پشت‌صحنه فلسفه فرهنگ، «کلان‌روایت‌هایی» قرار دارند

پشت‌صحنۀ فلسفۀ فرهنگ، «کلان‌روایت‌هایی» قرار دارندبه گزارش ایکنا از قم، به نقل از روابط عمومی پژوهشگاه، فرهنگ و اندیشه اسلامی، مهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در راستای همایش ملی فلسفه فرهنگ پیامی نگاشته که متن آن در ادامه می‌آید:

ما به عنوان اصحاب تفکری که در برابر تجدد قرار دارد و می‌خواهد دوباره به شوکت و هیبت پیشین بازگردد و یکه‌تاز و پیش‌رو شود، ناچاریم که به «مبادی» بپردازیم و خویشتن فلسفی‌مان را به میدان مواجهه بیاوریم، در نقطه آغاز قرار داریم و اقتضای قرار داشتن در این نقطۀ معرفتی، پرداختن به مبادی فلسفی است، نزاع ما با تجدد، در سطح نیست که بتوان از مبادی آن بهره گرفت و با تکیه بر این زیربناها، روبناهای دینی آفرید.

 ازاین‌رو، باید از نقطه صفرِ نظریه‌پردازی آغاز کرد و از اساس، «تفکّر دیگری» را ساخته‌ و پرداخته کرد. آنان که تقابل اسلام با تجدد را در پوسته و قشر می‌انگارند و در پی تلفیق سنت با تجدد هستند و ترقی و توسعه و جهانی‌شدن را پذیرفته‌اند، به‌حتم معتقد به ترمیم‌ها و تعدیل‌‌های موردی هستند و نمی‌خواهند زیرساخت‌های متفاوتی را تولید کنند اما باورمندان به این رهیافت، علم و عقل و تمدن غربی را دارای ماهیت تاریخی و فرهنگی نمی‌انگارند و ریشه‌های فلسفی آن را آغشته به مادیت تصور نمی‌کنند. چنین پنداشتی دربارۀ تجدد، ناصواب است و ما را بیش از پیش و به دست خودمان، ذیل تاریخ تجدد می‌نشاند و اسیر و محصور اقتضاهای آن می‌کند، بدین سبب است که «علم دینیِ فرهنگ»، محتاج «فلسفه دینیِ فرهنگ» است و بدون این زمینه، بیش از تکه‌بندی و اقتباس ناموجّه نخواهد بود.

تفاوت عقل تجددی با عقل ایمانی

فلسفۀ فرهنگ به‌عنوان یکی از حوزه‌های فلسفه مضاف، جوهرۀ عقلی دارد، اما این‌چنین نیست که عقل در فلسفه‌های مضاف، بی‌رنگ و صوری باشد و از اصول‌موضوعه‌ای که خاستگاهش جهان‌بینی است، اثر نپذیرد، در پشت‌صحنۀ فلسفه فرهنگ، «کلان‌روایت‌هایی» قرار دارند که ربط مستقیم به «عقل این‌جهانی» یا «عقل دینی» دارند و در تناسب با آن، دلالت‌های خود را به حوزه‌های معرفتیِ پسینی، تحمیل می‌کنند. این کلان‌روایت‌ها، جنبه تمدنی دارند و حاصل یک عالَم تاریخی و معرفتی هستند. هر تمدنی، عالَم تاریخی و معرفتیِ خاص خود را دارد و در نسبت با وجودِ خویش، عقل می‌آفریند؛ عقل، در عین این‌که استقلال نسبی دارد و از پاره‌ای جهات، عام و جهان‌شمول هست، اما هنگامی که در عینیت تاریخی و فعلیت اجتماعی قرار می‌گیرد، رنگ‌پذیر و اقتضایی می‌شود.

براین‌اساس، عقل ما با عقل تجددی، تفاوت‌های بنیادین دارد. عقل تجددی، دنیازده و ابزاری و جزوی است و عقل ایمانی، افزون بر این‌که معطوف به معاش است، اما از معاد، غفلت نمی‌کند؛ این در حالی است که تجدد از عقل کلی، بی‌بهره است و خود را در عقل جزوی، منحصر کرده است. ازاین‌رو، تمدن غربی را باید تکنیکی و مادّی و کمّی دانست آن‌‌چنان عقلی، این‌چنین اقتضایی دارد. حال باید در قلمرو فلسفه فرهنگ نیز، عقل ایمانی و کلّی و قدسی را به صحنه آورد و توصیف‌ها و توصیه‌های او درباره فرهنگ، تن در داد. عقل فرهنگی یا عقل تاریخی که البته مبتنی بر مبادیِ قطعی و عام نیز هست، می‌تواند روایتی از فلسفه فرهنگ ارائه کند که در عین توجیه منطقی، اینجایی و بومی نیز باشد.

فرهنگ در وجودِ انسان، محقّق و متجلی می‌شود

شاید بتوان گفت در میان تمام حوزه‌ها و عرصه‌های فلسفه مضاف به امر، در هیچ‌جا همچون فلسفه فرهنگ، عینیت و زیستن در متن و بافت آن، موثر در نظریه‌پردازی فلسفی نیست همچنان‌که به تعبیر مرتضی مطهری، عقل فقهی، تاریخ و جغرافیا دارد و فقه شهری، بوی شهر می‌دهد و فقه روستایی، بوی روستا، فلسفۀ مضاف نیز تابع «تجربه زیسته عقل» است که با قالب خاصی از هستی فردی و اجتماعی، قرین و مأنوس بوده است.

به بیان دیگر، «نحوه بودن» در «نحوه فهمیدن»، مدخلیت و حضور دارد و دریافت‌های معرفتی از بافت‌های غیرمعرفتی، استقلال مطلق ندارند، این‌همه به معنی میل به نسبیت و تاریخیت مطلق نیست که با بنیان فلسفه اسلامی، ناهمخوان است، بلکه سخن در این است باید به صورت بینابینی، چنین ربط و نسبتی را پذیرفت.

همچنان‌که اشاره شد، این خویشاوندی در فلسفۀ فرهنگ، بیشتر از فلسفه‌های مضافِ دیگر، احساس می‌شود؛ چراکه فرهنگ، درهم‌تنیده با وجودِ خودِ انسان است و از آن گسستنی نیست. فرهنگ در وجودِ انسان، محقق و متجلی می‌شود و انسان میان خود و فرهنگ، فاصله‌ای نمی‌بیند؛ این منِ ثانوی، هویتی است که در عمق وجودِ انسان آشیانه می‌کند و بدین سبب، ماهیت خاصی را به عقل انسان القا می‌کند. در قلمرو نظریه‌پردازی دینی نیز، هرچه نظریه‌پرداز بتواند به تجربه زیسته حیات معنوی و فرهنگ قدسیِ خویش رجوع کند و در وضع «اُنسی» و «آگاهانه» نسبت به آن قرار بگیرد و روایت‌گر حال «وجودی» و «انفسی»‌اش باشد، به فلسفۀ دینیِ فرهنگ، نزدیک‌تر می‌شود و در نقطه مقابل، اهتمام و اعتنای آنچنانی ما به فلسفۀ تجددیِ فرهنگ، امکان‌سوز و امتناع‌آفرین است.

انتهای پیام


منبع

درباره ی nasimerooyesh

مطلب پیشنهادی

دوخت رایگان چادر توسط بانوان خادمیار کرمانی

به گزارش ایکنا به نقل از روابط عمومی دفتر خدمت رضوی شهرستان کرمان، مریم علم‌آموز، …

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