیش از حد نام چین در جهان به زمانی برمیگردد که آمریکا از افول ابرقدرتی خود و تراشیده شدن رقبای جدی احساس خطر کرد و نام این کشور را در سند امنیت ملی به عنوان دشمن مطرح کرد. اژدهای زرد آسیایی وقتی توانست پرهای عقاب را کوتاه کند و با عبور از برچسب جهان سومی در رده قدرتهای اصلی جهانی بایستد مورد توجه دنیا قرار گرفت.
چین که تا چند دهه قبل صدها میلیون گرسنه را در خود جای داده بود، در سال ۱۹۴۹ میلادی و با پیروزی کمونیستها در جنگ داخلی، استقلال خود را بازیابی کرد و در دهه هفتاد بعد از مرگ مائو و رهبری دنگ شیائوپینگ راه را برای توسعه اقتصادی که “چین امروز” را متولد کرد باز کرد.
«گرچه چین توسعه یافته اما استان چینگهای (Qinghai)که از خبرنگاران ایرانی برای بازدید از این منطقه دعوت کرده استانی عقب افتاده تلقی میشود» این را رایزن سیاسی سفارت چین در تهران به ما میگوید. او که تا به حال به این منطقه از شمال تبت سفر نکرده ما را برای رفتن به سرزمینی که کمتر ایرانی پا به آنجا میگذارد بدرقه میکند.
از فرودگاه امام خمینی(ره) تا فرودگاه داشینگ
آخرین ساعات جمعه ۱۵ تیرماه صندوقهای رای انتخابات چهاردهم ریاست جمهوری ایران میزبان آخرین تعرفههاست. قبل از حرکت به سمت پرواز پکن، به نزدیکترین حوزه انتخابیه میروم. پیرمردی در حال تشکر از فردی جوان است، میگوید نامزدها را نمیشناسم اما امیدوارم همان که نامش را برایم نوشتی پیروز شود و از مشکلات مردم کم کند. تعرفه رای را داخل صندوق انداختم. باخودم فکر میکنم روابط تهران و پکن بعد از انتخابات چگونه است؟ آیا مسیر اجرای سند همکاری ۲۵ ساله که اخیرا کلید خورده متوقف میشود یا همچنان ادامه مییابد؟
همراه با تیم رسانهای ایران برای رسیدن به پکن ۸ ساعتی با آسمان هم آغوش میشویم. بیشتر از نصف مسیر را طی کردهایم که نقشه آنلاین هواپیما ما را بالای شهر شینینگ یعنی مرکز استان چینگهای و مقصد اصلیمان نشان میدهد. اما افسوس که باید همچنان به سمت اقیانوس آرام حرکت کنیم و بعد از ورود به پکن ملانصرالدینوار دوباره ابرها و کوهستانهای همین مسیر را تماشا کنیم.
شاید روزی تعاملات ما با چینگهای که با استان اردبیل خواهرخواندگی امضا کرده آنقدرها بیشتر شود که پرواز مستقیم از ایران به این منطقه از چین را مقرون به صرفه کند.
طیاره ما در حال لندینگ است و پکن را زیر پایمان حس میکنیم. هنوز به زمین نرسیدهایم که پیامک ایرنا روی تلفن همراهم ظاهر میشود: «مسعود پزشکیان با کسب اکثریت آرا نهمین رئیس جمهور ایران شد.» این خبر را بلند میخوانم. مادر و دختری که صندلی جلوتر ما نشستهاند از خوشحالی دست میزنند. پشت سرمان دو دانشجوی صنعت نفت نشستهاند که «فاز کلکل» برمیدارند، یکی خوشحال از این انتخاب و دیگری ناراحت.
هواپیما در بزرگترین فرودگاه جهان نشسته است. فرودگاه بین المللی داشینگ پکن که ساخت آن در سال ۲۰۱۴ با فرمان رئیس جمهور چین آغاز شد پنج سال قبل به طور رسمی وضعیت عملیاتی پیدا کرده است.
این فرودگاه نوساز که داکسینگ (Beijing Daxing) هم گفته میشود دومین فرودگاه بین المللی پکن است که در ۶۷ کیلومتری جنوب پایتخت واقع شده تا کمی از بار سنگین ترافیک هوایی پکن بکاهد.
