پس از انتخاب مجدد دونالد ترامپ به عنوان رئیسجمهور ایالاتمتحده، تغییر در رویکردهای سیاستخارجی این کشور در ارتباط با موضوعاتی مانند جنگ اوکراین، مناسبات امنیتی این کشور با اروپا، سیاستهای خاورمیانهای ترامپ و نوع تعامل دولت جدید ایالاتمتحده با چین از مهمترین موضوعات مورد بحث محافل کارشناسی و رسانهای جهان بوده است. بازگشت ترامپ به کاخ سفید و نوع مواجهه وی با چین به عنوان یکی از بزرگترین و روبه رشدترین اقتصادهای جهان میتواند چالشهای اقتصادی و بالطبع آن درگیریهای سیاسی را درپی داشته باشد که منجر به تحت تاثیر قرارگرفتن شاخصهای کلان اقتصاد جهانی شود.
در ادامه این یادداشت سعی شده است علل و زمینههای رویارویی چین و ایالاتمتحده در حوزه تجاری و اقتصادی و همچنین تاثیر انتخاب مجدد ترامپ بر افزایش تنشهای این دو کشور پرداخته شود.
جنگ تجاری ایالات متحده و چین: ریشه ها و زمینه
جنگ تجاری میان ایالات متحده و چین نشان دهنده یکی از مهمترین درگیریهای اقتصادی قرن بیست و یکم است که به شدت بر پویایی تجارت جهانی و روابط دوجانبه میان دو ابرقدرت تأثیر می گذارد. تنشهای تجاری میان ایالات متحده و چین دهها سال در حال جوشیدن بود و سرانجام این موضوع در دوران نخست ریاست جمهوری دونالد ترامپ ۲۱-۲۰۱۷(۱۴۰۰-۱۳۹۶) به نقطه جوش رسید.
کسری تجاری روابط دوجانبه با چین، اتهامات مربوط به اقدامات تجاری ناعادلانه، سرقت مالکیت معنوی، انتقال اجباری فناوری، و نگرانی های فزاینده در مورد ظهور چین به عنوان یک قدرت اقتصادی و ژئوپلیتیکی، مسائلی بود که آمریکای دوران ترامپ نسبت به آنها اغماض را کنار گذاشت.
از نظر تاریخی، رابطه میان واشنگتن و پکن، پس از الحاق چین به سازمان تجارت جهانی (WTO) در سال ۲۰۰۱ (۱۳۸۰) به طور قابل توجهی تکامل یافت. این نقطه عطف به چین اجازه داد تا به طور کاملتری در اقتصاد جهانی ادغام شود که این موضوع دوره بیسابقهای از رشد و توسعه اقتصادی را برای پکن به همراه داشت که البته این رشد فزاینده اقتصادی در سایه قوانین سازمان تجارت جهانی مشکلاتی را در ایالاتمتحده به وجود آورد.
بسیاری از بنگاههای اقتصادی بزرگ و خرده کاسبان این کشور با استناد به یارانههای گسترده به شرکتهای دولتی، محدودیتهای دسترسی به بازار و اجرای ضعیف حمایت از مالکیت معنوی، مدعی بودند که چین به روح قوانین سازمان تجارت جهانی پایبند نیست و این بیتعهدی، رقابت نابرابر را میان شرکتهای چینی و آمریکایی دامن زده است.
این نگرانیها باعث ایجاد فضای ناامیدی گسترده در واشنگتن شد، به ویژه زمانی که قدرت اقتصادی چین شروع به رقابت با قدرت اقتصادی ایالات متحده کرد. هنگامی که دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۷ به کاخ سفید راه یافت، یک اجماع دو حزبی در میان سیاستمداران آمریکایی شکل گرفت که ایالات متحده برای رسیدگی به نبود تعادل تجاری و حفاظت از منافع اقتصادی خود نیاز به اتخاذ یک رویکرد تقابلآمیزتر با پکن دارد.
جنگ تعرفهها در دوران ریاست جمهوری ترامپ
خروجی اجماع دو حزبی در ایالاتمتحده منجر به جنگ تجاری میان واشنگتن و پکن شد. این جنگ به طور رسمی در سال ۲۰۱۸ (۱۳۹۷) آغاز شد؛ زمانی که دولت ترامپ تعرفههایی را بر کالاهای چینی اعمال کرد که نشان دهنده تغییر قابل توجهی در استراتژیهای محتاطانهتر دولت های قبلی آمریکا بود. ترامپ در طول مبارزات انتخاباتی و دوره ریاستجمهوری خود بارها از چین انتقاد و پکن را متهم کرد که از طریق شیوههای تجاری ناعادلانه به ایالات متحده ضربه وارد کرده است. ترامپ قول داده بود که مشاغل و تولید را به خاک آمریکا بازگرداند.
