در جلسه قبل آیه «وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلَا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ» مورد بحث صورت گرفت؛ در این آیه چهار موضوع مورد تاکید است؛ به بنیاسرائیل گفته شده است که اتقوا یوما که مراد روز قیامت است؛ دوم اینکه هیچ کسی از طرف دیگری مجازات نمیشود یعنی در هیچ نظامی حقوقی سالم کسی را به خاطر دیگری مجازات نمیکنند؛ سوم اینکه از نفسی که قرار است مجازات ببیند شفاعتی از او پذیرفته نیست یعنی اگر بخواهد شفیعی بیاورد پذیرفته نیست. چهارم هم اینکه بخواهد غرامت بدهد و خسارتی را جبران کند از او پذیرفته نیست و مورد یاری هم قرار نخواهد گرفت.
در مسئله شفاعت برخوردهای اجتماعی و هم کلامی داریم و وهابیت هم دامنگیر اسلام شده و شفاعت را زیر سؤال میبرد لذا بحث از اهمیت برخوردار است؛ چند آیه داریم که دلالت دارد شفاعت مخصوص ذات الهی است؛ در آیه 44 سوره زمر فرموده است: قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا ۖ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ؛ در این آیه چندین تاکید بر انحصار شفاعت به خدا دارد و آیه 51 انعام، 70 انعام و 4 سجده را هم اضافه کنید. آیات متعددی هم داریم که شفاعت به اذن خدا صورت میگیردی یعنی کسانی هستند که حق شفاعت دارند و برخی بهرهمند میشوند ولی به اذن خداوند است. وَلَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ ۚ حَتَّىٰ إِذَا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ ۖ قَالُوا الْحَقَّ ۖ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ؛ وَكَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَرْضَىٰ.
گروه سوم آیاتی است که دلالت بر عدم قبول شفاعت و نفی شفاعت دارد؛ مثلا لا تنفعها شفاعه که نه شفاعت و نه نفی آن بیرون نمیآید و قسم چهارم هم اسنادی وجود دارد که اقسام شفاعت است مانند شفاعت حسنه و سیئه. ممکن است جایی کلمه شفاعت به معنای همکاری باشد؛ آیه «مَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنْهَا ۖ وَمَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْهَا ۗ وَكَانَ اللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ مُقِيتًا؛ برخی شفاعت را به معنای همکاری معنا کردهاند که اگر در کار خیر باشد شفاعت حسنه و اگر برای کار شر باشد شفاعت سیئه است.
معنای شفاعت
شفاعت مورد بحث ما وساطت یک نفر مانند پیامبر و امام یا یک مکان و کتابی چون قرآن و حتی یک زمانی برای ترفیع مقام یک نفر است که با معنای لغوی شفاعت همسو است. گفته شد اصل شفاعت وجود دارد ولی مهارشده لذا اینکه گفته شود شفاعت انسانها را خودخواه و جسور میکند در صورت باور به شفاعت مهارشده وجهی ندارد. در جلسه گذشته گفته شد شبههای دامان برخی را در بحث شفاعت گرفته است؛ میگویند اگر کسی شفاعت بخواهد خدا مهربانتر از همه است، چرا باید نزد پیامبر(ص) و امام برود و مستقیما نزد خدا نرود؟
گفتیم یک نگاه در مورد شفاعت منزلتبخشی به شفیع است، یعنی به شفیع که نبی یا امام است احترام میگذارد؛ درست مانند پدری که فرزندش را دوست دارد ولی مصلحت نمیداند شفیع فرزنش شود ولی اگر مادر پادرمیانی کند، قبول میکند و این برای تکریم مادر است.
