[ad_1]
شاید بتوان ادعا کرد مهمترین برنامه پیامبر(ص) مسئله تربیت امت بود و تمام تلاشهای ایشان در درجه نخست معطوف به تربیت جامعه بود. ایشان چه اولویتهایی را در مسئله تربیت در نظر داشتند، چه گامهایی برداشتند و چه راهکارهایی داشتند که توانستند جامعهای که تصور میشود به هیچ وجه قابل اصلاح نیست را متحول کنند.
هدف از طرح این پرسش این است که ما بتوانیم از آن الگو برای جامعه خودمان استفاده کنیم و جامعه خودمان را که از نظر فرهنگی چندان وضعیت مطلوبی ندارد با استفاده از آن الگو در ریل صحیح قرار دهیم.
خبرنگار ایکنا برای یافتن پاسخ این پرسش با حجتالاسلام والمسلمین مجید قربانعلی دولابی، استاد دانشگاه بینالمللی مذاهب اسلامی گفتوگو کرده که حاصل آن را در ادامه میخوانید؛
ایکنا ـ به نظر میرسد تربیت و تهذیب آحاد جامعه مهمترین اولویت و برنامه پیامبر اکرم(ص) در دوران رسالت بود. لطفا درباره روش تربیتی پیامبر(ص) که توانست یک جامعه جاهلی را به جامعهای الگو از نظر اخلاقی و معنوی تبدیل کند که آثار آن نیز هنوز پا برجا است، توضیح بفرمایید.
درست است؛ یکی از اصلیترین اهدافی که رسول خدا داشتند تربیت انسانها بود. خداوند بارها در قرآن میفرماید ما پیامبران را فرستادیم تا دو کار انجام دهند؛ یکی تعلیم کتاب و دیگری تزکیه. تعلیم کتاب و حکمت به معنای این است که آموزههای آسمانی در اختیار بشر قرار بگیرد. تزکیه به این معنا است که بر اساس آن آموزهها، بشر بتواند رشد کند و آنچه میتواند بشود بشود. بر این اساس تلاشهای حضرت در دو محور اصلی بود یکی در محور تعلیم کتاب و حکمت و دیگری در محور تزکیه انسانها. جالب است بدانیم بخش اول مقدمه برای بخش دوم است و چنین نیست که بخش دوم را بدون بخش اول انجام دهیم و باز چنین نیست بخش اول را انجام دهیم و از بخش دوم بینیاز باشیم. اولا باید تعلیم کتاب و حکمت در آغاز صورت بگیرد، ثانیا حتما بعدش تزکیه باشد. بنابراین میبینیم آموزشهایی که رسول خدا میدادند خیلی وقتها همراه با تزکیه و ساختن نفوس بود.
واقعا پیامبر(ص) به گونهای افراد را تربیت کرده بودند که تعجبآور است؛ یکی از نمونههای آن زید بن حارثه است. زید خدمتکار و غلام رسول خدا(ص) بود. زید قبل از اینکه پیامبر(ص) به رسالت مبعوث شوند در خدمت پیامبر بودند. بعد از اینکه پیامبر(ص) به رسالت مبعوث شد پدر زید متوجه شد زید در خانه رسول خدا است، برای آزاد کردن او مبلغی پول برداشت و به مکه آمد و نزد ابوطالب رفت و گفت به برادرزادهات بگو پسرم را به من بفروشد. ابوطالب ماجرا را برای پیامبر(ص) نقل کرد. حضرت فرمودند من زید را آزاد میکنم و نیاز نیست پدرش مبلغی پرداخت کند. بعد از اینکه پیامبر(ص) زید را آزاد کرد، پدرش دست زید را گرفت تا به سمت قبیله خود بروند. در این هنگام زید دست خودش را کشید و گفت من میخواهم با رسول خدا بمانم. هرچه حارثه اصرار کرد، زید قبول نکرد و گفت من میخواهم نزد پیامبر(ص) باشم. حارثه خیلی از این ماجرا ناراحت شد و به همه اعلام کرد زید دیگر فرزند من نیست. در پی این ماجرا رسول خدا(ص) اعلام کرد زید پسر من است و از این به بعد من از او ارث میبرم و او نیز از من ارث میبرد.
