بگسستهام ز اندک و بسیار دل
تا بستهام به حیدر کرار دل
تن کردهام ز فکرت بسیار جان
جان کردهام ز حسرت بسیار دل
دل مینهد به درگه آن یار سر
سر مینهد به درگه آن یار دل
این میدهد به حیدر کرار جان
آن میدهد به احمد مختار دل
با مهر روی فاطمه گرداندهام
ثابت قدم چو مرکز پرگار دل
ای دل مگر به فاطمه مسپار جان
ای جان مگر به فاطمه مسپار دل
مهر و مه تو فاطمه و حیدرند
از نام و یاد غیر نگه دار دل
دنیا نکرده رخنهام اندر جگر
تا بردهام به محضر آن یار دل
آوردهام ز حضرتش آیینهای
در وی نهفته روی و پریوار دل
دارم به سینه ولولهی رستخیز
تا دادهام بدان گل رخسار دل
با آسمانیان چو پریخانه شد
فردوسوار و آینه کردار دل
همواری زمین و زمان دیدهام
تا کردهام به داغ تو هموار دل
استاد جبرئیل امین، ماه دین
دادار دادگر شه بیدار دل
هنگام آن رسیده که گردد رها
از دام دیو و پردهی پندار دل
در این قفس به یاد تو پر میزند
نومیدوار و خسته و بیمار دل
تا کی دچار غربت و بیچارگی
دور از تو جان اسیر و گرفتار دل
آزار میکشد ز من و کار من
ناچار میدهد به من آزار دل
پشت و پناه زمرهی درماندگان
آمد به جان ز بار تن این بار دل
ای بیصلای وصل تو ناکام جان
وی در مصاف هجر تو ناچار دل
گر ننگری به حال دلم وای من
ای با غم تو مصحف اسرار دل
یوسفعلی میرشکاک
تصویربرداری از حامد عبدلی
تدوین از نیلوفر قاسمی
انتهای پیام
منبع