فرودگاه داکسینگ پکن (Beijing Daxing)
برای پیدا کردن مسیرهای داخل فرودگاه از مردم سوال میکنیم اما هیچ کدام انگلیسی متوجه نمیشوند. به اطلاعات فرودگاه میرویم و بیشتر شوکه میشویم. دو ملتی هستیم که زبان یکدیگر را نمیفهمیم و زبان مشترکی هم پیدا نمیکنیم. کمی کارمان سخت میشود. به این فکر میکنم که چرا زبان یک و نیم میلیارد چینی که شریک اول تجاریمان هستند در ایران کمتر شناخته میشود؟ اصلا مهمتر از آن چرا چینیها حتی در مهمترین فرودگاه بین المللی خود زبان انگلیسی متوجه نمیشوند؟!
بالاخره با کمک نرم افزارهای ترجمه مسیرها را پیدا میکنیم. لحظاتی بعد پرواز ما از همین فرودگاه به سمت غرب چین انجام میشود تا غروب شنبه ۱۶ تیرماه نظاره گر مرکز استان چینگهای باشیم.
همزمان که در شوک تبعات زبان غیرمشترک هستیم و به سمت هواپیمای مقصد میرویم با مردی چشم بادامی با تیشرتی که حروف چینی روی آن نوشته شده چشم در چشم میشویم. ما را میشناسد و برایمان دست تکان میدهد، نزدیک میشویم، در ذهنمان دنبال سلام به زبان چینی میگشتیم. مرد چینی اما افکار ما را شکست و به فارسی روان سلام و احوال پرسی گرمی کرد. گمشده خودمان را پیدا کرده بودیم.
آقای هان مترجم ما در این سفر بود. ازین به بعد سرمان را بالا گرفتیم و با اعتماد به نفس وارد پرواز «شینینگ» شدیم و هر به چینی که برمیخوردیم با گفتن کلمه «نیهائو» خوشحالش میکردیم. بالاخره سلام کردن به چینی را یاد گرفته بودیم.
هان در پرواز با رگبار سوالات ما روبه رو شده بود و با آرامش همه را پاسخ میداد. انگار قرار است با داشتن یک مترجم صبور سفر برای ما لذت بخش شود. او هم مانند رایزن سیاسی سفارت میگفت شینینگ شهری توسعه نیافته است که میخواهد پیشرفت کند.
با دو و نیم ساعت پرواز از پکن به مقصد نهایی رسدیم. نسیم خنک شینگهای به صورتهای خستهمان میخورد که زنی کوتاه قامت با لباس سفید میگوید: سلام سلام خوش آمدید!
آناهیتا یکی دیگر از مترجمانی بود که همراه هیاتی از استانداری چینگهای به استقبال ما آمده است. خانم «شیولی یینگ» معاون دفتر روابط خارجی چینگهای با لب خندان دست خود را به سمت اعضای هیات رسانهای ما برد اما متوجه شد دستی که انتظارش داشت او را منتظر گذاشته است.
هان به سرعت گوشی را دست خانم یینگ داد و او متوجه ماجرا شد؛ همین لحظه خبرنگاران زن ایرانی دستهای منتظر خانم یینگ را پاسخ دادند و لبخندها به خندههای بلند بدل شدند. همیشه در سفرهای مختلف نگران این موضوع بودم که نکند اینگونه مسائل هماهنگ نشده باشد و زمینه سوتفاهم شود. اما چهرههای چینیها نشان میدهد اتفاق ناگواری نبوده است.
مسیر فرودگاه به هتل، از کنار ساختمانهای بلند و خیابانهای منظم میگذرد. هان سمت چپ جاده را نشان میدهد که قطار معروف چینی در حال رفتن به سمت منطقه کوهستانی و بکر تبت است.