این روش تزکیه روشی است که در سیره بسیاری از معصومین مشاهده میکنیم. در تاریخ نقل شده است که امام سجاد(ع) افرادی را به عنوان غلام میخرید و پس از تربیت آنها، در عید فطر آنها را آزاد میکرد. حتی نقل شده است وقتی خواستند یکی از غلامان آن حضرت را از ایشان جدا کنند آنقدر ناراحت شد که از غصه جان داد.
ایکنا ـ مسئله امروز ما مسئله جامعه خودمان است. ما میراثی در اختیار داریم و پیشوایان دینی داریم ولی وضعیتی که به آن دچار هستیم وضعیتی نیست که مورد پسند آن پیشوایان باشد. به همین خاطر پرسش من این است؛ پیامبر(ص) در برنامه تربیتی خودشان چه ظرافتهایی را رعایت میکردند که ما آن ظرافتها و ملاحظات را در کار تربیتی خودمان نداریم و نتیجهاش میشود که مدام شعائر دینی در جامعه تکرار میشود ولی خروجی که از آن حاصل میشود با آنچه تبلیغ شده سنخیت ندارد و خیلیها در معرض این تبلیغات و شعائر قرار میگیرند ولی جذب آن نمیشود.
یکی از مواردی که موجب اثرگذاری بیانات ایشان میشد این بود که خود حضرت به آنچه میفرمودند پایبند بودند و یک الگوی عملی برای پیروانشان بودند. اگر صحبت از جنگ و دفاع میکردند خود حضرت در جهاد حاضر میشد، اگر صحبت از کمک به فقرا و ایتام بود خود ایشان پیشقدم بود، اگر صحبت از پایداری در راه هدف بود خود ایشان در این زمینه الگو بود. یکی از چیزهایی که بیانات یک نفر را در ذهن و دل مردم مینشاند این است که مردم احساس کنند این شخص به آنچه میگوید ایمان دارد و عمل میکند. بنابراین یکی از اسرار موفقیت پیامبر(ص) همین بود.
یکی از امور خیلی مهم که شاید کمتر به آن توجه میشود سبک خاص تربیتی رسول خدا(ص) است. علامه طباطبایی در المیزان بحثی در ارتباط با اخلاق دارند. از نظر ایشان اخلاق یعنی اینکه یک چیزی برای انسان ملکه شود و ملکه از طریق تکرار برای انسان حاصل میشود. چرا ما یک رفتار را تکرار میکنیم و ملاک خوب و بد بودن چیست؟ ایشان در پاسخ به این سوال، تمام مکاتب اخلاقی را در سه دسته کلی قرار میدهند. دسته اول مکاتبی که صرفا عقلگرا هستند و میخواهند اخلاق را با عقل توجیه و تبیین کنند. این مکاتب چه بسا اعتقاد به خدا داشته باشند و یا اعتقادی به خدا نداشته باشند. از نظر این گروه ملاک خوب بودن این است که وقتی کسی آن را انجام میدهد استحقاق تعریف و ستایش پیدا میکند. در مقابل، ملاک بد بودن این است که فاعل آن مستحق نکوهش و مذمت است. پس ملاک خوب و بد بودن از نظر این گروه نظر عقلا و جامعه است. ابنمسکویه رازی در کتاب خودش دقیقا این روش را به کار برده و چارچوب بحثش را این قرار داده که عقلا چه کاری را خوب و چه کاری را بد میدانند.
دسته دوم از مکاتب اخلاق آن گروهی هستند که به جای اینکه مدح و ذم دنیوی را ملاک خوب و بد قرار دهند، ثواب و عقاب اخروی را ملاک قرار میدهند. این گروه به وجود خداوند باور دارند. آیات زیادی از قرآن موید این دیدگاه است کما اینکه برخی از آیات قرآن دیدگاه اول را تایید میکند. مثلا قرآن میفرماید: «وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ». این آیه میفرماید با هم تنازع نکنید چون اگر تنازع کنید قدرت شما از دست میرود. این آیه کاملا یک پیامد عقلی برای تنازع مطرح میکند و موید دیدگاه اول است.
