ریشه‌های دشمنی اسرائیل با لبنان و معادلات حمله زمینی

جنایات و تجاوزگری‌های اسرائیل علیه مردم لبنان که این روزها به اوج خود رسیده از کجا منشا می‌گیرد و مهم‌ترین علل و زمینه‌های آن چیست؟ چگونه بذر فتنه‌های رژیم صهیونیستی در منطقه خاورمیانه پاشیده شد؟ شرایط دیروز و امروز صهیونیست‌ها در تقابل با لبنان و نیروهای مقاومت چگونه بوده و هست؟ و … این‌ها از جمله مهم‌ترین پرسش‌هایی است که در گفت‌وگو با «حسن سلامی» پژوهشگر مرکز پژوهش‌های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه در گروه جامعه و سیاست لبنان در میان گذاشتیم و در ادامه متن آن را می‌خوانید:

به عنوان نخستین پرسش، رژیم صهیونیستی چگونه در خاورمیانه سر برآورد؟

هنگامی که بذر رژیم اسرائیل در میانه قرن بیستم میلادی در خاورمیانه و قلب سرزمین‌های عربی کاشته شد، بذر فتنه‌ها، جنگ‌ها، درگیری‌ها و تناقض‌ها هم در این منطقه پخش شد. این بذر به تدریج به نهال و سپس درخت تبدیل شد و کشورهای عربی نه تنها نتوانستند جلو آن را بگیرند که برخی سردمداران این کشورها، اسرائیل را به رسمیت شناختند و با این رژیم ارتباط برقرار و مقام‌های تل آویو را از انزوای سیاسی خارج کردند.

صهیونیست‌ها نه تنها فلسطین که دیگر کشورهای عربی پیرامون خود مانند لبنان را سرزمین خویش می‌دانند که به هر شکل و روش از جمله جنگ و خشونت و بازداشت و کشتار باید از وجود «دیگران» پاک شوند و به همین دلیل نژادکشی و دیگرکشی را توصیه می‌کنند

هنگامی که لبنان از میان خاکستر و ویرانه‌های امپراتوری عثمانی سر برآورد و در سال ۱۹۴۳ میلادی به استقلال دست یافت، دوری از اسرائیل و نزدیک شدن به کشورهای عربی را بنیان سیاست خود قرار داد اما قادر نبود نه از خود و نه از لبنان کوچک در برابر فتنه‌ها، جنگ‌ها و حمله‌های مکرر رژیم اشغالگر دفاع کند و حتی شماری از دولت‌های عربی مانند مصر و اردن به موجودیت اسرائیل اعتراف کردند. در امان ماندن از خطر فتنه‌گری‌ها و جنگ‌های اسرائیل، استفاده از موقعیت برتر یهودیان در تجارت جهانی، بهره‌گیری از توان سرمایه‌گذاران اسرائیلی در زمینه‌های کشاورزی و صنعتی و استفاده از لابی اسرائیل در آمریکا و سازمان ملل از جمله علل و دلایل به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی از طرف برخی کشورهای عربی است.

به نظر می‌رسد در میان کشورهای عربی، لبنان بیش از سایرین هدف تجاوزگری‌های صهیونیستی قرار گرفته است.

لبنان هشت بار و در سال‌های ۱۹۴۸، ۱۹۶۷، ۱۹۷۳، ۱۹۷۸، ۱۹۸۲، ۱۹۹۳، ۱۹۹۶و ۲۰۰۶ هدف هجوم گسترده رژیم صهیونیستی و در دام فتنه‌های این رژیم قرار گرفت، صدها هزار نفر کشته و زخمی و بیش از یک میلیون تَن آواره شدند و میلیاردها دلار به بخش‌های اقتصادی این کشور خسارت وارد آمد. در ۱۵ مهر ۱۴۰۲ پس از عملیات طوفان‌الاقصی و در پی آن حمله گسترده اسرائیل به باریکه غزه و نیز پایگاه‌های حزب‌الله در جنوب لبنان، این کشور در آستانه جنگ نهم قرار گرفت. ناسیونالیسم عربی و جریان‌ها و نهادهای برخاسته از آن به ویژه اتحادیه عرب هم نتوانستند و نمی‌توانند جلو این جنگ‌های ضدلبنان را بگیرند و نیز نتوانستند به این جنگ‌ها پایان دهند. اکنون لبنانی‌ها درک کرده‌اند که وقتی آب از بالا و سرچشمه گل‌آلود و خانه از پای‌بست ویران باشد روزگار سیاه یک جامعه و جریان فکری و نهاد و اتحادیه سیاسی حاکم بر آن (اتحادیه عرب) فرا می‌رسد.

