نهج‏‌البلاغه به مثابه منبعی برای تفسیر قرآن است

نهج‏‌البلاغهسخنان، رفتار و تقریرات مولا علی(ع) مانند گفتار، کردار و تقریرهای پیامبر اکرم(ص) و ائمه طاهرین(ع) در همه عرصه‌‏هاى مختلف زندگى فردى و اجتماعى، اقتصادى و سیاسى، فرهنگى و نظامی و تجاری و حقوقى، همگى تبیین و تفسیر عملى قرآن و ارجاع متشابهات قرآن به محکمات آن و ارائۀ تأویلات آن مطابق با شرایط زمان و مکان و مخاطبان گوناگون آن بوده است که خوشبختانه اغلب آنها در قالب نهج‌‏البلاغه، احادیثی که در مجامع حدیثی و گزارش‏‌های سیره و تاریخی از امام علی(ع) ثبت و ضبط شده، برای ما باقی مانده‌اند: «وَلِله الحُجَّةُ البالِغَة؛ اِنَّ اللهَ بالِغُ اَمرِهِ» (انعام، 149؛ نساء قصریٰ/ طلاق، 3).

 

بیشتر سخنان و رفتار مولا علی(ع) در مجموعه‌‏ای به نام نهج‌‏البلاغه گردآوری شده است و آن را می‌‏توان میراثی گرانقدر و منبعی موثق برای تفسیر قرآن دانست که برای نمونه به چهار مثال اشاره می‌‏شود: 

 

1. در آیات متعددی به خلقت انسان از خاک و آب اشاره شده است از جمله: «هو الّذی خلق من الماء بشراً» (فرقان54)؛ «نطف امشاج» (آمیخته، ممزوج) تعبیر دیگری برای ماده نخستین آفرینش انسان و معادل «نفس واحده و زوج آن» است: «وَ اللَّهُ خَلَقَكُم مِن تُرابٍ ثُمَّ مِن نُطفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْوَاجًا» ‎﴿ملائکه/فاطر،١١﴾‏؛ «هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا .‏ إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا» ‎﴿انسان،1-٢﴾. 

 

تفسیر این آیات در خطبه نخست نهج البلاغه انعکاس یافته است: «پس از خلقت هفت آسمان و زمین و ملائکه، که دوره مذکور نبودن انسان است، خداوند سبحان از قسمت‏‌هاى سخت و نرم و شيرين و شور زمين خاكى را جمع كرد و بر آن آب پاشيد تا پاک و خالص شد،  آنگاه آن ماده خالص را با رطوبت آب به صورت گِل چسبنده در آورد، سپس از آن گل، صورتى پديد آورد داراى اعضا و جوانب گوناگون که در عین پيوستگى با هم از یکدیگر متمایز بودند. آن صورت را خشكاند تا خود را گرفت و محكم و نرم ساخت تا خشك و سفالين شد و او را تا زمان معين و وقت مقرر به حال خود گذاشت،  سپس از دَم خود بر آن صورت شكل‏ گرفته دميد تا به حالت انسانى زنده در آمد،  داراى اذهان و افكارى كه در جهت نظام حياتش به كار برد، اعضايى كه به خدمت گيرد، ابزارى كه به وسيله آنها زندگى را بچرخاند و معرفتش داد تا بين حق و باطل تميز دهد و مزه‌‏ها، بوها، رنگ‌ها و جنس‌‏هاى گوناگون را از هم باز شناسد. 

 

