با شروع ناآرامیهای چند روز گذشته در سوریه که با اقدامات تهاجمی گروه سلفی جهادی تحریرالشام علیه دولت سوریه در مناطق شمال غربی این کشور، یعنی حلب و ادلب رخ داده، لازم است نقش برخی از قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای را در این زمینه بررسی کنیم.
از همان ابتدای شروع عملیات تحریرالشام در حلب، شاهد حمایت ترکیه از این گروه بودیم. ترکیه از جمله مهمترین کشورهای منطقه است که نقش مهمی در معادلات خاورمیانه، بهویژه در سوریه دارد. این کشور با حمایت از گروههای سلفی در سوریه، چند هدف عمده دنبال میکند؛ نخستین مورد، تثبیت قدرت این کشور بر حلب است؛ زیرا ترکیه به حلب همچون بخشی از سرزمین خارج از مرزهای تثبیتشده خود مینگرد و دسترسی به منابع تجاری و صنعتی آن برای این کشور از اهمیت بسیاری برخوردار است.
دومین مورد، نگرانی ترکیه از قدرتگیری کردها در سوریه است. کردها از معارضان دولت بشار اسد هستند؛ اما اعلام خودمختاری از سوی آنها باعث ایجاد نگرانیهایی برای مقامات آنکارا شده است. در اصل، ترکیه آنها را تروریستهایی میداند که با همراهی سایر گروههای کردی، ممکن است باعث ایجاد چالشهای جدی برای این کشور شوند؛ به همین دلیل با حمایت از گروههای سلفی تلاش میکند تا با بیثباتی سوریه در این راستا گام بردارد.
همچنین ترکیه از طریق ارتباط نزدیک با اسرائیل با وجود ادعای اردوغان در حمایت از مردم فلسطین و از طرفی، تحلیلبردن قدرت مهمترین همسایهاش، یعنی ایران به دنبال این است که با حمایت از گروههای سلفی بنیادگرا در راستای سیاستهای مورد نظر خود گام بردارد. دولتهای عربی منطقه نیز در مقابل این رخدادها، تا این لحظه، رویکردی محافظهکارانه داشتهاند. با شروع جنگ داخلی در سوریه، بعضی از این کشورها به حمایت از مخالفان اسد پرداختند؛ اما در طول یک سال گذشته، بعضی گزارشها از تلاشهای امارات متحده عربی برای نزدیکی به بشار اسد و تغییر مواضع این کشور نسبت به ایران و محور مقاومت حکایت میکند.
با انجام عملیات طوفان الاقصی و شروع جنگ غزه، منطقه با معادلات پیچیدهای مواجه شده، بهطوریکه پس از آتشبس در لبنان، زنگ خطر بحرانی جدید در یکی از کشورهای همسایه فلسطین، یعنی سوریه به صدا درآمده است. به نظر میرسد اسرائیل و حامیان غربیاش با برنامهای از پیش طراحیشده به دنبال فعالکردن گروههای معارض و تروریستی در سوریه بودهاند تا مانع حمایت ایران از دولت سوریه و حزبالله لبنان شوند. از طرفی با متمرکزشدن روسیه بر جنگ اوکراین، برخی از کارشناسان از احتمال نقش نداشتن تأثیرگذار مسکو خبر میدادند؛ اما پس از اقدامات تحریرالشام علیه مواضع دولت سوریه، روسیه همچنان به حمایتهای سیاسی و تسلیحاتی خود از اسد ادامه داده است.
نکته مهمی که درباره نقش روسیه باید مورد توجه قرار داد، این است که با وجود منافع حیاتی این کشور در اوکراین، منافع روسیه در خاورمیانه بهویژه سوریه برای پوتین ضروری است. از آنجا که آمریکا و روسیه دو قدرت رقیب هستند، هر دو تلاش کردهاند تا در راستای منافع خود و در تعارض با منافع طرف مقابل گام بردارند. پیگیری سیاستهای هژمونی آمریکا در خاورمیانه و از همه مهمتر تضمین امنیت اسرائیل، از سیاستهای کلان واشنگتن بوده است؛ پس به همین دلیل، مقابله با قدرتهای برهمزننده ثبات هژمونیک آمریکا مانند ایران، مطلوب این کشور نبوده است و آمریکا به دنبال این بوده تا با تضعیف محور مقاومت، سیاستهای مطلوب خود را شکل دهد.
از طرفی، قدرت مقابل آمریکا یعنی روسیه تمایلی به تنشهای گسترده در سوریه و سقوط بشار اسد ندارد؛ زیرا بهوجودآمدن چنین وضعیتی را تهدیدی علیه منافع بلندمدت خود در این کشور میداند؛ کمااینکه قدرتگرفتن جریانهای بنیادگرای سلفی در سوریه میتواند باعث تشکیل جبههای از افراطگرایان سلفی و جهادی در کشورهای همسایه روسیه در آسیای مرکزی و قفقاز از جمله چچن شود، بهطوریکه در میان گروههای تکفیری مستقر در سوریه، افرادی با ملیتهای غیرسوری، بهویژه چچنیها عضو هستند. همچنین پایگاه دریایی روسیه در شهر بندری و استراتژیک طرطوس که تنها گذرگاه دریایی روسیه با شرق دریای مدیترانه است، با سقوط احتمالی اسد و روی کار آمدن یک جریان مورد حمایت غرب میتواند تهدیدی برای موقعیت راهبردی روسیه در سوریه باشد.
پگاهسادات طباطبایی
انتهای پیام
منبع