علامه طباطبایی میفرماید علاوه بر این دو دسته، رسول خدا(ص) ما را با شکل سومی از اخلاق آشنا کرده است و آن شکل سوم این است که شما نه کار را به خاطر نتایج دنیوی انجام بده و نه برای نتایج اخروی بلکه کار را به خاطر خدا انجام بده. ما با آیاتی مواجه میشویم تمام آن کمالاتی که هدف انسان است را در خداوند منحصر میکند مثلا میفرماید: «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً» یعنی اگر دنبال عزت هستید، عزت فقط برای خدای متعال است. اگر کسی تحت این تربیت اخلاقی قرار بگیرد میفهمد تمام آنچه دنبالش هست فقط از طریق تقرب به خدا قابل دستیابی است. این سبک جدیدی از اخلاق است و تفاوتش با سبک قبلی این است که در آن رذائل اخلاقی زمینه بروز و ظهور پیدا نمیکنند.
حالا به فرمایش شما برمیگردم. فرمودید سرّ اینکه مومنان در زمان رسول خدا(ص) رشد و پیشرفت معنوی داشتند ولی ما نمیتوانیم به آن رشد دست پیدا کنیم چیست؟ من فکر میکنم یکی از کلیدهای موفقیت رسول خدا(ص) تاکید بر توحید بود. دین رسول خدا این بود که «لا اله الا الله». هر چه در این دین است مبتنی بر همین «لا اله الا الله» است. شما یک آموزه در دین نمیتوانید پیدا کنید با این «لا اله الا الله» منافات داشته باشد.
علامه طباطبایی در المیزان اشاره میکنند یکی از فلاسفه غرب میگوید با اینکه آموزههای اخلاقی اسلام مثل همه ادیان دیگر است اما چگونه میتواند انسانهایی را تربیت کند که حاضرند برای اسلام همه چیز خودشان را بدهند و چنین تمدنی را ایجاد کنند. علامه در پاسخ میفرمایند این مسئله جای تعجب ندارد چون روش تربیتی اسلام با روش ادیان دیگر متفاوت است. ادیان دیگر روش دوم را به کار میبرند، اسلام هم این روش را به کار میبرد ولی در کنار آن، روش سوم را هم مطرح میکند. تربیتی که از شناخت خدا شروع میشود و همه چیز بر اساس شناخت خدا پایهگذاری میشود.
ما در جامعه به هر سه سبک تربیتی نیاز داریم. برخی افراد هستند که حتما باید به آنها نشان دهید فلان عمل، فلان نتیجه را در دنیا دارد تا آن را انجام دهند یا ترک کنند. برخی در سطح بالاتری قرار دارند و باور دارند خوب بودن یا بد بودن یک عمل در اثر ثواب و عقابی که خداوند برای آن در نظر گرفته است قابل کشف است. سطح سوم هم سطح خاص اسلام است که از «لا اله الا الله» شروع میشود.
در روایات ما بیان شده که توحید و شعار «لا اله الا الله» دایره وسیعی دارد و صرفا به این معنا نیست که بتپرستی نکنید بلکه لوازم و نتایجی دارد. مقام معظم رهبری در کتابشان، لا اله الا الله را تفسیر میکنند و نتایج اجتماعی از آن میگیرند؛ یعنی لا اله الا الله صرفا یک عقیده نیست بلکه در ذره ذره زندگی فردی ما اثر دارد، در ذره ذره زندگی اجتماعی ما اثر دارد و اثر اجتماعی آن این است که باید در جامعه عدالت حاکم شود و اختلاف طبقاتی وجود نداشته باشد.
