مهبانو علیزاده در گفتوگو با ایکنا تبیین کرد
بالیدن به فرهنگ غنی ایران و پاسداشت هر آنچه اکنون از گذشته پرفروغ آن برجای مانده است، یک وظیفه ساده بر عهده تک تک ایرانیها نیست، بلکه مسئولیتی بزرگ در قبال حال و آینده ایران و ایرانی است. اگر آنچه بودیم را فراموش کنیم، آنچه خواهیم شد، خطری بزرگ برای سرزمینی است که چنان داشته فرهنگی عظیمی دارد که در طول تاریخ هر دشمنی به آن حملهور شد حتی اگر مانند مغولان قومی خطرناک و وحشی بود و ایران را زیر سم اسبانشان شخم زد، مردم ایران با تکیه بر غنای فکر و اندیشه، در پس آن سمهای کوبیده بذر امید کاشتند.
یلدا یک فرهنگ است؛ فرهنگی که هر ایرانی، در هر جای دنیا باشد، نه خوردنی و نوشیدنی و لباس و رنگ آن(که البته این موارد نیز مهم است چون در پس هر کدام رمزی نهفته است) بلکه غنای پشت بقای این فرهنگ را باید با خود ببرد و ترویج کند؛ فرهنگ امید جمعی و با هم بودن در تاریکترین لحظاتی که جبر زمانه میتواند بر انسان تحمیل کند و امید به روز روشنی که قرار است با هم بسازیم.
اما آنچه این روزها نگرانمان میکند، نگاه سطحی به یلدا و فراموشی عمق اندیشه هزاران سال بقای آن است؛ ایکنا برای یادآوری دلیل این بقا با مهبانو علیزاده، معاون بخش مردمشناسی دایرهالمعارف بزرگ اسلامی به گفتوگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
ایکنا ـ ریشه کلمه یلدا و فلسفه این جشن در فرهنگ ایران باستان کجاست؟
واژه یلدا ریشه در زبان سُریانی دارد اما برای درک این مفاهیم باید نگاهی به تاریخ داشته باشیم. با غلبه اعراب و ورود اسلام به ایران در حدود چهار سده، ما تقریباً متون فارسی نداشتیم و درست در همان دوره، غلبه زبان عربی سبب ورود بسیاری از کلمات عربی به فارسی شد. به سادگی میشود در نظر آورد که ایرانیان، سدههای قبل از ورود اسلام و اعراب به ایران برای یکی از جشنهای بزرگ خود یعنی یلدا، قطعاً از واژه دیگری استفاده میکردند؛ فرض کنیم «چله». اما با این تغییر گفتمان فرهنگی، واژه یلدا جایگزین شد و کاربرد عام پیدا کرد یعنی در منابع سدههای نخست پس از ورود اعراب به ایران، آنچنان که منابع و آثار عربی بود طبیعتا واژه یلدا در آن منابع کاربرد پیدا کرد؛ بعد از آن نیز آرام آرام در فرهنگ جوامع ایرانی جای خود را باز کرد.
با بررسی فرهنگها و گویشها میتوان دریافت که در بسیاری مناطق به این شب، چله میگویند. در میان عشایر كهگیلویه و بویراحمد به شب یلدا به «چاله گرم كِنون» معروف است و یا در یزد شولی چله و در مازندران چله شو گفته میشود
به همین علت در منابع سدههای بعد نیز از همان واژه یلدا استفاده شد. یعنی در چهار سده اول بسیاری از مفاهیم فرهنگی ایرانی از جمله برخی از واژهها را یا از دست دادیم یا تغییر یافته آن در فرهنگ جدید بروز کرد. برای نمونه ما امروزه از واژه «تاریخ» استفاده میکنیم؛ این کلمه که فارسی نیست بلکه عربی و از ریشه اَرَّخَ است. اما واژه تاریخ در زبان فارسی جا افتاد و امروزه ما اصلاً چنین تلقی نداریم که کلمه تاریخ فارسی نیست. این کلمه مال ماست و به راحتی از آن استفاده میکنیم. همین اتفاق برای واژه یلدا رخ داد؛ حضور واژه یلدا بیش از یک هزار سال در میان ما ایرانیان عملا باعث شده این واژه دیگر واژه غریبه تلقی نشود و کاملاً خودی و آشنا باشد.
