«داریوش» مخاطب را به مقصد نرساند


«داریوش» مشکل اصلی اش فیلمنامه است، سناریویی که تکلیف مخاطب در آن روشن نیست که با چه اثری روبروست، نه درامش، درام است نه موقعیت های طنزش از آب در آمده است و نه با یک اکشن خوش ساخت روبرو هستی!! انگار که همه چیز نصفه و نیمه در میان زمین و هوا معلق مانده است و صاحب اثر نتوانسته است به یک انسجام و وحدت رویه در تولید کار دست یابد.

اساسا بر طبق الگوهای کلیشه ای حداقل انتظار مخاطب این بود که داریوش کاراکتر اصلی سریال (با بازی هادی حجازی فر) به قهرمان داستان بدل شود ولی حجازی فر در ابتدا با یک ساختارشکنی غافلگیر کننده و ارائه تصویری ترسو و بی عرضه از کاراکتر داریوش، معادلات مخاطب خود را بهم ریخت و نوید یک روایت متفاوت را در دل ایجاد کرد اما در ادامه این ساختارشکنی هیچ گاه به یک برگ برنده تبدیل نشد چرا که تماشاگر با اثری روبرو می شود که نه قهرمان دارد و نه کاراکتر اصلی اش به عنوان یک شخصیت شیرین به دل می نشیند، شوخی هایش به خوبی شکل نمی گیرد و موقعیت هایش نیز آن چیزی نیست که هیجان زده ات کند.

در یک نگاه کلی هیچ کدام از شخصیت های داریوش از پوسته ظاهری خود فراتر نمی روند و گره های فیلمنامه نیز آنگونه نیست که بتواند مخاطب خود را درگیر کند.

سریال پر است از خورده روایت هایی که قصه هیچ‌کدام شان جذاب نمی شود، نه از عمق رفاقت داریوش و کاظم (عباس جمشیدی فر) سر در میاوری نه از انگیزه های وحید (با بازی مهرداد صدیقیان) و همراهی او با داریوش، نه قصه کلیشه ای ساقی (با بازی سحر دولتشاهی) و نه کاراکتر سیفی (با بازی وحید حجازی فر) می تواند حفره های عظیم سریال را به هم پیوند بزند.

اگرچه حجازی فر تلاش کرده بود تا با یک ساختار شکنی و به دور از قهرمان پروری با نگاهی متفاوت داریوش را به مخاطب خود معرفی کند اما در این مسیر به هیچگاه موفق نیست، چرا که ظرف فیلمنامه انقدر تهی و وصله پینه است، که به هیچ وجه نه درامش شکل می گیرد، نه موقعیت هایش خلق می شود و نه کاراکترهایش جان درست و درمانی می گیرند، فیلم پر است از ادم هایی که بود و نبودشان در پیشبرد قصه و روایت داستان نقشی ندارد و به قولی انگار فقط هستند تا ورزشگاه خالی نماند از نسرین مقانلو گرفته تا آتش تقی پور و سیدعلی صالحی و امیر نوروزی که حذف روایت شان، هیچ‌ آسیبی به اثر نمی رساند.

«داریوش» در بازیگری یک محسن قصابیان سرحال دارد که ادا و اطوارش اضافه نیست و با طمانینه و مطمئن کار می کند، عباس جمشیدی فر که بازی اش خارج از نقش های کمدی که از او در ذهن داریم قابل توجه است، ژیلا شاهی که خوب است و رایان سرلک بازیگر کودک فیلم که اگر در مسیر درست حرکت کند، آینده درخشانی در انتظارش خواهد بود.

حجازی فر اما در کارگردانی چندان دست و پا شکسته نیست و در ایجاد فضاسازی، طراحی و میزانسن لحظات قابل قبولی را خلق کرده است که در نخستین تجربه ها می توان به آن نمره قبولی داد، دوربین کارگردان چندان بی ربط نیست و اندک موقعیت های اکشن فیلم نیز باورپذیر از آب درآمده است.

مشکل فیلمنامه در قسمت آخر سریال بیش از هر چیز نمایان می شود و کارگردان نمی تواند پازل های نصف و نیمه اثر را به خوبی جمع کند و با سطحی ترین شکل ممکن «داریوش» تمام می شود.


منبع

درباره ی nasimerooyesh

مطلب پیشنهادی

آذر، تاریخی که در پیشانی بلند اصفهان فراموش نمی‌شود

به گزارش ایرنا، قدیمی‌ترین اشارە موجود به طالع اصفهان از ابن‌سینا (۴۲۸- ۳۷۰ق.) دانشمند ایرانی …