2. در قرآن، هیچ اشاره‌‏ای به نبوت آدم ابوالبشر نیست و این مسئله نیز در خطبه یکم نهج‌‏البلاغه تأیید می‏‌شود. مولا علی(ع) در بیان شرایطی که موجب بعثت انبیا شد فرموده‌‏اند: «أَسْكَنَ سُبْحَانَهُ آدَمَ دَاراً … وَاصْطَفى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدَهِ أَنْبیاءَ…؛ خداوند سبحان، پیامبران را از نسل آدم برگزید و از آنان در گرفتن وحى و امانتدارى در ابلاغ رسالت پیمان گرفت، آن زمان كه بیشتر انسان‌ها عقاید و رفتارهای باطل را جایگزین عهد خدا کرده بودند و حق او را انکار کرده و نسبت به آن جهل ورزیدند و براى او همتا گرفتند و شیاطین آنان را از معرفت به خداوند باز داشتند و رابطه بندگى ایشان را با حق بریدند، پس خداوند رسولانش را برانگیخت و پیامبرانش را به دنبال هم به سوى آنان گسیل داشت تا اداى عهد فطرت الهى را از مردم بخواهند، نعمت‌‏هاى فراموش شده او را به یادشان آرند، با ارائه دلایل بر آنان اتمام حجت كنند، نیروهاى پنهان عقول آنان را برانگیزانند و نشانه‏‌هاى الهى را به آنان بنمایانند. 

 

3. در بیان قرآن، اَجَل (مدت عمر) هر انسانی مشخص و معین است: «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن طِينٍ، ثُمَّ قَضَىٰ أَجَلًا، وَأَجَلٌ مُّسَمًّى عِندَهُ» (انعام،2). از این رو، با خلقت هر انسانی خداوند فرشتگانی را محافظ انسان قرار می‏‌دهد تا از او تا زمان رسیدن اجلش محافظت کند که زودتر از موعد مقرّر از دنیا نرود: «إِن كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْها حافِظٌ» ‎﴿طارق،٤﴾؛ «وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ؛ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً، حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ» ‎﴿انعام، ٦١﴾. 

 

تبیین عملی این آیات در  خطبه 60 (یا 62) نهج‌البلاغه گزارش شده است: زمانى حضرت را از ترور ترساندند، ایشان فرمودند: «وَ إِنَّ عَلَيَّ مِنَ اللَّهِ جُنَّةً حَصِينَةً فَإِذَا جَاءَ يَوْمِي انْفَرَجَتْ عَنِّي وَ أَسْلَمَتْنِي فَحِينَئِذٍ لَا يَطِيشُ السَّهْمُ وَ لَا يَبْرَأُ الْكَلْم‏؛ براى من از جانب خدا سپر محكمى است، چون آخرين روز حياتم در رسد آن سپر از پيش رويم كنار رود و مرا به دست مرگ سپارد و در آن زمان نه تير به خطا رود، و نه زخم بهبود يابد.

 

4. قرآن از سبّ و دشنام و ناسزا

 

به دیگران نهی کرده است: «وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ» (انعام،108). تفسیر عملی این آیه را در خطبه 197 (یا 206) می‏‌توان دید؛ زمانی که مولاعلی(ع) متوجّه شدند برخی از سپاهیانش به سپاه معاویه در صفّین ناسزا می‌‏گویند فرمود: «إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ كَانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِي الْعُذْرِ وَ قُلْتُمْ مَكَانَ سَبِّكُمْ إِيَّاهُمْ اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَيْنِنَا وَ بَيْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ حَتَّى يَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ وَ يَرْعَوِيَ عَنِ الْغَيِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِه‏؛ من دوست ندارم شما دشنام دهنده باشيد، ولى اگر در گفتارتان كردار آنان [اهل شام] را وصف كنيد و حالشان را بيان نماييد به گفتار صواب نزديك‏تر، و در مرتبه عذر رساتر است. بهتر است به جاى دشنام بگوييد: خداوندا، ما و اينان را از ريخته شدن خونمان حفظ فرما، و بين ما و آنان اصلاح كن، اين قوم را از گمراهى نجات بخش تا آن كه جاهل به حق است آن را بشناسد، و آن كه شيفته گمراهى است از آن باز ايستد».

 

محسن رجبی قدسی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم مشهد

انتهای پیام


منبع

درباره ی nasimerooyesh

مطلب پیشنهادی

رزمایش بسیجیان کرمانشاه برگزار می‌شود

به گزارش ایکنا از کرمانشاه، با حضور گردان‌های پایگاه‌ها و حوزه‌های مقاومت رزمایش بزرگ بسیجیان …

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