اما بهر حال نباید از یاد ببریم که ریشه این کلمه واژه فارسی نیست. یعنی کاربرد یک واژه عربی به جای یک واژه قدیمِ فارسی برای بیان یک مفهوم فرهنگی در ایران. نمونه عرض من را پیشتر «حبیب برجیان» به طنز چنین بیان کردهاند که کلمه یلدا حالا عربی عربی هم نیست، اما با واژگان ولد و یولد و والد و اولاد خویشاوند است. تکرار میکنم که این واژه سریانیه به معنای زایش و تولد است که در واقع همان واژه میلاد در زبان عربی است.
اما مفهوم فرهنگی یلدا در اندیشه ایرانی این است که یلدا آخرین شب پاییز یا نخستین شب زمستان است که حدود یک دقیقه از دیگر شبها بلندتر است و به همین سبب بلندترین شب سال به حساب میآید. شب چله از غروب آفتاب در 30 آذر آغاز میشود و تا طلوع خورشید روز اول دی ماه ادامه دارد. بعضی از پژوهشگران معتقدند که باید حتما واژه چله را به کار ببریم اما به نظر میرسد که شب یلدا یا یلدا در فرهنگ و ذهن مردم جا افتاده و بیشتر به این نام یعنی یلدا از آن یاد میشود؛ به نظرم درباره این دست موضوعات فرهنگی اصولاً نباید عناد به خرج داد، باید ببینیم که مردم چه میخواهند. با بررسی فرهنگها و گویشها میتوان دریافت که در بسیاری مناطق به این شب، چله میگویند. در میان عشایر كهگیلویه و بویراحمد به شب یلدا به «چاله گرم كِنون» معروف است و یا در یزد شولی چله و در مازندران چله شو گفته میشود.
همچنین درباره پیشینه تاریخی این جشن کهن و آیینهای مربوط به آغاز زمستان، اطلاعات چندانی در دست نیست اما به احتمال زیاد پیشینه یلدا را باید به دوره رواج کیش مهر دانست. اگرچه بعضی از عالمان این حوزه معتقدند که ظاهرا تاریخ پیدایی جشن زمستانی از پیدایش آیین مهر هم قدیمیتر است و پیشینه آن را با تاریخ آیین گرامیداشت زادروز خورشید در نخستین روز آغاز انقلاب زمستانی، یا همان خرم روز، یعنی اول دی همزمان دانست.
ایکنا ـ گفته شده علل برپایی جشن یلدا پیروزی نور و روشنایی بر تاریکی و ظلمت و تولد مهر، میترا و خورشید است؛ این دلایل و دیگر علل چقدر تحت تأثیر نگاه اسطورهای وارد ادبیات و فرهنگ ایران شده است؟
تفاوتی ندارد کجا، انسان در هر جامعهای که باشد، مجموعه مشترکی از نیازهای انسانی را دارد. (به دور از اختلافهای فرهنگی که وجود دارد)؛ برای نمونه تقابل سیاهی با سفیدی، خوبی و بدی، مرگ و زندگی و نور و تاریکی. همین تقابل را در فرهنگ شرق دور در اندیشه «یین یانگ» داریم که تقابل دو بُعد متقابل در برابر همدیگر است که در ایران در شکل تقابل نور و تاریکی نمود پیدا کرده است. یعنی در همه جای جهان یک سری مشترکات اندیشه انسانی وجود دارد که مبتنی بر فرهنگ، داخل جامعه خود آن را قالببندی و شکلدهی میکند که در خاور دور میشود «یین و یانگ» و در اندیشه ایرانی میشود «شب یلدا» که روشنایی و تاریکی است.
تقابل میان تاریکی و روشنایی، عبارت «پایان شب سیه سپید است» را به ذهن متبادر میکند. این سیاهی و تاریکی هر قدر هم طولانی باشد همچون شب یلدا، باز خورشید روشنایی از بین برنده آن خواهد بود. بیان این مفهوم، ارائه این اندیشه است که به قول قدیمها «فواره چون بلند شود سرنگون شود» حتی اگر در بیشترین میزان تاریکی و طولانی بودن تاریکی هم قرار بگیریم (یعنی همان شب یلدا) باز این نور است که میتواند در تقابل با تاریکی بهترین جایگزین باشد.
