ضرورت بازسازی اعتماد و اقناع در سیاستگذاریهای فرهنگی و اجتماعی، بهویژه در موضوعاتی مانند حجاب، همواره از چالشهای مهم در کشور بوده است. این چالشها بیشتر بهدلیل کمبود شفافیت، نبود پاسخهای اقناعی به انتقادات و عدم گفتوگوهای سازنده میان مسئولان و مردم پدید آمدهاند.
در روزهای اخیر اعلام طرح «کلینیک ترک بیحجابی» رسانهای شد. نقدها به طرح موضوع جدایی است اما آنچه در این میان از روند مواجهه با نقدها دیده شد، جای تأمل دارد. خانم دارستانی به عنوان یکی از متولیان طرح «کلینیک ترک بیحجابی» در واکنش به برآیند مجموعی نقدهای مطرحشده از عنوان «تقابل با هدف علمی در مقابله با یک ناهنجاری اجتماعی» استفاده کردهاند. به عبارتی نقدها تقابل معنا شدهاند. این در حالی است که عدهای از منتقدان باور دارند که شفاف نبودن دلایل علمی و اجتماعی طرحها و عدم معرفی کارشناسان و مستندات پشتوانه، مانع از جلب اعتماد عمومی شده و همراهی مردم را دشوار میسازد.
در هر مسئلهای، انتقادات دو حالت دارند: یا واردند که در این صورت اصلاح آن ضروری است، یا وارد نیستند که در این حالت نیازمند پاسخ منطقی و اقناعی از سوی مجریان طرح است. بسیاری از انتقادات مطرحشده، ناشی از دغدغههای دلسوزانه و نگرانی درباره پیامدهای اجتماعی طرحها است. بیتوجهی به این نگرانیها میتواند به مقاومت عمومی و کاهش اعتماد میان مردم و سیاستگذاران منجر شود. چنین وضعیتی نهتنها آسیبهایی جبرانناپذیر به همراه خواهد داشت، بلکه احتمال شکست طرحها را افزایش میدهد.
اعتماد عمومی بهعنوان یکی از مؤلفههای اصلی همکاری و همراهی در جامعه، نقشی کلیدی در موفقیت یا شکست طرحهای اجتماعی دارد. زمانی که مردم به اهداف و روند اجرای یک طرح اعتماد داشته باشند، همراهی و کمک آنها بهطور طبیعی حاصل میشود. اما در فضایی که این اعتماد تضعیف شده باشد، حتی طرحهای منطقی و علمی نیز با سوءتفاهم و مخالفت روبهرو خواهند شد. تاریخ معاصر ایران نشان میدهد که در بزنگاههایی مانند پیروزی انقلاب اسلامی، مقاومت در دوران دفاع مقدس و حتی بحرانهای بینالمللی، اعتماد عمومی به عنوان یک عامل مهم بوده که همبستگی جامعه و دستیابی به اهداف بزرگ را ممکن ساخته است.
متأسفانه در شرایطی که اعتماد عمومی به دلایل مختلف دچار آسیب شده، نمیتوان انتظار همراهی جامعه را با سیاستهای فرهنگی و اجتماعی با هر صورتی داشت. بهویژه در موضوعاتی که مستقیماً با ارزشها و باورهای مردم در ارتباطاند، باید نگاه علمی و اقناعی جایگزین روشهای یکجانبه شود. از این منظر، ارائه شفاف مستندات علمی، بهکارگیری نظر کارشناسان و پاسخگویی منطقی به انتقادات، پیشنیازهایی هستند که میتوانند حساسیتهای جامعه را کاهش داده و اعتماد مردم را جلب کنند.
در این میان، پرهیز از رویکردهای دستوری و تشریفاتی به مسائل اجتماعی و فرهنگی نیز ضرورت دارد. سیاستگذاران باید از بالا به پایین نگریستن به این مسائل خودداری کرده و مسیر گفتوگوی دوطرفه را باز کنند. توجه به دغدغههای مردم، بهویژه جوانان، و درک نگرانیهای آنان، زمینه را برای همراهی اجتماعی فراهم خواهد کرد. به بیان دیگر، تا زمانی که به دغدغههای دلسوزانه و منطقی پاسخ داده نشود و برچسبهایی مانند تقابل به منتقدان زده شود، امکان جلب اعتماد و همراهی عمومی کاهش خواهد یافت.
در نهایت، تنها از طریق بازسازی اعتماد و تقویت اقناع علمی است که میتوان به موفقیت در سیاستگذاریهای فرهنگی دست یافت. طرحهایی که بدون توجه به این اصول اساسی اجرا شوند، نهتنها اهداف مدنظر را محقق نمیکنند، بلکه ممکن است پیامدهای ناخواستهای نیز به همراه داشته باشند. امید است که سیاستگذاران با بهرهگیری از رویکردی علمی و منطقی و در نظر گرفتن حساسیتهای جامعه، به سمت همافزایی با مردم و ایجاد همراهی واقعی گام بردارند تا از تکرار تجربیات ناموفق گذشته جلوگیری شود.
یادداشت از هدا مصطفائی: دانشپژوه دکترای مطالعات زنان و خانواده
انتهای پیام
منبع