شفع یعنی زوجیت و قرار گرفتن چیزی در کنار چیز دیگری؛ ممکن است فردی بدون ضمیمهشدن پیامبر(ص) امکان بخشیدهشدن ندارد لذا پیامبر(ص) و امام(ع) میتوانند شفیع او شوند و شفاعت یعنی پناهبردن از یک اسم خدا به اسم دیگر یعنی از منتقم جبار به سوی الرحمان الرحیم باشد. بخش زیادی از اهل سنت و همه شیعیان شفاعت را قبل دارند لذا برخی افراد نباید مسائلی مطرح کنند که زیرآب شفاعت را بزند مانند داستان آن فرد و موسی(ع) که در نهایت این قصه، از جانب خدا میگوید این فرد اگر به خود من پناه آورده بود زودتر شفاعت میکردم تا اینکه از تو(موسی) خواست.
ممکن است فردی به زیارت حضرت معصومه(س) آمده تا درخواست شفاعت کند و وقتی ما چنین مسائلی را بیان کنیم در این صورت نسبت به اصل شفاعت این بزرگان بدبین خواهد شد؛ یک موقع ما در درس مطالبی بیان میکنیم ولی گاهی در حرم امام رضا(ع) و حضرت معصومه سخن میگوییم، بنابراین باید مراقب باشیم. اگر این قصه را درست هم فرض کنیم باز یکی از توجیهات این است که جناب موسی(ع) هم به تدریج تربیت شد یعنی اگر آن موقع پاسخ منفی به درخواست شفاعت یک فردی داد ولی وقتی این مکالمه بین خدا و او رد و بدل شد یاد گرفت که افراد دیگر را رد نکند.
بدسلیقگی برخی منبریها
توصیه بنده این است که در هر منبری این مطالب بیان نشود؛ چند وقت قبل بنده به حرم رفتم و بسیار شلوغ هم بود؛ منبری موارد جواز دروغ را بیان میکرد که از جمله یکی از این موارد دروغ به همسر است؛ به نظر بنده این بدسلیقگی است؛ مرد باید زن را مدیریت کند، اگر زن پا در یک کفش کرد و گفت فلان چیز را باید برای من بخری ولی طلبه میداند با پول طلبگی تا آخر عمر هم ممکن نتواند بخرد؛ اینجا برای مدیریت زن میتواند بگوید باشد انشاءالله میخرم و شما هم دعا کن ولو اینکه در ذهن او این است که نخواهد توانست بخرد.
بنده معتقدم جای گفتن این نوع مسائل به فرض اینکه سخن درستی هم باشد در حرم نیست؛ زائر آمده زیارت کند و برود و به بار علمی اخلاقی او افزوده شود ولی عملا به این فرد یاد میدهم که تا آخر عمر دائما به همسرش دروغ بگوید. این نوع سخنان باعث زیر سؤال رفتن دعوتکنندگان و دعوتشوندگان میشود.
برویم سراغ آیه 54 بقره؛ وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَىٰ بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ؛ بین قوم بنیاسرائیل موسی و هارون بود و این افراد صدها کیلومتر را روشن میکنند و این قوم معجزات عجیب و غریبی دیدند ولی یک دفعه سامری با گوساله آنان را فریب داد که یک حیوان بود نه چیز عجیب و غریب. لذا فرمود بروید توبه کنید. این توبه چون با کلمه الی آمده یعنی با توجه به سوی خدا توبه کنید.
مراد از قتل نفس در آیه 54 بقره
دو نکته در این آیه مهم است، اول فاقتلوا انفسکم و دوم بارئکم؛ در ذیل این آیه گفته شده است که شمشیر بردارید و همدیگر را بکشید؛ این که خدا دستور به چنین کاری بدهد از قدیمالایام هضم آن برای مفسران دشوار بوده است؛ برخی گفتهاند خداوند مالک همه هست و دستور داده است جان برخی از بین برود و جای اعتراض هم نیست؛ برخی هم آن را به تهذیب نفس و کشتن نفس اماره معنا کردهاند ولی این برخلاف ظاهر آیه است ضمن اینکه ما جایی نداریم که تهذیب نفس را کشتن نفس معنی کنند.
بنابراین نمیتوان آیه را خلاف ظاهر معنا کرد و در این صورت قبح عقلی آن پابرجاست و برخی هم از آن استفاده کردهاند که احکام تابع مفاسد و مقاصد نیست که بعدا توضیح خواهیم داد.
انتهای پیام
منبع