نخستین روز آغاز زمستان برابر با اول دی ماه، ایزد مهر انگاشته میشد. مهر در تاریکی مطلق به دنیا میآید که اسطورهای کهن است و دشمن سرما و تاریکی است و با اینکه زاده زمستان بود هر جا پا میگذاشت آنجا را گرم و روشن میکرد تا به سمت بهار برود، مهر از لحظه تولد با اهریمن نبرد میکرد. نبردی بین روشنایی و تاریکی
این اسطوره در اندیشه ایرانی بوده و سینه به سینه در طول قرون متمادی زنده نگه داشته شد است و پس از حدود سده چهارم قمری به بعد، ایرانیها آثاری تدوین کردند که شب یلدا یا چله هم در کنار دیگر مفاهیم وارد ادبیات شود. به همین دلیل در آثار ادبی، چه نظم و چه نثر، نمونههایی از اشاره به شب یلدا داریم، حالا یا به تصریح یا به ایهام و کنایه که نمونه بارز آن تشبیه بلندی گیسوی یار به بلندی شب یلداست.
در این باور فرهنگی، به قول دکتر بلوکباشی، خورشید قهرمانی است که میآید و جهان را نجات میدهد و دوباره جهان را نو کرده و دوره نوینی را باز میکند. در واقع سرگذشتی همچون سرگذشت مهر دارد که نخست «آسمان -خدا» بود و سپس به صورت «خدا-خورشید» درآمد و به این ترتیب نقش نجات دهنده یافت و خانم دکتر آموزگار نیز اشاره می کند که مهر «یار» خورشید است.
نخستین روز آغاز زمستان برابر با اول دی ماه، ایزد مهر انگاشته میشد. مهر در تاریکی مطلق به دنیا میآید که اسطورهای کهن است و دشمن سرما و تاریکی است و با اینکه زاده زمستان بود هر جا پا میگذاشت آنجا را گرم و روشن میکرد تا به سمت بهار برود، مهر از لحظه تولد با اهریمن نبرد میکرد. نبردی بین روشنایی و تاریکی. سرمای بیحاصلی و گرمای رویش. این اسطوره کهن قصه اجداد ماست که میشود ترس از سرما، تاریکی، خشکسالی و بلایای طبیعی را در آن دید و امید به زدودن مشکلات را ملاحظه کرد.
در اوستا نیز مهر به صورت فرشته فروغ و روشنایی آمده که چیزی جدا از خورشید است و براساس همین، «یشت» دهم به نام «مهریشت» به آن اختصاص یافت. در این سرود، زیباییها و ویژگیهای مهر توصیف شده است. او خدای پیمان و روشنی و مظهر پیوند و روابط میان مردم دانسته شده است. مهر پیش از خورشید به زمین میآید و همراه خورشید از خاور به باختر میرود و پس از فرو رفتن خورشید، به زمین فرود میآید و بر همه چیز نظارت دارد.
ایکنا ـ بزرگترین دلیل پاسداری فرهنگی از شی یلدا در طول قرون متمادی توسط ایرانیان چه بوده است؟
به قول استاد سمسار شب یلدا فقط یک مراسم نیست، بلکه مبدأ فکری و فرهنگی بسیار عمیقی دارد؛ وقتی به ظاهر این شب نگاه کنیم تنها این مراسم را میبینیم اما در عمق آن یک اندیشه انسانی بزرگ دیده میشود که تقریباً در تمامی جهان جاری است. یلدا برای ایرانیان پایان پاییز و آغاز زمستان و زایش مجدد طبیعت است، هدف از برگزاری این مراسم تزریق گونهای از فرهنگ و امید به خانواده است.
روی هم رفته انسان در طول تاریخ درگیر یک تقابل با طبیعت بوده یعنی هر گونه از شاخصهای فرهنگی، نمودی از همین تقابل انسان با طبیعت است که در قالبهای مختلفی از جمله اساطیر نمود پیدا کرده است. سرما، گرما، سیل، طوفان، خشکسالی، شب، تاریکی، زمستان و دیگر پدیدههای طبیعی همیشه انسان را در موقعیتهایی قرار داده تا در برابر آنها بتواند از خودش دفاع کند.
از دست یافتن به آتش گرفته تا ساخت تن پوشهای مناسب. جدای از بُعد فیزیکی که گفته شد، بُعد غیرفیزیکی مبتنی بر باور و اندیشه ماست. آیینهای کهن، نماد ریشههای کهن فرهنگی ما و مبتنی بر اندیشه است؛ مبتنی بر احساس درونی انسان نسبت به زندگی و آینده خودش و البته که شاخص این، در مفهوم امید جلوهگر میشود. ایرانی در روزگاران کهن برای مقابله احساسی با تاریکی، سرما، و مواردی اینچنین، مفهوم امیدبخش و اعتقاد به یلدا را برای گذر از زمستان در اختیار دارد. گردهمآیی افراد کنار هم و دیدن روشنایی روز و برآمدن آفتاب حائز اهمیت و توجه بوده است و به همین خاطر خانوادهها سعی میكردند این شب را تا صبح بیدار مانده و طلوع آفتاب را ببینند که در نتیجه، این گردهمایی به شکل سنت آیینی درآمد و دلیلی شد تا یلدا تداوم هویت جامعه و سنبل حرکت و دلیلی برای گرد آمدن شود.
