«حقالناس» مهمترین و پربسامدترین موضوع در دین اسلام است تا جایی که طولانیترین آیه قرآن(سوره بقره آیه ۲۸۲) نیز به همین موضوع اختصاص دارد و امیرالمؤمنین امام علی(ع) نیز میفرمایند: «خدای متعال رعایت حقوق بندگانش را مقدمهای بر رعایت حقوق خودش قرار داده است.»
اوج جلوهگاه توجه به حقالناس در مکتب اسلام و اهلبیت(ع) را میتوان در شب عاشورا مشاهده کرد؛ هنگامی که امام حسین(ع) شرط پیکار با ظلم و همراهی با خود را بدهکار نبودن گذاشت و بیعت خود را از افرادی که حقی بر گردن دارند، برداشت، چراکه پرداخت حق مردم را مقدم بر حضور در جهاد با طاغوت میدانستند.
همین رویداد مهم و درسآموز از واقعه کربلا سبب شد تا ایکنا با آغاز ماه محرم امسال به موضوع مهم «حقالناس» بپردازد و بخشهایی از کتاب «حقالناس، ارتباط متقابل حقوق مردم و اخلاق اسلامی» نوشته آیتالله مظاهری را به نظر مخاطبان خود برساند که در ادامه مشروح بخش شصتم با عنوان «دو حکایت از انزجار علمای ربانی نسبت به رشوه و پارتی بازی» را میخوانید.
بزرگان دین و علمای ربانی در طول تاریخ به اجتناب از رشوه و پارتی بازی خیلی اهمیت دادهاند. در این زمینه دو حکایت درسآموز بیان میگردد. حکایت اول، مرحوم آیتالله سیدمحمد باقر درچهای(ره) یکی از مراجع تقلید در اصفهان بوده که انصافاً وجاهت خوبی داشته است. استاد بزرگوار ما، آیتالله العظمی بروجردی(ره) که شاگرد ایشان بودند، از تقوا و علم ایشان بسیار تعریف میکردند.
نقل است که ایشان بسیار محتاط بوده و برای میهمانی به جایی نمیرفتند. روزی یکی از تجار که آدم مقدسی هم بوده، به اصرار، ایشان را برای افطار دعوت میکند و به ناچار دعوت وی را میپذیرند و به خانه او میروند. بعد از افطار، صاحب خانه، یک قباله برای امضاء نزد آسید محمدباقر درچهای میآورد. نقل میکنند در آن هنگام رنگ چهره ایشان تغییر کرد و گفت: ای وای این افطاری رشوه بوده است. بعد رو کرد به صاحبخانه و گفت: من با تو چه کرده بودم که این زهرمار را به خورد من دادی؟
افراد حاضر تعریف کرده بودند که آیتالله درچهای از خانه آن تاجر خارج شد و به مدرسه برگشت و سر باغچه، آن غذا را برگرداند. پس از استغفار و گریه فراوان گفته بود، چه کنم که ذرات غذا در معده من باقی مانده است. آیا این آتش با من چه میکند؟
حکایت دوم در زمان آیتالله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی(ره) که به ایشان آقای مدیسهای نیز میگفتند. یکی از تجار تهران قصد عزیمت به نجف و پرداخت وجوهات شرعی داشته است. در آن زمان مرحوم آیتالله آقای قاضی(ره) نیز در نجف بوده است، آیت الله شیخ محمدتقی آملی(ره) هم یکی از علمای بزرگ در تهران بوده و از نظر سیر و سلوک و از نظر معنویت، مورد توجه بوده است.
آقای آملی که از شاگردان و هواداران آقای قاضی به شمار میرفته، هنگام عزیمت تاجر به نجف به او میگوید؛ خوب است که شما در نجف سری به آقای قاضی بزنید و وضع ایشان را ببینید و قدری از سهم امام را به ایشان بدهید. آن آقا گفته بود، من به حجره آقای قاضی(ره) رفتم و دیدم مقداری آب و نان خشک دارد و نان خشک را در آب میزند تا خیس شود و بخورد. در حجره هم حصیری بیش نیست، تعجب کردم، این آسید علی آقا قاضی(ره) که این همه سر و صدا دارد، چرا وضعش این طور است؟
گفتم؛ آقا من خمس دارم و میخواهم خمس خودم را به شما بدهم. مرحوم آقای قاضی(ره) توجه کرده است که این شخص را، آقای شیخ محمدتقی آملی(ره) فرستاده است. با این توجه برای او شبهه پارتیبازی جلو میآید. از این رو به تاجر گفته است، این زندگی که ما داریم وظیفه ما اینست و اگر پولدار شدیم، وظیفه دیگری پیدا میکنیم، لذا همه پولها را نزد آقای مدیسهای ببرید.
همین مقدار که آقای قاضی(ره) توجه کرده است، آقای آملی(ره) سفارشی روی او داشته و آن تاجر به سفارش او آمده است، شبهه پارتی بازی پیدا میکند و پولی از او نمیگیرد. مسلمان واقعی و شیعه امام علی(ع)، باید راجع به رشوه و پارتی بازی خیلی سختگیر باشد؛ زیرا حق الناس است و در قیامت کسی نمیتواند پاسخ حق الناس را بدهد.
انتهای پیام
منبع