حمله اولیه و گسترش جنگ تجاری
در جولای ۲۰۱۸، ایالات متحده بر ۳۴ میلیارد دلار از واردات چین تعرفههای شدید اعمال کرد و محصولاتی مانند ماشینآلات صنعتی، لوازم الکترونیکی و قطعات حیاتی برای تولید صنایع «هایتک» را هدف قرار داد. ترامپ، با شعار «آمریکا را دوباره بزرگ کنید»، تصمیم خود را به عنوان اقدامی برای حمایت از صنایع داخلی و کارگران آمریکایی توجیه کرد.
این سیاستها موج اول اقدامات تجاری آمریکا بود که درپی خود به یک سری اقدامات تشدید کننده پکن را به همراه داشت که این موضوع سبب شد رفت و برگشت اقدامات از دو طرف بر شدت این جنگ بیافزاید.
پکن بلافاصله اقدام متقابل انجام داد و تعرفههای معادل اقدامات ایالات متحده بر کالاهای آمریکایی را وضع کرد؛ کالاهایی از جمله محصولات کشاورزی مانند سویا، که به قلب پایگاه رای دهندگان روستایی ترامپ ضربه وارد کرد.
دورهای بعدی وضع تعرفهها بر کالاها و خدمات بود که به سرعت دنبال شد. تا پایان سال ۲۰۱۹ (۱۳۹۸)، ایالات متحده بر بیش از ۳۶۰ میلیارد دلار از کالاهای وارداتی چین تعرفه وضع کرده بود، در حالی که چینیها بر بیش از ۱۱۰ میلیارد دلار از کالاهای ایالات متحده تعرفه واردات وضع کرده بودند. کالاها و محصولات مورد نظر از مواد خام گرفته تا کالاهای با فناوری پیشرفته، لوازم الکترونیکی مصرفی و مواد غذایی متنوع را در بر میگرفت.
مسائل کلیدی جنگ تجاری میان دو کشور
فقدان تعادل تجاری: هسته اصلی نارضایتی ترامپ کسری تجاری گسترده میان ایالات متحده و چین بود. در سال ۲۰۱۸ (۱۳۹۷) ، کسری تجاری ایالات متحده در تجارت با چین به بیش از ۴۱۹ میلیارد دلار رسیده بود. ترامپ این موضوع را شاهدی بر روند اقدامات تجاری ناعادلانه پکن و تهدیدی برای حاکمیت اقتصادی آمریکا میدانست.
مالکیت فکری و سرقت فناوری: واشنگتن، پکن را متهم به دست داشتن در سرقت گسترده مالکیت معنوی و وادار کردن شرکتهای آمریکایی به انتقال فناوریهای اختصاصی به عنوان شرط دسترسی به بازارهای پر رونق این کشور میکرد. این عمل از سوی ترامپ به عنوان تضعیف حاکمیت اقتصادی ایالات متحده و دادن مزیت رقابتی ناعادلانه به چین تلقی شده بود.
یارانههای دولتی و سیاست صنعتی: مدل اقتصادی دولت -محور چین، که به شدت به صنایع کلیدی مانند فولاد، پنلهای خورشیدی و نیمه هادیها یارانه پرداخت میکرد، به عنوان انحراف در بازارهای جهانی و تضعیف مشاغل آمریکایی تلقی شد.
رقابت ژئوپلیتیکی: فراتر از نگرانیهای اقتصادی، جنگ تجاری منعکس کننده رقابت استراتژیکتری میان ایالات متحده و چین بود. دولت ترامپ به دنبال مهار نفوذ فزاینده چین، به ویژه در زمینههایی مانند فناوری ۵G، هوش مصنوعی و مدرنسازی نظامی بود.
تأثیر جنگ تجاری بر اقتصاد جهانی
جنگ تجاری آمریکا علیه چین، تبعات گستردهای هم برای اقتصادها و هم برای سیستم تجارت جهانی داشت. در حالی که این تنشها به برخی از اهداف خود، از جمله جلب توجه به رویههای تجاری چین دست یافت،اما در عین حال اختلالات اقتصادی قابل توجهی نیز ایجاد کرد.