ایرانیان از گذشتههای دور، در بیشتر جشنها خوان و خوانچه و سفره میگستراندند که از قداست زیادی برخوردار بود. برخی از وسایل داخل سفرههای آئینی ثابت بود مانند کتاب، شمعدان، آب، آیینه و جز اینها. خوراکیهایی که در سفره گذاشته میشد، هر کدام مفهوم خاص خود را دارند مانند انار که سنبل وحدت وجود است یا هندوانه که نماد باروری است، نمادی که مبتنی بر آن، با خوردن آن سرما و سستی را از خود دور کرده و حرکت را جایگزین سکون میکنند یا کدو حلواییکه نماد روشنایی است. مردم، آراسته کنار چنین سفره مینشستند و آداب شب یلدا را به جا میآوردند. که اتفاقا از نمادهای فرهنگی بسیار مهم توجه به پیشینه اندیشههای ایرانی در قالب ادبیات است و به همین دلیل در این شب حافظ خوانی، شاهنامه خوانی، مثنوی خوانی و قرائت قرآن، متداول شده و در واقع این شب بهانهای لذت بخش برای رجوع به این کتابها و خواندن آنهاست.
ایکنا ـ آنچه در شب یلدا از آن غافلیم چیست؟
اجازه بدهید در قالب مثال عرض کنم؛ ما یک ویترین میبینیم (یعنی شب یلدا). ویترینی که در پشت آن یک انبار بزرگ از اندیشه و اسطوره قرار دارد. در واقع در پاسخ شما باید اشاره به این اندیشه بکنم. پاسخ سوال دقیق و مهم شما این است که در پس جشن یلدا که حالا در قالب دورهم نشستن و قرآن و حافظ و مثنوی خواندن و خوردن برخی از خوراکیهاست، در واقع نگاه پشت صحنه آن، جمع شدن اعضای خانواده و دوستان در کنار یکدیگر است یعنی مفهوم زندگی جمعی. در صورتی که متأسفانه در سالهای اخیر براساس تغییرات گفتمانهای فرهنگی، فلسفه این گردهمایی تا حد بسیار زیادی به فراموشی سپرده شده و بیشتر در قالب مواجهه نمادین و نمایشی با شب یلدا بروز کرده است. چنانکه بیشتر در فکر تزیین سفره یلدا هستند، نه مفهوم آن یا نگاه امیدبخش به آینده. جوانترها هم ترجیح میدهند در بیرون از خانه با دوستان خود به این بهانه جمع شوند. قصدم گلایه از این تغییر نیست بیشتر منظورم توجه کردن به این تغییر است. به هر صورت نمیتوان انتظار داشت با تغییر گفتمانی جامعه، نمادهای فرهنگی دستخوش تغییر نشود، اما باید توجه داشته باشیم که این نماد یلدا با عمری طولانی، بهتر است مسخ نشود و با یادآوری مفهوم این جشن در قالب رنگارنگش که با خوراکیها و شادی که در وجود مردم هست به نسل بعد آموزش داده شود. البته نباید فراموش کرد که هرچه زندگی شهریتر میشود، این نمادها هم کمرنگتر میشوند. به همین دلیل شاهدیم که این نوع جشنها در شهرهای کوچکتر با نمود بیشتری برگزار میشود.
یکی از آموزههای مهم شب یلدا موضوع درک ارزشمندی داشتهها است. درک این مطلب که باید داشتهها را حفظ کرد و نداشته را باید بدست آورد
وقتی شما میپرسید آنچه که در شب یلدا از آن غافلیم چیست؟ یعنی به این اشاره میکنید که ما درباره شب یلدا غفلتهایی داریم. بله حرف شما کاملا درست است. بیاید با خودمان صادق باشیم. ما جشنهای زیادی در فرهنگ ایرانی داشتهایم که به هر حال برخی از آنها به بوته فراموشی سپرده شده یا کم رنگ شده است. اما یلدا با گذشت قرنها هنوز زنده و پایا است، چرا؟ از شاخصهایی که ما خیلی اوقات فراموش میکنیم همین پا برجا بودن یلدا است. میتوان گفت در این جشن عناصری هست که به زنده ماندن آن کمک کرده است که جمع شدن خانواده، اتحاد و همدلی است.
