در این سلسله یادداشت سعی خواهم کرد تلقی خودم را نسبت به الگوی سوم زن بهمثابه «طرح اصلی انقلاب اسلامی برای زنان» ارائه کنم. به این منظور ابتدا تعریفی از «دیگری»های آن یعنی «زن شرقی» و «زن غربی» ارائه خواهم داد و سپس مختصات الگوی سوم زن را به بحث خواهم گذاشت.
اگر بخواهم با مبنای مقام معظم رهبری(مدظله) درباره این موضوع صحبت کنم، دال مرکزی تعریف ایشان از زن شرقی، «انفعال» است. «زن، در تعریف غالباً شرقی، همچون عنصری در حاشیه و بینقش در تاریخسازی معرفی میشد». چنین زنی اساسا فاقد هرگونه «عاملیت» در تعیین مناسبات خانواده و جامعه است.
زن شرقی همواره «تابع» و «پیرو» حتی در زنانهترین امور و قلمروها محسوب میشود. این تابعیت و پیروی لزوما از شوهر نیست که ممدوح باشد. بلکه شامل پیروی از عرف، تاریخ، سرنوشت و در اَشکال جدید آن «رسانه» نیز میگردد. یعنی زن شرقی اساسا بَنای تغییر عرف، تاریخ و سرنوشت را ندارد.
سوال مهم این است که آیا زن شرقی به لحاظ تاریخی، پدیدهای متعلق به گذشته است؟ خیر! «زن شرقی» یک کلیشه یا الگو است که در زمانهای مختلف میتواند دارای مصداق باشد و اتفاقا شرقیترین زنان تاریخ در زمانه ما زیست میکنند! زنانی که نه تنها احساس مسئولیت و اهتمامی نسبت به «تاریخ» و «تمدن» ندارند، بلکه حتی فاقد کمترین درک و تحلیلی نسبت به شرایط اجتماعی حاکم بر زندگی خود هستند.
زندگی زن شرقی در رفع نیازها و حوائج زیستی خود و اعضای خانواده و بازتولیدِ منفعلانهی رسوم و قواعدِ عرفِ پیرامون خود خلاصه میگردد. مولفههای این عرف در سنتِ شرقی(حتی جامعه ایرانی) میشود انقیاد و حاشیهنشینی زن و در عصرِ حاکمیت رسانه میشود: مصرف برای کسب منزلت!
زن شرقی اما به هیچوجه مترادف با «زنِ خانه» نیست. نه در گذشته و نه امروز چنین ترادف و یکسانی میان این دو وجود ندارد. چه اینکه اکثر تحولاتِ تاریخیِ زنانه از درون خانهها و با محوریت زنِ خانه آغاز شده است. از طرفی امروز هم زنِ شرقی لزوما زن در خانه نیست و چه بسا زنانِ حاضر در صحن جامعه که عناصری بهغایت منفعل و در حاشیهی تاریخ هستند.
زن شرقی در هر عرصهای که حضور دارد، رنگِ انفعال به آن میبخشد. در مدیریت خانه، در شوهرداری، در تربیت فرزند، در تحصیل، در اشتغال و… لذا اساسا زن در چنین نظمی، در نقش چرخدندههای موتور حرکت و بازسازیِ هنجارینِ آن عمل میکند. زنِ شرقی نمیتواند «چوبِ لای چرخ» باشد.
زن شرقی اما مولفههای از «زنانگی» را به غایت داراست. اساسا اهتمام اصلی او به افزایش چنین ویژگیهایی در خود است. اگرچه آن هم رنگ و بوی انفعال دارد اما به هرحال زن شرقی واجد «لطافت»، «سادگی»، «جذابیت»، «کُرنش»، «اِتّکا»، «تعلّق به خانواده» و… است. اگرچه این «زنانگی» به هیچوجه ظرفیتِ امتدادِ اجتماعی ندارد.
به عبارت دیگر، این زنانگیِ فعال است که لطافت را به پیرامون تسرّی میدهد. در حالیکه زنانگیِ زن شرقی در این خصلت کاملا عقیم است. در یادداشتهای بعدی خواهم گفت که چرا زنانگیِ فعال صرفا خصلتِ الگوی سوم است. این را هم عرض کنم که زنِ شرقی اگرچه مُعین انقلاب اسلامی در مسیر تاریخسازی نیست اما برخلاف زن غربی(که عرض خواهم کرد) مانع او نیز محسوب نمیشود.
✍️ ابوالفضل اقبالی