زمانی که تحت تاثیر اندیشه‌های مترقی امام موسی صدر رهبر ملی و مذهبی لبنان، عامل دین و کرامت انسان در جنوب این کشور پدیدار و به دیگر مناطق آن کشیده و تقویت شد و جنبش‌های شیعی مانند امل و حزب‌الله شکل گرفت، به تدریج طرح‌های از نیل تا فرات و تشکیل اسرائیل بزرگ در هاله ابهام قرار گرفت و جهان عرب توقف رژیم صهیونیستی را مشاهده کرد. پیروزی مردم لبنان در سال ۲۰۰۰ میلادی و خروج رژیم اشغالگر قدس از جنوب این کشور و نیز ناکامی این رژیم در جنگ سی و سه روزه در تابستان سال ۱۳۸۵ خورشیدی دو شاهد این موضوع است.

دلیل این مواجهه طولانی و آشتی‌ناپذیر صهیونیست‌ها با مردم لبنان و دیگر کشورهای جبهه مقاومت چیست؟

این رژیم ویژگی‌هایی دارد که زمینه‌ساز جنگ مستمر با مردم فلسطین، سوریه و جنوب لبنان شده است و در وهله اول باید به خشونت‌گرایی رژیم اشغالگر اشاره کرد. اسرائیل شاهاک نویسنده یهودی در کتاب تاریخ و مذهب یهود می‌نویسد: صهیونیست‌ها نه تنها فلسطین که دیگر کشورهای عربی پیرامون خود مانند لبنان را سرزمین خویش می‌دانند که به هر شکل و روش از جمله جنگ و خشونت و بازداشت و کشتار باید از وجود «دیگران» پاک شوند و به همین دلیل نژادکشی و دیگرکشی را توصیه می‌کنند. به باور شاهاک، مطابق استنباط مفسران و سردمداران صهیونیست از تورات تحریف شده در زمان جنگ همه عرب‌ها به جبهه و جمعیت دشمن تعلق دارند اعم از زن و مرد، با سلاح و بی‌سلاح می‌توانند و حتی باید کشته شوند. تاثیر این تفسیر و ادبیات را بر نظامیان و سیاست‌مداران اسرائیل که در پی کسب هویت هستند می‌توان در قضیه عملیات جنگی شمشیرهای برنده به رهبری بنیامین نتانیاهو که در نیمه دوم مهرماه ۱۴۰۲ انجام شد و خشونت مستمر صهیونیست‌ها علیه فلسطینیان ساکن باریکه غزه مشاهده کرد. این خشونت که به کشته شدن قریب به ۴۲ هزار فلسطینی و زخمی و آواره شدن صدها هزار تَن از آنان منجر شد، پیش و بیش از آن که مبتنی بر ملاحظات نظامی و امنیتی باشد مبتنی بر تصویر و تصوری است که در تفسیرهای تورات تحریف شده از دیگری ترسیم شده است.

یکصد سال است که صهیونیست‌ها و مقام‌های اسرائیل به بسیج نیرو و استفاده از خشونت در قالب کشتار و اخراج فلسطینیان، سوء قصد و ترور مبارزان، بازداشت مقامات فلسطینی، زندانی کردن و شکنجه اسیران، اشغال سرزمین، تصرف آب و اموال به اصطلاح دیگران، بمب‌گذاری، شهرک‌سازی، ساخت دیوار حایل و ساخت بمب اتمی اقدام کرده‌اند. آزار و توبیخ و خشونت صهیونیست‌ها نسبت به دیگران، جامعه اسرائیل و فلسطین را گرفتار بحران اجتماعی و نیز بحران هویت کرده است.

در جهان عرب و خاورمیانه به رژیم اشغالگر قدس صفت «طاعون زمین» اطلاق کرده‌اند. این صفت به دلیل سیاست تروریستی و کارنامه این رژیم در رویارویی با مردم لبنان، سوریه، مصر، اردن و فلسطین به اسرائیل داده شده است