قبلا مطالبی در مورد آن خوانده بودم. چین سالها پیش تلاش داشت تا با گسترش شبکه ارتباطی زمینی، ثبات سرزمینی در منطقه تبت را تضمین کند. کوههای سخت و پیچیده تبت اما مانع بزرگی بود. بارها مهندسان غربی از این منطقه بازدید کردند و اطمینان دادند که احداث راه آهن زمینی در این مکان غیرممکن است. اما چینیها غیرممکنها را ممکن کرده اند. آنها ریل قطار خود را به قلب تبت کشاندند ولو آنکه نیاز باشد در قسمتهایی از مسیر مسافران از ماسک اکسیژن استفاده کنند!
همه اینها تصویر اولیه ساخته شده برای هیات رسانهای ما از توسعه نیافتگی چینگهای را برهم میزد.
هان اما این توسعه نیافتگی را ترجمه کرد و گفت اینجا کارخانههای بزرگ و صنایع سنگین و سبک زیادی ندارد. با این حال او به قدرت هم وطنانش ایمان داشت و با اعتماد به نفس وعده داد: قطعا اگر ده سال دیگر به این شهر سفر کنید شباهتی به امروزش نخواهد داشت. «هان» حق داشت؛ چرا که او همین چند سال قبل و در اوج بحران کرونا ساخت بیمارستان ۱۰۰۰ تخت خوابی در ۹ روز را به چشم دیده بود؛ در این شرایط صحبت کردن از توسعه یک شهر مهم در مسیر جاده ابریشم آن هم در ده سال حرف گزافی نخواهد بود.
شینینگ؛ شام اول
خانم یینگ ما را به ضیافت شام دعوت کرد تا توضیحاتی از برنامههای این سفر به هیات رسانهای ایرانی بدهد. دور میز گردان نشسته بودیم و غذاهای چینی را برانداز میکردیم که خانم یینگ خیالمان را راحت کرد و گفت در تمام طول سفر برای هیات ایرانی فقط غذاهای حلال درنظر گرفته شده و حتی صاحب هتل هم یک مسلمان است.
از سمت راست: خانم یینگ معاون دفتر روابط خارجی چینگهای؛ هان مترجم هیات رسانهای و هیات همراه از استانداری چینگهای
شکل و شمایل غذاها هم نشان میدهد حداقل برای شب اول قرار نیست از کنسروهایی که آوردهایم استفاده کنیم. یک به یک خود را معرفی میکردیم وبرای یک هفته سبک زندگی چینی حداقل از نوع اسلامی اش آماده میشدیم.
تکثر فرهنگی در سرزمین ناشناختهها
شینینگ مرکز استان چینگهای با طبیعت بکر خود آب و هوای مناسبتی دارد به طوری که آنجا را تبدیل به تفرجگاه تابستانی کرده است. این استان سرچشمه رودخانههای معروف یانگتسه، رودخانه زرد و لانکانگ (مکونگ) است که به «یاقوت کبود»، «برج آب چین» و «سرچشمه رودخانهها» معروف است.
با وجود جمعیت ۶ میلیونی این استان تنوع قومیتی بالاست و اقوام تبتی، مغول، سالار، خوئی و … در کنار یکدیگر زندگی میکنند. این تنوع بالا مشت نمونه خروار جامعه متکثر چینی است. چین با ۵۶ قومیت مختلف رنگین کمانی از فرهنگها و نژادها را تشکیل داده است.
ملاقات اول
صبح روز یکشنبه ۱۷تیرماه اولین جلسه رسمی ما با هیات رسانهای چینی برگزار شد. از صحبتهای طرف چینی قابل فهم بود که توسعه نیافتگی چینگهای به معنای نبودن کارخانههای نامدار و بین المللی در این شهر است. تمرکز این استان روی محصولات کشاورزی، گندم، جو، سیب زمینی، صنایع دستی مثل قالی تبتی است. اما دولت چین برای توسعه دادن این شهر که درست در مرکز کشور چین قرار دارد سرمایه گذاری بالایی انجام داده است که عمده آن به انرژیهای تجدیدپذیر و استفاده از سرزمین و خاک و آفتاب این استان برمیگردد. چینگهای از بسیاری از کشورهای اروپایی مانند فرانسه بزرگتر بوده و قرار گرفتن آن در مسیر جاده ابریشم برای آن فرصت ویژهای درست کرده است.