مفهوم ارزشمند خانواده و جایگاه افراد سطوح مختلف در خانواده از نسل اول، نسل دوم و احتمالاً نسل سوم که امکان آن را پیدا میکنند که همگی در یک شب کنار یکدیگر باشند. فراموش نکنیم یکی از معضلات بزرگ جوامع امروزی تنهایی است و نداشتن گوشی برای شنیده شدن. آدمها در این جمعها دور هم مینشستند و از غم و شادیهایشان برای یکدیگر حرف میزدند. میشنیدند و شنیده میشدند. یکی از آموزههای مهم شب یلدا موضوع درک ارزشمندی داشتهها است. درک این مطلب که باید داشتهها را حفظ کرد و نداشته را باید بدست آورد.
ایکنا ـ یلدا جشن نور و امید است؛ برای این جشن امید به زندگی باید چه پیمانی را در آغاز فصل نو با خود ببندیم؟
به نظر من وقتی صحبت از یلداست، یعنی صحبت از زایش و امید است. همانگونه که کشاورزان در سدههای گذشته به امید جوانه زدن و روییدن گیاهان در فصل بهار، زمستان را نیستی نمیدانستند بلکه آن را جوانه زدن دوباره، زاد و ولد چهارپایان و تکاپوی چرخه طبیعت میدیدند، ما هم باید با خود پیمان ببندیم که به وجودمان ناامیدی راه ندهیم و مهربانی و صفا و صمیمیت را با اطرافیان خود به اشتراک بگذاریم و سرمان را به سبب داشتن چنین فرهنگ غنی بالا بگیریم و به گذشته خود ببالیم که نیاکانمان چه گنجینههای ارزشمندی برایمان به یادگار گذاشتهاند. این مقاهم غنی را به نسل بعد نیز آموخته و تجربیات خود را انتقال دهیم تا بدانند این رسوم تا چه حد با زندگی و رویدادها و طبیعت اطراف انسان گره خورده است و بدانند در چنین جشنی افزون بر گفتوگو، قصهخوانی و شعرخوانی، بازی هم دارد، سمبل برکت است و دلیلی برای گردهمایی و شاد بودن نیز هست.
ایکنا ـ گستره فرهنگی یلدا تا کدام کشورها است؟
همۀ کشورهایی که در حوزه ایران بزرگ فرهنگی هستند، میراثدار این فرهنگ و تمدناند حتی اگر جزو همسایگان ما نباشند. تاجیکستان، افغانستان و همچنین ترکیه، عراق، و سوریه که بخش بسیار قابل توجهی کردنشین دارند، این سنن و آداب ایرانی برایشان مهم است. از منتهی الیه غرب ایران بزرگ تا منتهی الیه شرق ایران این مراسم نکو داشته میشود. اما نباید از یاد برد که این دست از جشنهای فرهنگی تا حد بسیار زیادی با مفاهیم قومی و ملی در هم تنیده است. به طور کاملا طبیعی باید بپذیریم که حتی مثلا در عناصری که در مراسم یلدا به کار میرود مثل البسه یا خوراکیها، کاملا با فرهنگ بومی جوامع در ارتباط مستقیم است و حتی با جغرافیا و پوشش گیاهی نیز ارتباط پیدا میکنند. براساس همین، به فرض در یک جغرافیا با یک پوشش گیاهی- خوراکی، بر سر سفره یلدا، هندوانه قرار میگیرد و در جای دیگر خربزه، یا کدو حلوایی یا سیب؛ یا مثلا خشکبار سفرۀ یلدا مبتنی بر میوههای بومی تهیه میشود.
ببینید موضوع انجام این مراسم و اهمیت دادن به آن است. در همین جا باید تصریح کنم که بخش قابل ملاحظهای از نوع برگزاری این جشن، ارتباط مستقیم با توان انجام دادن آن دارد. در واقع مهم این است افراد به اندازه توان مالی خود این مراسم را برگزار میکنند.
