ایران و محور مقاومت در دوره ترامپ

محمد مهدی مظاهری، استاد دانشگاه در یادداشتی که با محوریت «وضعیت ایران و محور مقاومت در دوره ترامپ» در اختیار خبرگزاری ایکنا قرار داده، آورده است: در عالم سیاست و روابط بین‌الملل، پیامدها و نتیجه اقدامات بازیگران در چارچوب مشخص و معینی قابل تعریف نیست و رویکردها و اقدامات آن‌ها می‌تواند به طور همزمان، جنبه‌های مختلف مثبت و منفی را در پی داشته باشد. بر همین اساس، در ماه‌های اخیر مشخص گردیده است که طوفان الاقصی نیز به عنوان یک شمشیر دولبه عمل کرده است؛ هر چند این عملیات توانست توسعه پیمان ابراهیم را متوقف و طرح رژیم اسرائیل برای عادی سازی حضور خود در کشورهای اسلامی و به حاشیه راندن آرمان فلسطین را با شکست جدی مواجه کند؛ اما در عین حال، این فرصت را به مقامات راست گرای رژیم اسرائیل داد تا با شدت و حدت به ترور رهبران مقاومت و نابودی زیرساخت‌های آن‌ها بپردازد و به دنبال طراحی یک نظم نوین در خاورمیانه باشد. 

نحوه مواجهه اسرائیل با طوفان الاقصی برخلاف دیگر انتفاضه‌های مردم فسلطین، برخورد مقطعی با طرحی کوتاه مدت و دارای اهداف مشخص نبود؛ بلکه نتانیاهو کوشید با بهره گیری از موج دلسوزی و ترحمی که بعد از حملات  طوفان الاقصی به نفع اسرائیل ایجاد کرده بود، نقشه خاورمیانه را مطابق با نیازهای امنیتی این رژیم تغییر دهد و به زعم خود، با تضعیف جبهه مقاومت و در رأس آن جمهوری اسلامی ایران، بنیان هر نوع تهدیدی علیه رژیم اسرائیل را براندازد.

در همین راستا بود که جنگ‌های ویران‌گر غزه و لبنان طراحی شد، ترور سیستماتیک رهبران مقاومت در برنامه این رژیم قرار گرفت و همکاری برای سقوط بشار اسد و پس از آن حملات هوایی و نابودی همه زیرساخت‌های نظامی سوریه انجام شد. البته در اجرای این برنامه جدید، رژیم اسرائیل به هیچ وجه تنها نبود؛ هر چند مقامات اروپایی و آمریکا در مواقعی که کشتارها و نقض حقوق بشر اسرائیل از حد می‌گذرد، به بیان توصیه‌های اخلاقی به این رژیم می‌پردازند، اما در عمل دست از حمایت مالی، اطلاعاتی، نظامی و لجستیکی از این رژیم نکشیده‌اند؛ کمااینکه حملات مشترک آمریکا و بریتانیا به یمن نیز در ادامه و تکمیل طرح رژیم اسرائیل برای تضعیف کامل محور مقاومت بوده است. 

با آغاز به کار دولت ترامپ در 20 ژانویه 2025، حمایت‌های آمریکا از اسرئیل شکل جدی‌تری نیز به خود خواهد گرفت و این به معنای تنگ تر شدن حلقه محاصره در اطراف محور مقاومت خواهد بود. بر این اساس سؤال جدی و کلیدی در مقطع کنونی این است که جمهوری اسلامی ایران باید چه استراتژی‌هایی در قبال وضعیت جدید منطقه اتخاذ کند که بتواند به خوبی پاسخگوی تحولات اخیر رخ داده باشد؟

به نظر می‌رسد نخستین گام باید در خود ایران که رهبر جبهه مقاومت و مایه دلگرمی اعضای آن است، برداشته شود. تنها راه مقابله با تهدیدات و برنامه‌های مشترک نتانیاهو – ترامپ برای تضعیف ایران و محور مقاومت، ایجاد وحدت و وفاق داخلی برای حمایت از کشور و نظام است؛ این وحدت و وفاق نیز با شعار و سخنرانی و همایش و یا تهدید و ارعاب مردم ایجاد نمی‌شود؛ بلکه تنها راه آن راضی نگه داشتن مردم از عملکرد مسئولان است. 

عمل به وعده‌ها، کنترل تورم و کاهش فشار بر مردم به شیوه منطقی و پایدار، مقابله واقعی و شفاف با فساد اقتصادی، عقلانیت در تشخیص اولویت‌های اساسی کشور و تنگ نکردن عرصه اجتماعی بر شهروندان به ویژه زنان، بی طرفی و صداقت رسانه ملی در انعکاس واقعیت‌های داخلی ایران و تحولات جهانی و عزم و هماهنگی همه مسئولان و افراد دارای تریبون برای کمک به منافع ملی و کاهش تنشها و اختلافات هم در عرصه داخلی و هم بین‌المللی، برخی از راهکارهایی هستند که می‌توانند به افزایش سرمایه اجتماعی و وفاق داخلی کمک کرده و سبب تقویت موضع ایران در عرصه منطقه‌ای و جهانی شوند. 

