رزم پوشان جان برکف – ایرنا

به گزارش ایرنا، سکوت خاصی شب را فراگرفته، نیم سرمای اوایل پاییز خواب را از چشمانش ربوده، روی برجک شیفت دیده‌بانی دارد به ستاره‌های درخشان در دل تاریکی شب چشم دوخته و آنچه در پستوی ذهنش می‌گذرد این است که چراغ امنیت را در این خطه از شمال خراسان روشن نگه دارد.

چیزی تا پایان خدمتش نمانده، از یک سو خوشحال از اینکه در کنار خانواده روزهای خوبی را سپری خواهد کرد و از یک سو اشتغال پس از پایان خدمت تمام دغدغه و دل مشغولی‌اش شده و مثل خوره ذهنش را درگیر کرده است.

او یکی است برای همه؛

او با عزم و اراده می‌کوشد تا راه را هموار کند، خودش بر آتش و خار قدم می‌گذارد و از خیلی از ارزش‌ها و راحتی‌های زندگی می‌گذرد تا هموطنانشان خوابی آرام داشته باشند.

او به همراه همرزمانش سختی‌ها را در دفاع از مرز و در میان کوه‌ها و سنگلاخ‌ها پنهان می‌کنند، ولی بهار امنیت آنها روزانه در داخل شهرها و روستاهای ما آشکار است و شاید هم خود از از اهمیت کارشان آگاه نباشند ولی جان برکف شاید واژه کوچکی باشد که بر تن پوش آنها می‌نشیند.

امروز خورشید پرنورتر از روزهای دیگر می‌تابد و اینجا در نقطه صفر مرزی در روستای “سوخسو هاشم” حدود ۱۵۰ کیلومتری شمال بجنورد مرکز خراسان شمالی زندگی ترکمن ها در این نقطه ما را وارد دنیای ناشناخته‌ای می‌کند که امنیت و آرامش شاکله آن را می‌سازد.

اینجا حیات سنتی جریان دارد و سکوت موج می‌زند؛ دایره چشم اندازهای زیبا و خیال انگیز در این نقطه صفر مرزی بسیار گسترده است و زیبایی‌های فرهنگی و صنایع دستی با آن ترکمن‌های خوش لباس چشم هر بیننده‌ای را به خود خیره میکند.

مقصد ما پاسگاه شهید سلیمانی در این نقطه صفر مرزی در شمال خراسان و گفت و گو با مرزبانانی است که از خانواده و دیار خود فرسنگ‌ها فاصله گرفته‌اند و در این نقطه از مرز به دفاع از وطن می‌پردازند.

سربازانی از بجنورد، شهرهای شمالی و جنوبی در این پاسگاه در ابتدای ورود ما به خط شده بودند، ایستادگی و قیاف‌ ها حکایت از جنگاوری آنها داشت، ساعت حضور ما به این پاسگاه همزمان با برنامه ناهار سربازان و بساط ناهار برپا شد.

ساختمان و تجهیزات این پاسگاه که دارای آشپرخانه و آسایشگاه کامل به همراه تمامی امکانات است، تعجب مرا برانگیخت که سربازان وطن در این نقطه مرزی مشکل امکاناتی نداشتند، این پاسگاه دارای آشپزخانه مجهز است و صبحانه، نهار، شام و انواع غذاهای چلو گوشت، قورمه سبزی و قیمه به صورت متنوع در برنامه غذایی وجود داشت و از ما با مرغ کامل پذیرایی شد.

رزم پوشان جان برکف

جان می‌دهم؛ ولی خاک نمی‌دهم

جانشین پاسگاه مرزی شهید سلیمانی از امکانات و فعالیت های روزمره این پاسگاه صفر مرزی می گوید: این پاسگاه در سال تنها پاسگاهی است که فرماندهان نظامی در رده لشگری طرف مقابل ترکمنستان در خصوص مراودات مرزی تعاملات مختلف دارند و مسائل امنیتی در نوار مرزی مثل تبادل احشام، عابران غیرمجاز، پیام های تبریک و تسلیت در خصوص سالروز استقلال کشور ترکمنستان، عید قربان، دهه فجر انقلاب اسلامی و اعیاد مختلف رد و بدل می شود.

ستوان سوم محمد وحیدی می افزاید: آب، برق، تلفن، گاز و امکانات ورزشی برای سربازان در مواقع استراحت وجود دارد و جای خوشحالی است که ما در این منطقه برای حفاظت از مرز مشکلی نداریم.

وی که بومی منطقه و در شهر غلامان فاصله ۲۵ کیلومتری این پاسگاه ساکن است ادامه می دهد: دو طرف مرز را ترکمن ها تشکیل می دهند و بیشتر خانواده با هم نسبت فامیلی دارند و در گذشته به دلیل تفکیک مرز از یکدیگر جدا شده اند و این خود شرایط مناطق را حساس کرده است.

این نظامی می افزاید: مشارکت دو طرفه مرزبانان ۲ کشور ایران و ترکمنستان و حضور مکرر فیزیکی خود از دلایل پیشگیری از تخلف در این مرز محسوب می شود و همین دلایل این منطقه را کاملا ایمن کرده است، مرزبانی با دوری از خانواده و پیاده روی طولانی برای گشت زنی در مرز که فصل زمستان دوچندان می شود از سختی های نهفته در این شغل است.

وی معتقد است که چیزی فراتر از حریم، وطن و ناموس وجود ندارد و همینکه همکار و همرزم من سختی ها را برجان خریده و از وطن دفاع می کند بسیار ارزشمند است.

ما سربازان مرزبانی در پستوی ذهن هموطنان پنهان هستیم و کمتر کسی از مشکلات و سختی های خانواده های ما خبر دارد، مرزبان در دیدگاه من و اذهان مردم مظلوم است و کمتر گزارش و خبری از این غیورمردان در رسانه ها به چشم می خورد.