ایکنا ـ برخی اهل فرهنگ و تاریخ نوشتهاند فردای شب یلدا در ایران باستان بسیار مقدس بوده و به عنوان روز دیگان یا روز خورشید و برابری انسانها شناخته میشد؛ تمامی مردم حتی پادشاهان لباسی ساده میپوشیدند، هیچ دستوری صادر نمیشد، همه کارها به صورت داوطلبانه انجام میشد، جنگ و خونریزی و حتی شکار حیوانات ممنوع بود و دشمنان خارجی نیز این موضوع را روایت میکردند این عبارات چقدر دقیق و معمول بوده است؟
در بین منابع مختلف تنها ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه مطلبی را آورده مبنی بر اینکه در روز خورشید، پادشاهان در کسوت ساده به میان دهقانان میرفتند و به گفتوگو و صرف خوراکی و غیره میپرداختند و در آن روز هر کس میتوانست خواسته و نظر خود را به پادشاه ارائه دهد. کلیت حرف بیرونی همین است اما بعضی از ایران شناسان این سخن را چندان با واقعیات زیست ایرانیان و پادشاهان ایرانی هماهنگ نمیدانند و به این سخن بیرونی شک دارند و حتی بعضی گفتهاند که ممکن است یک یا دو نفر از پادشاهان در دورهای نزدیک به عصر بیرونی چنین کرده باشند، اما این عمومیت نداشته و میشود آن را استثنا دانست.
اما به دور از صحت و سقم این نظر و اینکه تا چه حد این سخن اعتبار دارد، ماحصل سخن این است که بدون در نظر گرفتن طبقه اجتماعی، این مراسم حلقه ارتباط دهنده میان این دو گروه و سبب گردهمایی و همدلی است. البته یادمان باشد وقتی در منابع کهن فارسی مخصوصا همان سده عصر بیرونی، از دهقان یاد میشود، نباید آن را با مفهوم دهقانی که امروزه در اندیشه ما وجود دارد یکی بدانیم. چون در واقع دهقان در منابع کهن فارسی عملا یعنی زمینداران و صاحبان زمین یا همان ملاکین امروزی و حتی با اصل دانستن سخن ابوریحان بیرونی نباید تصور شود که سلطان فرضی ما با کشاورزان همنشین میشده بلکه در این دوره دهقانان اشراف درجه دو به شمار میرفتند.
دهقانان چند سده پس از سقوط نظام ساسانی و نیز اسلام آوردن ایرانیان همچنان و بلكه بیش از گذشته نفوذ و جایگاه خود را را حفظ كردند و تنها پس از سدههای پنجم و ششم قمری بود كه عمدتاً به دلیل تغییرات اساسی در نظام زمینداری كه خود معلول بسط و گسترش اقطاعداری بود، به تدریج املاک و داراییهایشان را از دست دادند و مفهوم «دهقان» از معنای اصلی خود فاصله گرفت.
ایکنا ـ ابوریحان بیرونی در کتاب نجومی قانون مسعودی خود یلدا را میلاد اکبر یعنی میلاد خورشید دانسته است این تلقی مورد اشاره اهل نجوم دانسته شده است، لطفاً در این خصوص نیز توضیح دهید؟
بله؛ چنین مطلبی را بیرونی بیان کرده و جمله جالب توجه آن این است که «در آن روز نور از حد نقصان به حد زیادت خارج میشود و آدمیان نشو و نما آغاز میکنند»؛ بیرونی یلدا را روز تولد خورشید دانسته است. اما جالب این است که او با تمام تیزبینی و علاقهای که به جمعآوری اطلاعات جشنها و اعیاد دارد و به شرح آنها میپردازد و نیز فهرست بلندی از جشنهای ایرانیان و حتی آداب آنها تهیه کرده است، از یلدا یا میلاد اکبر به اشارهای اکتفا میکند و از جشن و رفتارهای آیینی مربوط به آن به سادگی میگذرد و تنها به خبری کوتاه بسنده میکند؛ در حالی که جشن یلدا مانند نوروز و مهرگان در میان توده مردم ارزش و اعتبار ویژهای دارا بوده است.
فرهنگ و تمدن با گذار از تلاطم و آشوبهای تاریخ هنوز زنده است و در اختیار ما قرار دارد، به همین دلیل باید هر کداممان تا حد ممکن در پاسداری آن تلاش کنیم حالا هر کس به اندازهای که توان دارد
مباحث نجومی این بحث در تخصص من نیست اما آنچه میشود بیان کرد این است که شب یلدا بلندترین شب سال در واپسین روز پاییز و هنگام گردش دور کیهانی و تغییر فصل از پاییز به زمستان به است. در واقع شب بلند و تاریک یلدا، عملا آغازگر دو رویداد مهم یعنی چله بزرگ (از اول دی تا 10 بهمن) و چله کوچک(از 10 بهمن تا 30 بهمن) است که سرمای چله دوم بیشتر بود؛ چنانکه در تهران 100 سال پیش میگفتند کاری که چله بزرگ نکرد، چلۀ کوچک کرده و بچه را در قنداق خشک میکند.