این جنگ میان دو اقتصاد بزرگ جهان، تأثیرات مختلفی در بازارهای داخلی و جهانی برجای گذاشت که برخی از اصلیترین آنها عبارتند از:
در مجموع، جنگ تجاری بین چین و آمریکا سبب افزایش تنشهای تجاری در سطح جهانی شد و نشان داد که چقدر اقتصاد جهانی به شبکههای تأمین بینالمللی وابسته استنوسانات بازار مالی: جنگ تجاری موجب افزایش نوسانات در بازارهای مالی جهانی شد. این نوسانات بیشتر به دلیل نبود اطمینان از سیاستهای تعرفهای و روابط تجاری دو کشور بود که سرمایهگذاران را محتاطتر کرد.
افزایش تعرفهها: افزایش تعرفهها میان دو کشور منجر به افزایش هزینههای واردات و صادرات شد. این امر به طور مستقیم هزینههای تولید را برای شرکتهایی که وابسته به زنجیره تأمین بینالمللی هستند، افزایش داد.
کاهش رشد اقتصادی: برخی از تحلیلگران بر این باورند که جنگ تجاری منجر به کاهش رشد اقتصادی هر دو کشور نیز شد. کاهش تقاضا برای صادرات چین و افزایش هزینههای واردات برای آمریکا به برخی از صنایع مهم دو کشور ضربه زد.
تغییر جریان تجارت جهانی: شرکتها به دنبال کاهش وابستگی به زنجیره تأمین چین یا آمریکا بودند که این امر باعث تغییر جریانهای تجاری و جستجوی بازارهای جایگزین شد.
تأثیر بر مصرفکنندگان: مصرفکنندگان در هر دو کشور در نتیجه افزایش تعرفهها با قیمتهای بالاتر مواجه شدند و در نهایت این امر قدرت خرید آنها را کاهش داد.
فشار بر بازار ارز: رقابت تجاری سبب نوسانات در بازار ارز شد، به طوری که کشورها سیاستهایی برای حفظ و ثبات ارزش ارز خود اتخاذ کردند.
در مجموع، جنگ تجاری بین چین و آمریکا سبب افزایش تنشهای تجاری در سطح جهانی شد و نشان داد که چقدر اقتصاد جهانی به شبکههای تأمین بینالمللی وابسته است.
تبعات جنگ تعرفهها بر صنایع آمریکا
صنایع داخلی: ایالات متحده در بخش تولید نتایج متفاوتی را تجربه کرد. در حالی که برخی از صنایع مانند فولاد و آلومینیوم از تعرفههای حمایتی بهرهمند شدند، برخی دیگر با هزینههای بالاتری برای قطعات وارداتی مواجه شدند. این امر منجر به افزایش قیمتها برای مصرفکنندگان و مشاغل آمریکایی شد که بر بخشهایی مانند خودروسازی و تولید لوازم الکترونیکی تأثیر گذاشت.
کشاورزی: جنگ اقتصادی و تعرفههای تلافی جویانه چین در ایالات متحده بیشترین صدمه وآسیب را به بخش کشاورزی این کشور وارد کرد. صادرات سویا، گوشت خوک و سایر محصولات کشاورزی به چین به شدت کاهش یافت که منجر به خسارات مالی قابل توجهی به فعالان این بخش شد. دولت ترامپ در پاسخ، به منظور حمایت از بخش تولید مجبور به پرداخت میلیاردها دلار یارانه درجهت جبران خسارت در این بخش شد.
سیاست اعمال تعرفهها در واقع به عنوان مالیات بر کالاهای وارداتی عمل کرد و سبب افزایش قیمت برای بسیاری از محصولات مصرفی شد. نتایج برخی مطالعات در این زمینه نشان میدهد که خانوادههای آمریکایی هزینههای اضافی را به دلیل جنگ تجاری متحمل شدند که از صدها تا هزاران دلار در سال متغیر بودمصرف کنندگان: سیاست اعمال تعرفهها در واقع به عنوان مالیات بر کالاهای وارداتی عمل کرد و سبب افزایش قیمت برای بسیاری از محصولات مصرفی شد. نتایج برخی مطالعات در این زمینه نشان میدهد که خانوادههای آمریکایی هزینههای اضافی را به دلیل جنگ تجاری متحمل شدند که از صدها تا هزاران دلار در سال متغیر بود.