در کنار این خشونت‌ورزی باید به تروریستی بودن رژیم اسرائیل پرداخت. در جهان عرب و خاورمیانه به رژیم اشغالگر قدس صفت «طاعون زمین» اطلاق کرده‌اند. این صفت به دلیل سیاست تروریستی و کارنامه این رژیم در رویارویی با مردم لبنان، سوریه، مصر، اردن و فلسطین به اسرائیل داده شده است. برای نمونه، آریل شارون نخست‌وزیر اسبق راست‌گرای رژیم اسرائیل در سپتامبر سال ۱۹۸۲ میلادی هنگامی که وزیر جنگ این رژیم بود دستور کشتار پناهندگان فلسطینی در اردوگاه‌های صبرا و شتیلا در جنوب بیروت را صادر کرد و در این کشتار بین ۲ تا چهار هزار فلسطینی و صدها تبعه سوری، مصری، الجزایری و اردنی کشته شدند. شارون در سال ۱۹۹۶ میلادی هم در عملیات به اصطلاح خوشه‌های خشم دستور یورش به منطقه قانا در جنوب لبنان صادر کرد که در این یورش صدها غیرنظامی کشته شدند. همچنین در حمله به سینای مصر، بلندی‌های جولان سوریه و ترور برخی رهبران حزب‌الله و گروه‌های فلسطینی در لبنان، سوریه، اردن و مناطق کرانه باختری رود اردن و باریکه غزه در فلسطین هم نقش اساسی را به عهده داشته است.

پدیده تروریسم اسرائیل که امثال نتانیاهو و شارون مجری آن بوده و هستند پدیده‌ای درازمدت است که اکنون از حدود زمان و مکان فراتر رفته است و با شیوه‌های دیگر تروریسم تفاوت دارد. یکی از تفاوت‌ها آن است که تروریسم اسرائیل تروریسم رسمی و دولتی است. تروریست‌های اسرائیلی مانند نتانیاهو و شارون به اصطلاح زیر سایه قانون فعالیت می‌کنند و رژیم صهیونیستی تنها رژیم در طول تاریخ جهان است که به تروریسم در سطح نخست‌وزیری، مجلس، فرماندهی ارتش و دادگاه عالی مشروعیت داده است.

ایدئولوژیک بودن دیگر ویژگی رژیم غاصب صهیونیستی است. گفتار، رفتار، آموزه‌های دینی، کتاب‌های درسی و فضای عمومی حاکم بر جامعه و رژیم سیاسی اسرائیل به خوبی نشان می‌دهد که این رژیم مبتنی بر ایدئولوژی صهیونیسم و عنصر نژادپرستی است. هدف از این نوع گفتارها و همچنین آموزه‌ها و ایدئولوژی حاکم بر جامعه و نظام اسرائیل، ایجاد فضای عمومی آکنده از نفرت و خشونت ضداعراب، فلسطینیان و گروه‌های مبارز فلسطینی و لبنانی و بستن راه بر آنان است. همچنین هدف از این نوع گفتارهای نژادپرستانه و ایدئولوژیک، بستن راه به روی نسل جدید فلسطین و نسل‌های آینده است تا نتوانند درباره تاریخ و گذشته خود، دارایی‌ها و سرنوشت خویش، دگرگونی‌های منطقه‌ای و جهانی و راه برونرفت از مشکلات اساسی داخلی و خارجی بیاندیشند.

دکتر حسن سلامی کارشناس مسائل لبنان

در خصوص ویژگی اشغالگری رژیم اسرائیل، توضیح دهید که این ویژگی به چه شکل باعث امتداد تنش‌ها در منطقه شده است؟

برخی روزنامه‌های کشورهای خاورمیانه از جمله روزنامه البلد لبنان و الجزیره چاپ ریاض سال گذشته نوشتند که مقام‌های تل‌آویو در پیام‌هایی به رهبران سوریه و لبنان شرط خروج نیروهای اسرائیلی از مناطق اشغالی مانند بلندی‌های جولان را قطع روابط با تهران دانسته‌اند. به نوشته این روزنامه‌ها، در پیام‌های رهبران اسرائیل که از طریق ترکیه و آلمان به دست رئیسان جمهوری سوریه و لبنان رسید دو شرط دیگر خود را برای خروج از جولان، حمایت نکردن سوریه از حزب‌الله لبنان و نیز گروه‌های مبارز فلسطینی مانند حماس، جنبش جهاد اسلامی و جبهه خلق برای آزادی فلسطین اعلام کرده بودند.

با آن که نزدیک به ۶ دهه از اشغال بلندی‌های جولان و مزارع شبعا می‌گذرد اما هیچ یک از سازمان‌ها، اتحادیه‌ها و کشورهای غربی از لزوم اجرای قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت سازمان ملل در مورد لزوم خروج اسرائیل از این مناطق اشغال‌شده سخن نمی‌گویند. مقام‌های دمشق و بیروت آخرین رهبران دو کشور عربی در مقابل اسرائیل هستد که همچنان برای آزادسازی بلندی‌های جولان و مزارع شبعا از اشغال تلاش می‌کنند اما این تلاش به دلیل ماهیت نظام سیاسی و طایفه‌ای حاکم بر سوریه و لبنان و فقدان پشتیبانی بین‌المللی و منطقه‌ای از آن، به نتیجه نرسیده است.