یا براساس شنیدهها از کهنسالان شهر محلات واقع در استان مرکزی، پرندگان از سرما، لبه دیوارها خشک میشدند. این همان زمانی است که کشاورز و دامدار زندگی خود را مطابق با طبیعت پیرامون خود تطبیق میدهد. در این زمان او محصولات خود را برداشت و حیوانات خود را جمع کرده و در آغلها جا داده است و با آسودگی خیال منتظر بوده تا این سرما بگذرد و در انتظار روزهای بلند و گرمی آفتاب میماندند و با جشن یلدا، شروع فصل زمستان را گرامی میداشت.
ایکنا ـ آنچه اکنون در روزکار تکنولوژی و غربت اصالت فرهنگ به عنوان وظیفه بر دوش انسان ایرانی قرار دارد چیست؟
از مفاهیم فرهنگی خود دور شدهایم که بخشی از آن در نتیجه مدرنیته و تغییرات به وجود آمده از نوع زندگی مدرن است. یعنی تغییرات به وجود آمده را باید به عنوان یک واقعیت بپذیریم اما در طرف دیگر باید قبول کنیم که هویت جوامع مختلف به مبانی فرهنگی آنها بستگی دارد. وقتی از مبانی فرهنگی یک جامعه حرف میزنیم از یک طیف بسیار گسترده از مفاهیم زندگی فردی و اجتماعی صحبت میکنیم که آیینها و مراسم و جشنها مانند جشن شب یلدا یکی از آنها به شمار میرود. همه ما میدانیم که زیست عصر نوین تا حد زیادی ارتباطهای فرهنگی انسان با فرهنگ خود را دچار چالش کرده اما از سویی فکر میکنم با من موافق باشید که نباید همه چیز را رها کرد.
فرهنگ و تمدن با گذار از تلاطم و آشوبهای تاریخ هنوز زنده است و در اختیار ما قرار دارد، به همین دلیل باید هر کداممان تا حد ممکن در پاسداری آن تلاش کنیم حالا هر کس به اندازهای که توان دارد. اما نباید فراموش کنیم که یک کار فرهنگی به نتیجه نمیرسد مگر همه در پیشبرد آن دخیل باشند. به قول قدیمیها «یک دست صدا نداره».
اجازه بدید یک مثال بزنم. یکی دو دهه پیش، در صدا و سیما یک مجموعه انیمیشن در قالب تبلیغ آموزشی تهیه شده بود که به صورت میان برنامه پخش میشد و به موضوعاتی مثل آموزش در مصرف برق، آب، بنزین و … میپرداخت. در آن برنامهها که خیلی هم خوب و اثرگذار بود نسل جدید آموزش میدید که چطور از منابع و انرژیها استفاده کند و آنها را هدر ندهد. این برنامه در آن زمان بسیار اثرگذار بود. یک چنین آموزههایی هم باید برای فرهنگ جامعه و حفظ سنن انجام شود. این نوع عملکرد نتیجه مطلوبی در پی خواهد داشت. که مرا به یاد پاسخ پیر خردمند به انوشیروان میاندازد که: «دگران کاشتند و ما خوردیم / ما بکاریم و دیگران بخورند».
از طرف دیگر تعداد زیادی از ایرانیهای ساکن در سراسر جهان با برگزاری این نوع مراسم به معرفی، گسترش و زنده ماندن آن کمک میکنند. البته گفتنی است که نمایندگیهای فرهنگی ایران در سراسر جهان نیز مراسمی برای شب یلدا برگزار میکنند. به احترام این سنت ما ایرانیها، برخی سفارتخانه کشورهای خارجی در ایران نیز مطابق با فرهنگ ایرانی مراسم شب یلدا را برگزار میکنند. از سوی دیگر شب یلدا در آذرماه سال 1401 مشترکاً با افغانستان به ثبت جهانی رسید.
ایکنا ـ کدام اقوام ایرانی به لحاظ پاسداری از این جشن کهن در ایران و خارج از کشور بهتر از باقی قومها عمل کردهاند؟
مردم ایران فارغ از هر دینی که داشتند شب یلدا را به عنوان فرصتی برای شبنشینی، غنیمت شمردهاند. اقوام مختلف ایرانی نیز با فرهنگهای غنی و متفاوتشان هر کدام آیین و مراسم ویژهای برای این شب تدارک دیدهاند و در مناطق مختلف با آداب و رسوم مخصوص خود به استقبال شب یلدا میروند.