گام دوم باید تقویت مجدد محور مقاومت البته با رویکردی جدید باشد؛ در این زمینه وضعیت همه اعضای محور مقاومت یکسان نیست؛ بر اساس گفته‌های مقامات حاضر در میدان که در روزهای اخیر به طور گسترده در رسانه‌ها منتشر شده است، برخی از بخش‌های محور مقاومت در سال‌های اخیر از اهداف اصلی و اولیه مقاومت فاصله گرفته بودند و تعریف خاص خود را از مقاومت داشتند؛ به طور مشخص در سوریه شاهد رواج فساد اقتصادی، بی توجهی به وضعیت معیشت و رفاه مردم، تمایل بشار اسد به کشورهای عربی خلیج فارس و عدم همراهی و همدلی با سیاست‌های ایران بوده‌ایم. 

هر چند لازم بود ایران با دیدن این نشانه‌ها، بر اساس اصول «عزت، حکمت و مصلحت» قبل از سقوط اسد سیاست جدید خود در مورد سوریه را رونمایی کند، اما حال نیز می‌توان به تحولات سوریه به عنوان یک درس عبرت نگریست و برای اعضای جبهه مقاومت مشخص کرد؛ از آنجا که «مردمی بودن رمز اصلی در جبهه مقاومت است»، حمایت ایران از آن‌ها تنها تا زمانی ادامه خواهد داشت که سران مقاومت ویژگی مردمی بودن خود را از دست ندهند. در این راستا، آن دسته از گروه‌های مقاومت که از حمایت و پشتیبانی گسترده مردمی برخوردارند، باید مورد حمایت قرار بگیرند و البته نحوه فعالیت و عملکرد آن‌ها باید طبق خواست و اراده مردم آن‌ها باشد. 

گام سوم بهره گرفتن از اختلاف کشورهای اروپایی با آمریکای ترامپ است؛ هر چند مقامات اروپایی بعد از مشخص شدن نتایج انتخابات آمریکا تلاش کرده‌اند به نحوی خود را با سیاست‌ها و مواضع دولت جدید آمریکا وفق دهند، اما تجربه دوره اول ریاست جمهوری ترامپ نشان می‌دهد بسیاری از مقامات اروپایی و البته مقامات سایر کشورها، ملی‌گرایی خودخواهانه وی را تاب نمی‌آورند و می‌کوشند به گونه‌ای تک‌روی‌های دولت ترامپ را خنثی کنند. اینجا همان گریزگاهی است که ایران می‌تواند از آن بهره ببرد و با ایجاد شکاف در جبهه کشورهای غربی از سطح فشارها بر خود و جبهه مقاومت بکاهد.

البته این استراتژی در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ نیز توسط مقامات وقت دولت ایران به کار گرفته شد و هر چند توانست گشایش‌هایی برای کشورمان ایجاد کند، اما راه حل بلندمدت با اثرگذاری گسترده نبود؛ چرا که مشخص شد کشورهای اروپایی اراده و امکانات کافی برای مدیریت مسائل جهانی بدون حمایت آمریکا را ندارند. بنابراین لازم است از درس‌ها و تجربیات گذشته بیاموزیم و بدون توهم و آرمانگرایی بی پشتوانه، به فکر تحقق منافع ملی کشور، رفع تحریم‌ها و کاهش فشار بر مردم ایران و اعضای جبهه مقاومت از راه‌های عملیاتی و ممکن باشیم.

در این راستا، استراتژی کلیدی ایران باید پیدا کردن راه حلی برای مهار ترامپ و دور کردن وی از دشمنی با ایران و همراهی با نتانیاهو باشد؛ در موقعیت کنونی همانگونه که ایران برای رفع تحریم‌ها و کاهش مشکلات خود به همراهی آمریکا نیاز دارد، ترامپ نیز در دوره دوم ریاست جمهوری خود به دنبال ایفای نقش سوپر من و حلال مشکلات است و اشتیاق فراوانی دارد که نشان دهد می‌تواند بحران‌های منطقه‌ای و جهانی را حل و فصل کند. شخصیت تاجر‌پیشه و اهل معامله و البته خود بزرگ‌بین او نیز این امکان را برای دیپلمات‌های کارکشته ایرانی فراهم می‌کند تا با گونه‌ای بازی با کلمات و هنر مذاکره، رگ خواب او را به دست آورده و توازنی بین اهداف و منافع ایران و خواسته‌ها و تمایلات او ایجاد کنند. نزدیک شدن پایان موعد برجام کارت برنده‌ای در این مسیر است؛ ضمن اینکه عدم تمایل ترامپ برای ورود به جنگی جدید و یا افزایش تنش‌ها در خاورمیانه راه او را از نتانیاهو جدا می‌کند، با این وجود لابی صهیونیستی قوی در آمریکا تمام تلاش خود برای تحریک ترامپ بر علیه ایران را خواهد کرد.

در نهایت باید گفت تجدیدقوای ایران و جبهه مقاومت جز از طریق مهار نتانیاهو و ترامپ، ایجاد شکاف و اختلاف بین این دو، آرام‌سازی فضا، کاهش تنش‌ها و ایجاد رونق اقتصادی در منطقه امکان‌پذیر نیست و همه اینها نشان‌دهنده این است که بعد از مدت‌ها جنگ و خونریزی در میدان، دیپلماسی باید بار دیگر هنر خود را نشان دهد. 

انتهای پیام


منبع

درباره ی nasimerooyesh

مطلب پیشنهادی

نخستین همایش بین‌المللی شهید رئیسی به میزبانی مازندران برگزار می‌شود

به گزارش ایکنا، ایسنا نوشت: حجت‌الاسلام محمدجواد قائمی یکشنبه، ۲۳ دی ماه در نشستی با …

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