صرف نظر از تقابلی که بعد از طوفان الاقصی بین حزب الله و اشغالگران صهیونیست طی یک سال گذشته درگرفت، چه تبیینی از ماهیت کلی این تقابل دارد؟

اگر چه حزب‌الله لبنان مرتبه نخست را در فهرست گروه‌های مخالف رژیم اسرائیل و پشتیبانش یعنی آمریکا به خود اختصاص داده است اما تحلیلگران سیاسی در بیروت عقیده دارند که خواست آن رژیم و این کشور برای تضعیف گروه یاد شده و خلع سلاح آن از طریق قطعنامه ۱۵۵۹ شورای امنیت سازمان ملل، غیرمنطقی است.

با آن که نزدیک به ۶ دهه از اشغال مناطقی مانند بلندی‌های جولان می‌گذرد، هیچ یک از سازمان‌ها، اتحادیه‌ها و قدرت‌های غربی از لزوم اجرای قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت سازمان ملل در مورد لزوم خروج اسرائیل از این مناطق اشغال‌شده سخن نمی‌گویند و در عوض روی خلع سلاح حزب الله با استناد به قطعنامه ۱۵۵۹ شورای امنیت پافشاری می‌کنند

رژیم اسرائیل، نمایندگان آمریکا، فرانسه و حتی سازمان ملل به عنوان ناظر بر اجرای قطعنامه ی ۱۵۵۹ از سال ۱۳۸۳ تاکنون بارها در دیدار با مقام‌های لبنان تاکید کرده‌اند که هیچ توجیهی برای حفظ سلاح مقاومت اسلامی شاخه نظامی حزب‌الله باقی نمانده است. این قطعنامه که شهریورماه سال ۱۳۸۳ با فشار آمریکا تصویب شد، خواستار خلع سلاح گروه‌های فلسطینی در لبنان و حزب‌الله شده است. به باور برخی تحلیلگران لبنانی، اسرائیل و آمریکا و فرانسه و سازمان ملل با درخواست‌ خلع سلاح حزب الله و صدور چنین قطعنامه‌هایی حقایق و واقعیت‌های لبنان و هویت این حزب را در نظر نگرفته‌اند زیرا حزب‌الله بیش و فراتر از یک گروه مقاومت است و به علت نقش مهمی که در برپایی نظام خدمات درمانی، بهداشتی و آموزشی ارزان در مناطق فقیرنشین لبنان داشته و دارد مورد تحسین و احترام مردم این کشور است.

میزان پذیرش حزب‌الله در میان مردم لبنان چگونه است؟

بسیاری از کارشناسان سیاسی در بیروت می‌گویند آرامش نسبی در منطقه مرزی جنوب لبنان و شمال اراضی اشغالی البته تا پیش از آغاز عملیات طوفان‌الاقصی مدیون همکاری ارتش و نیروهای حزب‌الله بوده است اما رژیم اسرائیل بارها اعلام کرده که نمی‌تواند حضور نظامی این حزب را در مرزهای شمالی تحمل کند.

این رژیم بارها خلع سلاح و عقب‌نشینی کامل حزب‌الله از مناطق مرزی در جنوب لبنان و استقرار ارتش این کشور به جای آن را خواستار شده است اما کارشناسان می‌گویند این درخواست نه بخاطر منافع ملی لبنان که بخاطر مواضع ضدصهیونیستی و ضدآمریکایی حزب‌الله است. زمانی ریچارد آرمیتاژ معاون وقت وزیر امور خارجه آمریکا، حزب‌الله را مرگبارتر از سازمان القاعده به رهبری اسامه بن لادن توصیف کرده بود اما چنین اتهام‌هایی در میان بیشتر مردم لبنان پذیرفته شده نبوده و نیست. برخی جوانان لبنان وقتی می‌شنوند آمریکا و اسرائیل از حزب‌الله به عنوان گروه تروریستی نام می‌برند، خشمگین شده و آن را تحریف واقعیت به وسیله واشنگتن و تل‌آویو ارزیابی می‌کنند.