برای نمونه در شب یلدا، فامیلها در خانه یکی از اقوام ترکمن برای تقدیس، نوزایی و ستایش زندگی جمع شده و با نوای موسیقی سنتی دوتار و نغمههای اصیل و غنی اشعار ترکمنی همچون اشعار مختومقلی فراغی این شب را جشن میگیرند. یا آذریها رسم زیبایی در شب یلدا دارند، در این شب كسانی كه نامزد هستند برای نامزدهای خود طبقهایی به نام خوانچه میفرستند كه معمولا این كار از طرف خانواده داماد انجام میشود.
یا در روستایی در شهرستان زرندیه استان مرکزی، در شب چله ارامنه در کلیسا جمع میشوند و پس از دعا خواندن، آنهایی که تازه داماد شدهاند، در حیاط یا جلوی کلیسا آتش روشن کرده و هرکس مقداری از آتش را برداشته و به خانه خود میبرد و از روی آن میپرند. در شهر محلات در این شب افراد خانواده دور هم جمع میشوند و شاهنامه یا کتاب امیر ارسلان نامدار را میخوانند و بر سر سفره خوراکیهایی چون گندم و شاهدونه، جوزقند، خشکبار و هر چیز دیگری از محصولات خودشان آماده میآورند. در نیم ور نیز در شب یلدا سفره هفتسین انداخته و در آن هفت نوع خوراکی که با حرف «سین» شروع میشود مانند سنجد، سیب، سمنو، سرکه و سبزی میگذاشتند.
ایکنا ـ کودکان و جوانان امروز ایرانی مانند نسل پیشین خود با فرهنگ ایران زمین آشنا نیستند؛ برای آگاهی و دانایی بیشتر این نسل چه کنیم؟
البته که خانوادهها در آشنایی فرزندانشان نقش مهمی دارند. وقتی پدر و مادر به این مراسم اهمیت بدهند کودکان از اول آموزش میبینند. در گذشته که مادربزرگها اغلب با نوهها ارتباط خوبی داشتند نقش پررنگی در آموزش سنن بازمانده از قدیم به کودکان داشتند، برای نمونه یادی میکنم ار دکتر ستوده که به ذکر خاطرات خود از قصههای مادربزرگ خود میپردازد که مفاهیم عمیق فرهنگی را به کودکان انتقال میداده است.
اما برای حفظ فرهنگ خود و بیگانه نشدن با آن باید با جهان امروز پیش برویم و ناگزیر به چاره اندیشی و به کار بستن تدبیرهایی هستیم تا هر چه بیشتر ریشههای فرهنگی را استحکام ببخشیم. پاسداری از فرهنگ و سنن قومی و ملی از کارهای پسندیده است و برانگیختن توجه و رغبت به برپایی آنها به صورتی جذاب و شادیآور میان خانوادهها به نوعی بازتولید سبک زندگی نیاکانمان فراخور حال کودکان، نوجوانان و جوانان امروز است. برپا کردن برنامههایی جذاب در میادین و فرهنگسراها با کمک گرفتن از تکنولوژی روز دنیا و الگوپذیری از کشورهایی که در این زمینه موفق بودهاند میتواند در این زمینه راهگشا باشد.
ایرانیها هر کجای جهان که باشند در شب یلدا یک کار مشترک انجام میدهند. یعنی حلقههای به هم پیوستهای که اگرچه نزدیک یکدیگر نیستند اما یک عمل واحد را انجام میدهند. ممکن است در عمل برخی رسمها، غذاها و اعمال دیگر شب یلدا مثل بازیها، قصهها، شعرخوانی و … همانند هم نباشد، اما همه با هم پیوند میخورند و هویت فرهنگی جامعه را تدوام میبخشند. به این شکل که ممکن است در برخی پاره فرهنگها قربانی کردن هنوز مرسوم باشد (مانند برخی روستاها در لرستان)، یا برخی جاها گذاشتن 40 نوع خوراکی رایج باشد، همه قصهها درباره شاهان و دیو و پری نیست، یا خوردن ترشی خربزه و یا غذاهایی چون کشمش پلو، هویج پلو، دلمه و آش کشک مرسوم است؛ با این حال همه ما این آیین کهن را در یک زمان، در نقاط مختلف ایران و جهان بر پا میداریم تا صبح صادق بدمد …؛ به قول سعدی: باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش / صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود.
گفتوگو از محسن مسجدجامعی
انتهای پیام
منبع