بعد از جلسه سوار خودرو هیات رسانهای میشویم تا همراه خبرنگاران رسانههای چینی مسابقات بین المللی دوچرخه سواری را مشاهده کنیم. این اولین رودررویی ما با مردم شینیگ است.
مردم محلی برای دیدن این مسابقات جمع شدهاند و ما خارجیها را خوب زیر نظر قرار دارند، انگار موجوداتی جدیدی دیدهاند. «هان» مترجم ما میگوید مردم این شهر خارجی ندیدهاند و نسبت به دیگر شهرهای چین توریستهای کمتری به این نقطه از این کشور سفر میکنند.
لبخند تنها زبان مشترک ما و مردم برای ارتباط بیواسطه شده است و جالب اینکه هیچ لبخندی را بدون جواب نمیگذارند. در عین خجالتی بودن وقتی دوربین موبایل شما روی چشم بادامیهای کوچک برود تلاش میکنند آنها را به تکان دادن دست و لبخند زدن تشویق کنند.
دوچرخهها در کسری از ثانیه از مقابل دوربین ما رد میشوند و کار ما اینجا تمام شده و برای ناهار به رستورانی در همان نزدیکی میرویم.
نام چینی رستورانها و خیابانها را میپرسم تا در گزارشهایم به آنها اشاره کنم. اما آواهای زبان چینی تلفظ اسامی را سخت میکند و هان و آناهیتا باید هر کلمه را بارها تکرار کنند تا ما را شیرفهم کنند. اما واژهها آنقدر غریب و سخت هستند که تا پایان سفر عطایش را به لقایش ببخشم! وارد رستورانی با معماری آشنا در فیلمهای شرقی میشویم. کارکنانی با لباس و حجاب اسلامی به استقبال میآیند. غذا خوردنمان با چوب چاپستیک سوژه چینیهاست و هر کدام تلاش میکنند دوره آموزشی برای استفاده از قاشق مخصوصشان برگزار کنند. این دوره البته برای من بی نتیجه است!
مسجدی با معماری بودایی اسلامی!
برنامه بعد ازظهر بازدید از یک مسجد است. دیدن مسجد در سرزمینی خارج از قلمرو ادیان آسمانی اسلام و مسیحیت و یهودیت یک شگفتانه محسوب میشود. سالهاست در مورد وضعیت مسلمانان در چین مطالب ضد و نقیضی منتشر میشود. رسانههای غربی میگویند مسلمانان چینی در طریقت اسلامی خود محدودیت دارند و در اردوگاههای اجباری به بازآموزی عقاید محکوماند. روایت مقابل این مساله را رد میکند و سختگیریها را محدود به برخی گروههای تجزیه طلب ترک تبار در استان مرزی سین کیانگ محدود میکند. برای همین گفتوگو با مسلمانان در قلب چین حال و هوای خودش را دارد.
در مسیر رفتن به مسجد دونگ گوان کم کم شمایل مسلمانان چشمگیرتر میشود. مردانی که ریشهای کم پشت خود را برخلاف دیگر چینیها اصلاح نکردهاند و با کلاه سفید مشغول کسب و کار خود هستند.
کلاه سفید مرد هندوانه فروش نشان میدهد او مسلمان است
هان از ما میخواهد تا در برخورد با مسلمانان به عربی «السلام علیکم» بگوییم. احساس میکنیم در منطقهای از چین پا گذاشتهایم که میتوان یک زبان مشترک پیدا کنیم و به جای انگلیسی که کمتر انسان چینی متوجه میشود چند کلمهای از لغات عربی استفاده کنیم.
ابتدای ورودی مسجد یکی از اعضای هیات مدیره به استقبال ما میآید. السلام علیکم و پاسخ و علیکم السلام مدام تکرار میشود. تلاش میکنم تا با جملاتی که در مسیر پیاده رویهای اربعین یاد گرفته بودیم با عضو هیات مدیره مسجد احوال پرسی کنم و نامش را جویا شوم. اما گویا تمام اطلاعات عربیشان به خواندن نماز و قران و کلمه السلام علیکم ختم میشود؛ اینگونه برای بار دوم از ارتباط گرفتن مستقیم با مردم این شهر ناامید میشوم.