تاثیر جنگ اقتصادی بر چین
اقتصاد صادرات محور چین نیز اثرات جنگ تجاری را احساس کرد. صادرات به آمریکا کاهش یافت و برخی از شرکتها برای اجتناب از تعرفهها، عملیات تولید خود را به کشورهای دیگر مانند ویتنام منتقل کردند. با این حال، سیاستهای داخلی چین، از جمله حمایت دولت از صنایع آسیب دیده و تلاش برای تنوع بخشیدن به بازارهای صادراتی، برخی از آسیبها را کاهش داد.
اما جنگ اقتصادی میان دو کشور تأثیرات متعددی بر اقتصاد پکن وارد کرد که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم:
کاهش صادرات چین: با اعمال تعرفههای سنگین از سوی آمریکا بر کالاهای وارداتی از چین، صادرات چین بهطور محسوسی کاهش یافت. این مساله باعث شد تا شرکتهای چینی بهدنبال بازارهای جدید برای محصولات خود باشند.
فشار بر زنجیرههای تأمین: جنگ تجاری باعث شده تا برخی از شرکتهای چندملیتی تابعه چین تصمیم به جابهجایی یا تغییر زنجیرههای تأمین خود بگیرند تا از تعرفهها و محدودیتهای تجاری جلوگیری کنند. این تحولات میتواند هزینههای تولید را افزایش دهد و بر کارخانجات چینی فشار وارد کند.
کاهش سرمایهگذاری خارجی: فقدان قطعیت ناشی از تنشهای تجاری باعث شده تا برخی از سرمایهگذاران خارجی در سرمایهگذاری در چین محتاطتر عمل کنند، که میتواند به کاهش رشد اقتصادی چین منجر شود.
تحریک نوآوری و توسعه صنعتی داخلی: در عین حال، جنگ اقتصادی باعث شده تا چین بر تقویت نوآوری و تولیدات داخلی بیشتر تمرکز کند، از جمله در زمینههایی مثل فناوری اطلاعات و ارتباطات، انرژیهای تجدیدپذیر و هوش مصنوعی.
تأثیر بر نرخ ارز و بازارهای مالی: تنشهای تجاری برخی اوقات به نوسانات در نرخ یوان و بیثباتی در بازارهای مالی چین منجر شد.
دیپلماسی اقتصادی و جستجوی بازارهای جایگزین: چین بهطور فعالانه در جستجوی بازارها و شرکای تجاری جدید است، به ویژه از طریق ابتکاراتی مانند «یک کمربند، یک جاده» که به گسترش تأثیرگذاری اقتصادی چین در مناطق دیگر کمک میکند.
در مجموع، اگرچه جنگ اقتصادی با آمریکا چالشهایی برای اقتصاد چین به وجود آورده است، اما در عین حال فرصتهایی برای تحول و نوآوری در اقتصاد چین نیز ایجاد کرد.
پیامدهای جهانی
جنگ تجاری میان دو کشور زنجیرههای عرضه جهانی را مختل کرد و سبب ایجاد فقدان اطمینان در بازارهای مالی شد. همچنین برخی کشورها را بر آن داشت تا در روابط تجاری خود تجدید نظر کنند و بسیاری از آنها رویکرد محتاطانهتری را برای وابستگی اقتصادی به ایالات متحده یا چین اتخاذ کنندجنگ تجاری میان دو کشور زنجیرههای عرضه جهانی را مختل کرد و سبب ایجاد فقدان اطمینان در بازارهای مالی شد. همچنین برخی کشورها را بر آن داشت تا در روابط تجاری خود تجدید نظر کنند و بسیاری از آنها رویکرد محتاطانهتری را برای وابستگی اقتصادی به ایالات متحده یا چین اتخاذ کنند. این درگیری شکنندگی سیستم تجارت جهانی را برجسته کرد و سؤالاتی را در مورد آینده توافقات تجاری چندجانبه ایجاد کرد.