این روزها احتمال گسترش حملات زمینی اسرائیل به سمت جنوب لبنان مطرح است. چه برآوردی از آرایش نیروهای نظامی در دو سوی مرزهای لبنان و اراضی اشغالی دارید؟

ارتش لبنان، نیروهای حزب‌الله، ارتش رژیم اسرائیل و نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل یونیفل، چهار نیروی نظامی هستند که سال‌ها در جنوب لبنان و در شعاع ۱۰ کیلومتری مرز این کشور با فلسطین اشغال‌شده حضور و فعالیت داشته‌اند. مطابق جدیدترین آمار منتشر شده در رسانه‌های بیروت، ارتش لبنان دارای نزدیک به ۷۵ هزار نیرو است که بیشتر آنان را نیروهای پلیس تشکیل می‌دهند. نیروی هوایی و دریایی لبنان هر کدام حدود یک هزار عضو دارند که برخی از آنان، نیروهای داوطلب هستند. بقیه، جزو نیروهای زمینی ارتش لبنان به شمار می‌آیند. این ارتش دارای ۳۱۰ تانک تی ۵۴ و تی ۵۵ است که بیشتر آنها قدیمی و ساخت اتحاد جماهیر شوروی است. ۲۳ بالگرد و ۳۲ قایق گشتی از جمله دارایی‌های ارتش لبنان در بخش نیروی هوایی و دریایی این کشور است و لبنان کشتی جنگی ندارد.

این در حالی است که اتکای حزب الله لبنان به نیروهای عملیاتی و هزاران نیروی ذخیره است که با ده‌ها هزار موشک، اهدافی صهیونیستی را نشانه می‌روند. روزنامه الشرق الاوسط چاپ همزمان بیروت و لندن چندی پیش نوشت: موشک کاتیوشا با ۲۹ کیلومتر برد، فجر سه با ۴۵ کیلومتر، فجر پنج با ۷۵ کیلومتر، زلزال یک با ۱۵۰ کیلومتر و زلزال ۲ با ۲۰۰ کیلومتر برد، انواع مختلف موشک‌هایی هستند که حزب‌الله در اختیار دارد.

در مقابل و بر اساس برآوردها، ارتش رژیم صهیونیستی دارای ۱۶۸ هزار نظامی است که ۱۲۵ هزار نفر آنان، نیروهای زمینی، ۳۵ هزار نفر نیروهای هوایی، هشت هزار نفر نیروهای دریایی هستند و ۴۰۸ هزار نفر نیز نیروی ذخیره دارد. این رژیم همچنین سه هزار و ۶۳۰ دستگاه تانک مرکاوا، ۴۷۰ هواپیمای جنگی، ۱۵ کشتی جنگی، سه زیر دریایی و موشک‌های ضد موشک پاتریوت و ۲۰۰ بمب هسته‌ای دارد.

شمار نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل در جنوب لبنان یونیفل، ۱۴ هزار و ۹۹۹ نفر بوده است که بیشتر آنان نظامی، شماری از آنان ناظر نظامی، عده‌ای غیرنظامی و حدود ۴۰۰ نفر کارکنان داخلی بوده‌اند. یونیفل متشکل از نیروهایی از کشورهای چین، فرانسه، هند، ایرلند، استرالیا، لهستان، اوکراین و ایتالیا هستند و ماموریت آنان هر شش ماه یک بار به وسیله شورای امنیت سازمان ملل تمدید می‌شود. از مجموع نیروی‌های یونیفل، یک هزار و ۷۸ نظامی آنان ایتالیایی هستند که در جنوب لبنان مستقرند. پارلمان ایتالیا سال ۲۰۰۶ میلادی و پس از پایان جنگ ۳۳ روزه رژیم اسرائیل علیه حزب‌الله لبنان موافقت خود را با حضور نیروهایش در این کشور اعلان کرد.

افزون بر چهار نیروی نظامی فعال در جنوب لبنان، شرکت‌کنندگان در همایش بین‌المللی رم که چند سال پیش در پایتخت ایتالیا برگزار شد، خواستار استقرار نیروهای کشورهای عضو سازمان پیمان آتلانتیک شمالی ناتو در جنوب لبنان شدند. حزب‌الله و جنبش شیعی امل اما این درخواست را نپذیرفتند.

با وجود چنین آرایشی که سال‌ها در دو سوی مرزها مستقر بوده، معادلات جنگی در شرایط فعلی و با توجه به وقوع طوفان‌الاقصی و حملات موشکی جمهوری اسلامی ایران تا حد زیادی تابعی از عناصر خاص و متفاوت زمانی و سرزمینی است که باعث می‌شود ملاحظات صهیونیست‌ها برای انجام حمله زمینی به جنوب لبنان تحت تاثیر قرار گیرد.


منبع

درباره ی nasimerooyesh

مطلب پیشنهادی

ایرنا – خشونت علیه زنان

خشونت علیه زنان یکی از قدیمی‌ترین شکل‌های تبعیض و بی‌عدالتی است که هنوز در سراسر …