به کمک هان میفهمیم نامش عبدالله است. عبدالله مسجد دونگ گوان را که قدمت ۷۰۰ ساله دارد به ما نشان میدهد. مسجدی که کمتر شباهتی به مساجد غرب آسیا دارد و شرقی بودن آن کاملا خودش را فریاد میزند. عبدالله نکاتی میگوید که به ذهن مسلمان ایرانی نامانوس است. او میگوید معماری این مسجد با معماری معابد تبتی یکسان است و همین نشان میدهد اسلام در چین چقدر با ادیان دیگر سر سازگاری دارد. حتی رنگ آمیزیهای بیرونی مسجد را بوداییها انجام دادهاند و گلدانهای بالای مسجد هم هدیه معبد بودا به مسلمانان است.
رنگ آمیزیهای پرجمعیتترین مسجد منطقه توسط بوداییان انجام شده است
مسجد دونگ گوان روزانه ۶ هزار نمازگزار را به خود میبیند اما در ایام مهمی مانند اعیاد فطر و قربان به چهل هزار نفر هم میرسد و پلیس چین خیابانهای اطراف را برای برگزاری این نماز در بیرون از ساختمان مسجد تامین امنیت میکند. این نمایش بزرگ مسلمانان با حمایت پلیس کم کم ذهنیت ما در مورد وضعیت آنها را به واقعیت نزدیکتر میکند. حاج عبدالله میگوید حزب کمونیست خدا را قبول ندارد اما برای ادیان مختلف در چین آزادی را برقرار کرده است.
او میگوید این مسجد سه حافظ قران و ده معلم دینی دارد و علاوه بر امور دینی در کمک به فقرا و ضعیفان پیشتاز است. او در حین بازدید ما از نمایشگاه دائمی در مسجد بر کمک رسانی مسلمانان به عموم مردم در شرایط زلزله و کرونا تاکید میکند.
در حال توضیح دادن این مساله است که شهادت دهها هزار زن و کودک فلسطینی در غزه ذهنم را مشغول میکند. چین به طور سنتی رابطه با فلسطینیان را در اولویت خود داشته است، حتی در دوران مائو، پکن مبارزه فلسطینیها را به عنوان بخشی از جنبش آزادی بخش در جهان به رسمیت شناخته است. در جنگ اخیر چین حامی پایان دادن به جنگ بوده و مواضع انتقادی از اسراییل داشته است. با این وجود چین معتقد به طرح دو دولتی بوده و تراز تجاری بالایی با اسراییل دارد.
اما آیا مسلمانان فلسطینی در قلب چین هم برادران و خواهرانی برای همدردی دارند؟ این سوال را از حاج عبدالله میپرسم و میگویم آیا برای فلسطینیها هم اقدامی انجام دادهاید و نگران آنها هستید؟ میگوید ما این خواسته و تفکر را داریم اما به عنوان یک مسجد نمیتوانیم با مردم غزه ارتباط برقرار کنیم، اگر دولت کمک کند و دستور بدهد در این ارتباط هم عمل میکنیم.
پاسخ عضو هیات مدیره مسجد دونگ گوان چینگهای به سوال خبرنگار ایرنا
حاج عبدالله در طول بازدید از نمایشگاه میگوید اساسا ایرانیها دین اسلام را به چین معرفی کردهاند. اشاره او به تاجران و بازرگانان ایرانی است که با سفر به چین و حتی ازدواج و سکونت در این کشور در فاصله ۳۱ تا ۱۸۰ هجری نقش مهمی در آشنایی بخشهایی از مردم چین با دین اسلام داشته اند.
او تصویر قرآنی را به ما نشان میدهد که در سال ۱۸۹۶ وزیر ایرانی به یک چینی در جریان سفر حج اهدا میکند و اکنون در این مسجد نگهداری میشود.
حاج عبدالله در حال توصیف تصویر کیف چرمی حاوی قرآن که توسط وزیر ایرانی به شهروند مسلمان چینی اهدا شده است
پایان بخش اول/
منبع