توافق تجاری «فاز یک»
در ژانویه ۲۰۲۰، ایالات متحده و چین توافقنامه تجاری «فاز یک» را امضا کردند که نشان دهنده یک آتشبس موقت در جنگ تجاری میان دو کشور بود. این قرارداد، چین را ملزم میکرد تا ۲۰۰ میلیارد دلار کالا و خدمات از جمله محصولات کشاورزی و کالاهای تولیدی آمریکا را در مدت دو سال خریداری کند. همچنین شامل تعهداتی برای تقویت حمایت از مالکیت معنوی و افزایش دسترسی ایالات متحده به بازار چین و خدمات مالی در این کشور بود.
در حالی که به نظر میرسید این موافقتنامه میتواند تنش میان دو کشور را تا حدی تسکین دهد، اما نتوانست بسیاری از مسائل ساختاری در قلب جنگ تجاری، مانند یارانههای دولتی و انتقال اجباری فناوری را حل کند. علاوه بر این، همهگیری کووید-۱۹ که مدت کوتاهی پس از امضای قرارداد پدیدار شد، تجارت جهانی را مختل کرد و توانایی چین برای انجام تعهدات خرید خود را با مشکل مواجه کرد. به شکلی که گفته میشود چین پس از دوسال از گذشت این توافقنامه یعنی در پایان سال ۲۰۲۲ هیچ یک از ۲۰۰ میلیارد دلار صادرات اضافی آمریکا را که در قرارداد تجاری با ترامپ متعهد شده بود، خریداری نکرد.
سیاست های تجاری ترامپ و میراث آن
جنگ تجاری میان واشنگتن و پکن سنگ بنای دستور کار ترامپ در اتخاذ سیاست «اول آمریکا» بود که منعکس کننده رویکرد گستردهتر او نسبت به ملیگرایی اقتصادی و بدبینی نسبت به جهانی شدن اقتصاد است. در حالی که سیاستهای او در میان بخشهایی از رایدهندگان آمریکایی که احساس میکردند از جهانیسازی عقب مانده بودند، طنینانداز شد، آنها همچنین به دلیل هزینههای اقتصادی و اثربخشی درازمدت محدود با انتقاد مواجه شدند.
حمایتها و انتقادات
حامیان افزایش تعرفهها یا همان جنگ تجاری با چین که بیشتر از حامیان ترامپ بودند درباره این موضوع بحث کردند که جنگ تجاری پاسخی ضروری به دههها اعمال سیاستهای ناعادلانه اقتصادی چین بوده است. آنها ترامپ را به خاطر جلب توجه به موضوعاتی مانند سرقت مالکیت معنوی و فشار برای ایجاد زمینه بازی مساوی مورد حمایت قرار دادند.
اما ازسوی دیگر منتقدان ادعا میکنند که این تعرفهها بدون تغییر اساسی در رفتار چین به مصرف کنندگان و کسبوکارهای آمریکایی آسیب میرساند. آنها همچنین خاطرنشان کردند که جنگ تجاری روابط با متحدان کلیدی را تیره کرده و نهادهای تجاری چندجانبه و بینالمللی را تضعیف کرده است.
تأثیر انتخاب مجدد احتمالی ترامپ بر روابط ایالات متحده و چین
بازگشت ترامپ به کاخ سفید در یک ماه آینده، این احتمال را افزایش داده که دولت او به رویکرد تقابلی خود در قبال چین ادامه دهد. ترامپ بیشتر چین را به عنوان یک دشمن استراتژیک توصیف میکند و جنگ تجاری را بخشی از مبارزه گستردهتر برای مقابله با ظهور پکن بهعنوان یک هژمون جهانی میداند.
جداسازی اقتصادی
بازگشت ترامپ به کاخ سفید در یک ماه آینده، این احتمال را افزایش داده که دولت او به رویکرد تقابلی خود در قبال چین ادامه دهد. ترامپ بیشتر چین را به عنوان یک دشمن استراتژیک توصیف میکند و جنگ تجاری را بخشی از مبارزه گستردهتر برای مقابله با ظهور پکن بهعنوان یک هژمون جهانی میدانددور دوم ریاست جمهوری ترامپ احتمالاً تلاشها را برای جدا کردن اقتصاد ایالات متحده و چین، به ویژه در بخشهای حیاتی مانند فناوری و تولید، تشدید خواهد کرد.
ترامپ پیش از این اقداماتی را برای محدود کردن شرکتهای چینی مانند «هوآوی و تیک تاک» انجام داده بود و دلیل آن نگرانیها در حوزه امنیت ملی آمریکا بود. اقدامات بیشتر میتواند شامل گسترش کنترل صادرات، افزایش نظارت بر سرمایه گذاریهای چینی در ایالات متحده و تشویق شرکتهای آمریکایی برای انتقال زنجیرههای تامین به سایر کشورها باشد.
