به گزارش ایکنا به نقل از انتشارات بهنشر، سیدمیثم موسویان در جدیدترین اثر خود، به سراغ گونه (ژانر) معمایی و جنایی رفته است و در کوران مبارزه علیه شاه، داستانی معمایی-عرفانی خلق کرده است.
«شب شغال» رمان خطی است و با تغییر فصلها، راوی هم عوض میشود. فضای بومی رمان در شهر همدان زادگاه نویسنده رخ میدهد و محور این اثر، پرداختن به زندگی و معرفی شهید سیدحسین دیباج است که به تازگی توسط انتشارات بهنشر در قطع رقعی، با طراحی جلد سعید دینپناه و شمارگان 1000 نسخه منتشر شده است.
سیدمیثم موسویان متولد سال 1362 در همدان جز نویسندگان پرکار چند سال اخیر به شمار میرود که بیشتر نوشتههایش در گونه ادبیات انقلاب و دفاع مقدس نوشته شده و البته در گونههای دیگر هم از تاریخی، فانتزی و عاطفی برای مخاطب کودک و نوجوان و بزرگسال دستبهقلم شده است.
انتشار 20 عنوان کتاب و کسب عنوان برگزیده در بیش از 100 جشنواره کشوری از جمله جایزه جلال آلاحمد با کتاب «تفنگمو زمین نذار» و جشنوارههای طنز خط خطی سال، شهید اندرزگو، قلم زرین، کتاب سال سپاه و… بخشی از موفقیتهای او در عرصه قلم است.
از شکنجه در زندان ساواک تا اختفای محل دفنش
موسویان در معرفی «شب شغال» گفته است: محوریت این اثر معرفی شهید سیدحسین دیباج از اولین شهدای شهر همدان در دوران انقلاب اسلامی است که در ضمن بیان ماجرایی انقلابی قرار است شهید دیباج سفیر اسرائیل در ایران را بدزد که با اجرای طرح پلیسی امنیتی ساواک، شهید دیباج دستگیر شده و تحت سختترین بازجوییها و شکنجهها قرار گرفته و پس از تحمل ۸ روز شکنجههای پیدرپی به درجه رفیع شهادت نائل میشود.
موسویان درباره شکل گیری ایده نوشتن اثر با بیان آنکه شهید دیباج شخصیت عجیبی از منظر من دارد خاطرنشان کرد: او و بردارش سیدرضا در خانوادهای مذهبی بزرگ شدند و هر دو از شهدای دانشجوی شهر همدان هستند. سیدحسین دیباج بارها در تظاهرات دانشگاه علیه رژیم شاهنشاهی که به طور محدود ترتیب داده میشد شرکت میکرد و نقش برجستهای به عهده داشت و پس از شهادت برادرش سیدرضا، به طور مستمر تحت تعقیب بود و بارها توسط ساواک دستگیر شد و در نهایت اردیبهشت ماه ۱۳۵۳ توسط ساواک و در پی یورش وحشیانه نیروهای مخفی به منزل وی، ضمن طرح سوالات و تفتیش، دستگیر و روانه زندان اوین شد.
وی با اشاره به آنکه او که در پی شکنجه در زندان ساواک شهید شده بود سالها محل دفنش مخفی بوده است. بسیار تلاش کردم که شخصیت ایشان را درست در رمان بیان کنم. به جز شخصیت شهید دیباج، دیگر شخصیتهای داستان تخیلی هستند یادآور شد: طرح اولیه داستان سالها پیش نوشته شده بود ولی سال گذشته آن را دو بار بازنویسی کردم و برای چاپ به انتشارات به نشر سپردم که چاپ اثر نیز خیلی طول کشید.
بر خلاف کتابهای انقلابی در این اثر یک فضای پلیسی وجود دارد و یک هوشمندی از سوی ساواک برای نفوذ در یک شخصیت انقلابی نابغه دیده میشود. در کنار این فضای امنیتی و پلیسی نویسنده از علم روانشناسی و تعلیمات دینی در محتوای آثارش استفاده میکند و با هنرمندی تمام در لایههای پنهان اثر یک معرفت دینی را دنبال میکند. نثر زیبا همراه با طنز موسویان ، روایت ماجرای عشقی و بهرهگیری از لحنی صمیمی و پرداخت هنرمندانه به زوایای داستان هر خوانندهای را وا میدارد تا آخرین صفحات آثارش را مطالعه کند.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «توی راهروی انباریها که کنار پارکینگ بود، سرک کشیدم؛ انگار که بخواهم مطمئن شوم سروش آنجا نیست. لامپ راهرو خاموش بود و سایه وسایل مغازه سروش روی هم تلنبار شده بود، مثل یک شبح شیاه و وحشتناک، ته راهرو، بین انباری ما و خودان لمیده بود. ماهها بود که نشسته بود آنجا و پوزخند میزد. یک دفعه شقیقهام تیر کشید. حس کردم شبح سیاه، چنگالهای سردش را دراز کرده و دارد گلویم را فشار میدهد.»
انتهای پیام
منبع