فرمانده پایگاه شهید سلیمانی در ادامه می افزاید: افزایش تعداد شهدای مرزبانی و دیگر مرزهای کشور خود گواه رشادت و عرق ارادت سربازان و فرماندهان به نظام و ولایت است و رشادت و جوانمردی جزو انضباط زندگی یک مرزبان محسوب می شود و یک مرزبان گاها از خیلی از ارزش های زندگی می گذرد ولی از ناامنی مرز نمی گذرد و برای یک مرزبان اولویت جان و زندگی را تشکیل می دهد.

رزم پوشان جان برکف

ایستاده در خط مقدم امنیت

مهدی قربان نژاد سربازی که با لباس آشپزی ظاهر می شود از سر و رویش مشخص می شود که بچه شمال کشور است، او فرزند غیور تنکابن و یکسال از خدمتش می گذرد و سه ماه است که در این پاسگاه از مرز مراقبت می کند.

مهدی با لهجه شیرین شمالی از آب و هوای منطقه می گوید و صورتش مصمم و امیدوار نشان می دهد با هیبت و شکوه و استحکام کلام در مورد کارهای روزمره خود می گوید: فعالیت روزانه او ساعت چهار صبح با نماز و سپس صبحگاه آغاز می شود و وظیفه آشپزی در این پاسگاه بر عهده من اوست، صبحانه و چایی سربازان آماده می کند و سپس آماده طبخ نهار و سپس شامگاه و مراسم مذهبی که براساس برنامه اجرا می شود.

وی در مورد برنامه غذایی این پاسگاه می گوید: مشکلی در این زمینه وجود ندارد و تمامی غذاها به تناوب در این پاسگاه با وعده صبحانه، ناهار و شام طبخ می شود و مرزبان در این زمینه مشکلی ندارند.

او دستی بر صورت می کشد و با لحنی آرام و کمی خجالت می گوید که حدود ۴۵ روز است که خانواده را ندیده ام و دلم برای مریم کوچولوی خانواده پرپر می زند، در مرز است که دوری معنایی دیگر می یابد و اینجاست که ارزش معنوی پدر و مادر به خوبی درک می شود و چه خوب است این دوری؛

وقتی که به ارزش کار خود می نگرم و اینکه هموطنانم با بیداری شبانه و کمین رفتن و سختی های من در آرامش زندگی می کنند به خود می بالم.

رزم پوشان جان برکف

جانم فدای این مرز پرگهر

کمی از داخل آسایشگاه فاصله می گیریم بر روی تپه‌ای می روم که روستاهای مرزی ترکمنستان در آن سوی سیم خاردار پیداست و مردمان این روستا که همانند این طرف مرز مشغول فعالیت های روزمره، کار و کشاورزی هستند برای من تازگی داشت.

کمی آن طرف تر تعدادی از سربازان اسلحه به دست به کمین می روند، نزدیک می شوم تا نزدیکتر از جنس و سختی فعالیت روزمره آنها آشنا شوم.

سعید آذرگون از مرزبانانی است که اهل سنت و از برادران بلوچ شهرستان آزادشهر و یکسال است که خدمت سربازی را گذرانده و یک ماهی است که در این پاسگاه از مرز دفاع می کند.

او می گوید: روزانه هشت ساعت بر روی برجک نگهبانی می دهم و روز بعد هم ۱۵ کیلومتر رفت و برگشت در نوار مرزی با یک اسلحه به همراه تجهیزات اپتیک و الکترونیکی پیاده تا کمین و پاسگاه تردد و شب تا صبح در کمین از مرز مراقبت می کنم.

از او می پرسم که حمل این اسلحه سنگین و ایستادن در دل تارکی شب در نقطه صفر مرزی چه احساسی دارد که با خنده می گوید: من یک بلوچ غیور هستم که زمانی دفاع و حفاظت از مرز را در ذهنم می گذرانم، از هیچ چیزی واهمه ندارم و باید به وظیفه ام در قبال امیت داخل کشور به خوبی عمل کنم.

وی که ۲۱ سال سن دارد و با بدنی ورزیده، محکم قدم بر می دارد، می گوید: مرزبانی از وطن حد و مرز ندارد.

سعید که پیش از این ۱۱ ماه در مرز نهبندان خدمت کرده است از خاطرات خود می گوید: شب با تنهایی گره خورده و در این مکان به آسمان و ستاره ها نزدیک تر هستم و گاها به ستاره ها خیره می شوم و هستی جهان با رنگ و نگاه ویژه ای برایم نمایان می کند.

این مرزبان می افزاید: خاطرات برجک من را به آینده دور می برد و از اینجا در دل تاریکی با خدای خود راز و نیاز می کنم و لحظات بسیار عرفانی می گذرد.

شب به تاریکی می گذرد و مردم ما همچنان که شب آرامی را سپری می کنند مهدی بر روی برجک بیدار است و مراقب مام وطن است.

هفته بزرگداشت انتظامی ۱۳ مهر ماه با شعار”پلیس هوشمند، مردم قانون مدار” آغاز شده است.

شهرستان مرزی رازو جرگلان خراسان شمالی ۷۰ هزار نفر جمعیت دارد و بخش غلامان به مرکزیت شهری به همین نام، یکی از بخش های سه گانه این شهرستان محسوب می شود.


منبع

درباره ی nasimerooyesh

مطلب پیشنهادی

هوای شیروان خراسان شمالی برای گروه‌های حساس ناسالم شد 

رضا شکاریان روز جمعه در گفت و گو با ایرنا اظهار کرد: افزایش گرد و …

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