به گزارش ایکنا، شهدای غریب، عنوانی است که به گروهی از شهیدان اطلاق شده که در اسارت و دور از وطن به رفقای شهید خود و به سرور و سالار جوانان اهل جنت اباعبدالله الحسین(ع) پیوستند، شهیدانی که علاوه بر درد غربت شکنجههای حزب بعث و ایادی آنها را به جان خریدند ولی زرهای از اعتقادات خود کوتاه نیامدند تا اینکه در خاک دشمن و در غریبانهترین حالت ممکن به لقاءالله پیوستند.
استان لرستان از این کاروان جا نمانده و ۱۶ تن از شهدای لرستان این عنوان و لقب را به خود اختصاص دادهاند که تنها پیکر شش نفر از آنها به خاک وطن بازگشته و آرام گرفته و ۱۰ تن دیگر در غربت به خاک سپرده شدهاند.
شهید غلامرضا چاغروند ذبیح لرستان، شهید مصطفی مدهنی، شهید سعید گیلآبادی، شهید منوچهر دانایی طوس، شهید محمدصادق امیری، شهید غلام جمشیدی، شهید حسن عباسی، شهید علیقدم کرمی، شهید غلامحسین قائدرحمت، شهید امینالله پارسایی، شهید محمدنبی باقری، شهید عزتالله میری، شهید فرجالله مقومی، شهید سیدمصطفی اسماعیلزاده کاشانی، شهید رحمخدا معظمیگودرزی و شهید علامحمد تقوی، نام ۱۶ شهید غریب در اسارت لرستان است که هر کدام داستانی برای گفتن دارند که در ادامه داستان شهید غلام جمشیدی، برگرفته از کتاب «دو قدم مانده تا حرم» به قلم مریم میرزایی بیان میشود.
در چهارم اردیبهشتماه سال ۱۳۴۳ در روستای حاجیآباد از توابع شهرستان الیگودرز پسری به دنیا آمد که نامش را غلام گذاشتند. پدرش غلامشاه کشاورز بود و مادرش نرگس نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. در خیاطی به شروع به کار کرد با شروع جنگ تحمیلی به عنوان سرباز ارتش وارد جبهه شد حالا که توانسته بود کاری برای خودش دست و پا کند و درآمدی داشته باشد در عین اینکه خیاطی میکرد مشغول خدمت سربازی بود، خانوادهاش بدون اطلاع غلام به خواستگاری دختر عمهاش(فاطمه جمشیدی) رفتند و جواب مثبت را گرفتند بعد از اینکه غلام به مرخصی آمد به او خبر خواستگاری را دادند، غلام بی سر و صدا به خانه عمه رفت و به دختر عمهاش گفت: «به پای من نمان و شوهر کن من در این راه شهید میشوم».
۲۴ دیماه سال ۱۳۶۵ بود که در عملیات کربلای ۶ در منطقه سومار ناپدید شد. غلام به گفته شاهدان در همان عملیات شهید شد و پیکرش در منطقه ماند.پس از هجده سال در تفحص پیکر این شهید وارسته یافته شد و مزار او در گلزار شهدای شهرستان الیگودرز زیارتگاه عاشقان و عارفان راستین است.
آغاز یک ماجرا و روایت جدید از شهید
در سال ۱۴۰۲ با توجه به دیدار جمعی از آزادگان با مقام معظم رهبری و بیان خاطرات شهدای در بند اسارت، رهبر انقلاب ضرورت برگزاری کنگره شهدای غریب را اعلام میکنند. تیمی برای تشخیص و پیدا شدن اسامی شهدای غریبی که در بند اسارت به سر بردهاند دور هم جمع میشوند تا اینکه یک نفر از آزادگان در تهران اعلام میدارد که شهید غلام جمشیدی در اسارت با ما بوده است.
این خبر به بنیاد شهید استان لرستان میرسد ولی هرچه پیگیری میکنند متوجه میشوند که در اطلاعات ثبت شده مربوط به این شهید آمده که در عملیات شهید شده است و در نهایت با گواهی آزادگانی که با ایشان در اسارت بودهاند به این نتیجه میرسند که ایشان در بند اسارت به شهادت رسیدهاند، به همین خاطر نام ایشان نیز به فهرست شهدای غریب که اسیر بودهاند اضافه میشود. بعد از نزدیک به ۴۲ سال تیم کنگره شهدای غریب به منزل مادر شهید غلام جمشیدی میروند و نحوه مجروح شدن، اسارت و شهادت غلام غم و غصه تازهای در پی داشت.
در اسارت چه گذشت؟
غلام بعد از عملیات کربلای ۶ به دست افراد رژیم بعث عراق اسیر میشود و از ناحیه پای راست تیر میخورد. جراحتش سخت است و از طرف عراقیها هیچ رسیدگی نمیشود. غلام سه روز در اسارت به سر میبرد و جراحتش عفونت میکند که این عفونت به استخوان میرسد ولی هیچ صدای نالهای از او به گوش کسی نمیرسد بعد از سه روز به دلیل مجروحیت و شکنجه فراوان به شهادت نائل میآید. او را غریبانه در منطقه سومار به خاک میسپرند. پیکرش تا سالها در خاک عراق میماند تا اینکه در زمان تفحص پیکر مطهرش را پیدا میکنند. به خاطر اینکه در آن منطقه به خاک سپرده شده همه گمان می کردهاند که در عملیات شهید شده است.
نامه شهید جمشیدی از جبهه به خانواده
سلام و از طرف اینجانب غلام جمشیدی به خدمت پدر گرامی خودم مشهدی غلامشاه دعا و سلام میرسانم و مادر مهربان دعا و سلام میرسانم و تقدیم سلام و سلامتی شما را از خداوند متعال خواستارم و برادر گرامی محمد با اهل خانه را دعا و سلام میرسانم و برادر گرامی علی را با اهل خانواده دعا و سلام میرسانم.
آری پدر جان! ما را به جبهه سومار بردند و چند تن از برادران الیگودرز پیش هم هستیم و خیلی جای خوبی داریم و هیچگونه ناراحتی نداشته باشید و از طرف فرزند خودت غلام و از برادران چون آقای غلام کاظمی و حسنی هم در یک سنگر هستیم.
این یک افتخار است و که بنده به سربازی رفتهام و چون یک وظیفه انسانی است و که باید خدمت کرد و بهخصوص که ایران عزیز با این دشمن تنها عراق بلکه آمریکای جهانخوار و تمام قدرتهای جهانی که با ایران عزیز میجنگند و ما چون رهبری دلسوز و مهربان داریم و امام خمینی بتشکن است و هیچ فردی نمیتواند به خاک ایران تجاوز کند و چون پیام شده و ملت دلیر ایران و از جان گذشته و چون سربازان و بسیجیها و پاسداران انقلاب اسلامی ایران بودند آری پدر و مادر، بنده افتخار میکنم و به سربازی رفتهام و چون علاقهای خاصی نسبت به جمهوری اسلامی ایران که از خاک و میهن اسلامی دفاع کنم و وظیفه خود را میدانم.
منبع: کتاب «دو قدم مانده تا حرم» به قلم مریم میرزایی
انتهای پیام
منبع