ایکنا ـ شما به اثرات اجتماعی توحید اشاره کردید و فرمودید نقطه محوری دعوت پیامبر(ص) مسئله توحید بود. پس اگر در جامعهای عدالت حاکم نباشد و تضاد طبقاتی داشته باشد توحید تحقق ندارد؟
بله، توحید در مرتبه نهایی خودش یا فهمیده نشده یا اگر فهمیده شده اجرا نشده است. توحید امتداد دارد؛ به نبوت میانجامد، به ولایت میانجامد، از نظر اجتماعی به عدالت میانجامد، از نظر فردی به اخلاق میانجامد.
ایکنا ـ شاید تلقی مردم نسبت به شعارهایی که ما به نام دین بیان میکنیم همین باشد؛ یعنی میگویند در پس این شعارها توحید نیست و بیشتر نگاه ابزارگونه به این شعارها وجود دارد و به خاطر همین پیام ما را باور نمیکنند. شاید بتوان این را نقطه تمایز دعوتی که پیامبر(ص) داشتند و دعوتی که ما انجام میدهیم مطرح کرد؟
بله؛ همانطور که گفتم پیامبر(ص) به آنچه میگفتند ایمان و اعتقاد داشتند و الگوی عمل در همان چیز بودند. اگر ما هم نشان دهیم به آنچه میگوییم اعتقاد داریم و در آن زمینه الگوی عمل باشیم، موفقتر خواهیم بود.
ایکنا ـ فکر میکنید راهکار عملی برای تاثیر تربیتی بر جامعه امروز چیست؟
به همه کسانی که در زمینه تربیت مشغول هستند یک یادآوری عرض میکنم و آن اینکه تعلیم و تربیت امری تدریجی است و برای تربیت درست نیاز به سالها زمان است. به همین خاطر برخی میگویند تربیت فرزند از مرحله انتخاب همسر آغاز میشود. بنابراین تربیت یک امری است که تدریجی حاصل میشود و ناگهانی نیست، ثانیا نیاز به دوام و استمرار دارد. همین امر تدریجی باید دائمی باشد. لذا اگر در جامعه خودمان با یکسری ناهنجاریهای اخلاقی مواجهیم که احساس میکنیم در تربیت موفق نبودیم باید توجه کنیم برای اینکه نسل آینده را تربیت کنیم نیاز به استمرار و دوام داریم و ناگهانی نتیجه نمیگیریم.
ایکنا ـ به عنوان نکته آخر میخواستم این مطلب را بپرسم؛ وقتی گفته میشود کار تربیتی کنید معمولا اینطور تصور میشود الآن که میلاد پیامبر(ص) است، در هشت تا شبکه صداوسیما یک روحانی بیاوریم صحبت کنند یا مثلا در مدرسه کلاس قرآن بگذاریم. سوالم این است این کار تربیتی که شما میفرمایید مصداق عینیاش چیست؟
کار تربیتی از احساسات آغاز میشود. خیلی از افرادی که به جوامع دینی جذب شدند اولا جذب خود نماز یا جذب روزه و … نشدند ولی چون یک مربی در آن مدرسه یا مسجد بوده که با بچهها دوستی میکرده افراد را به سمت دین جذب کرده است.
یک مسئله دیگر هم استفاده از هنر است، انسان ذاتا علاقهمند به زیبایی است. آنچه در صدر اسلام باعث مسلمان شدن بخش عمدهای از افراد شد دو عامل بود. عامل اول خود زیبایی قرآن. خود قرآن افراد را جذب میکرد و بخش عمده جذابیت قرآن به خاطر جاذبه هنری و زیبایی زبان قرآن بود. بنابراین یکی از چیزهایی که میتواند جاذب باشد هنر است. دومین چیزی که خیلی موثر بود شخصیت رسول خدا و برخورد ایشان با مردم بود لذا کسانی که میخواستند این راه ادامه پیدا نکند بیشترین تهمتها را متوجه شخصیت پیامبر(ص) و قرآن کریم کردند. بنابراین یکی از چیزهایی که کمک میکند کار تربیتی آغاز شود همین دو نکته است.
انتهای پیام
منبع