تنشهای ژئوپلیتیک
فراتر از تجارت، انتخاب مجدد ترامپ ممکن است تنشها را در مناطقی مانند تایوان، دریای چین جنوبی و مسائل حقوق بشری در استان سین کیانگ و یا هنگکنگ افزایش دهد. دولت او پیشتر در دوره اول ریاست جمهوری خود موضع سختتری در مورد این موضوعات اتخاذ کرده بود و در دوره دوم ممکن است اقدامات بیشتری برای مقابله با نفوذ چین به خصوص در ساختارهای اقتصاد جهانی انجام دهد.
اتحادهای جهانی
رویکرد یکجانبه ترامپ به جنگ تجاری با پکن، بیشتر متحدان ایالات متحده را که با نگرانیهای مشابهی در مورد چین نیز دست و پنجه نرم میکردند، دچار اختلاف نظر و فاصله با این کشور کرد. از همینرو امکان دارد دور دوم ریاست ترامپ بر کاخ سفید شاهد فشار مداوم بر متحدان برای همسویی با ایالات متحده در سیاستهای انقباظی اقتصادی در تقابل با پکن باشد. سیاستهایی که به طور بالقوه سبب ایجاد شکافهای بیشتر در جامعه بینالمللی خواهد شد.
تغییرات در پویایی تجارت جهانی
جنگ تجاری تغییرات در الگوهای تجارت جهانی را تسریع کرد و شرکتها را بر آن داشت تا زنجیرههای تامین را متنوع کنند و اتکا به چین را کاهش دهند. همچنین بحثهایی را در مورد نیاز به خودکفایی اقتصادی بیشتر، به ویژه در بخشهای حیاتی مانند نیمه هادیها، داروسازی، و انرژیهای تجدیدپذیر برانگیخت.
اجماع دو حزبی در مورد چین
یکی از مهمترین میراث جنگ تجاری برای ایالاتمتحده، ظهور اجماع دو حزبی در مورد نیاز به موضع سختتر در قبال چین در آمریکا بود. در حالی که دولت بایدن لحن و رویکرد متفاوتتری را به نسبت دولت ترامپ در قبال چین در پیش گرفته است، اما تا حد زیادی بسیاری از تعرفههای اعمال شده در دوران ترامپ همچنان حفظ شد که این موضوع نشان دهنده تداوم سیاست مهار چین در ایالات متحده است.
چالش های چندجانبه گرایی
جنگ تجاری محدودیتهای نهادهای تجاری بینالمللی موجود را در رسیدگی به اختلافات بین قدرتهای بزرگ را برجسته کرد. هر دو کشور ایالات متحده و چین به تضعیف سازمان تجارت جهانی متهم شدند و این موضوع سوالات در مورد آینده حاکمیت تجارت جهانی را تشدید کرده است.
جمعبندی
جنگ تجاری میان ایالات متحده و چین نقطه عطفی در روابط دوجانبه میان دو قدرت بزرگ اقتصادی در جهان بود و سب تغییر شکل پویاییهای اقتصادی و ژئوپلیتیکی در مقیاس جهانی شد. این جنگ در حالی که برخی از نگرانیها در مورد شیوههای تجاری چین را برای آمریکا رفع کرده، اما سبب اختلال اقتصادی قابل توجه و تشدید تنش میان دو کشور شد.
ریاست جمهوری ترامپ تأثیری ماندگار بر روابط ایالات متحده و چین گذاشت و سیاستهای او زمینه را برای ادامه رقابت و تقابل میان دو کشور فراهم کرد. انتخاب مجدد ترامپ، ممکن است مسیر روابط ایالات متحده و چین با تاکید بیشتر بر جداسازی اقتصادی و رقابت استراتژیک در روند و مسیری خصمانهتر قرار دهد. با این حال، راهکارهای حل و فصل طولانیمدت مسائلی که جرقه جنگ تجاری میان دو کشور را فراهم کرد همچنان نامشخص و نامعلوم است و این امر بر پیچیدگی مدیریت مهمترین روابط دوجانبه جهان یعنی چین و آمریکا در عصر تشدید رقابت جهانی تأکید میکند.
منبع