بیشتر سخنان و رفتار مولا علی(ع) در مجموعهای به نام نهجالبلاغه گردآوری شده است و آن را میتوان میراثی گرانقدر و منبعی موثق برای تفسیر قرآن دانست که برای نمونه به چهار مثال اشاره میشود:
1. در آیات متعددی به خلقت انسان از خاک و آب اشاره شده است از جمله: «هو الّذی خلق من الماء بشراً» (فرقان54)؛ «نطف امشاج» (آمیخته، ممزوج) تعبیر دیگری برای ماده نخستین آفرینش انسان و معادل «نفس واحده و زوج آن» است: «وَ اللَّهُ خَلَقَكُم مِن تُرابٍ ثُمَّ مِن نُطفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْوَاجًا» ﴿ملائکه/فاطر،١١﴾؛ «هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا . إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا» ﴿انسان،1-٢﴾.
تفسیر این آیات در خطبه نخست نهج البلاغه انعکاس یافته است: «پس از خلقت هفت آسمان و زمین و ملائکه، که دوره مذکور نبودن انسان است، خداوند سبحان از قسمتهاى سخت و نرم و شيرين و شور زمين خاكى را جمع كرد و بر آن آب پاشيد تا پاک و خالص شد، آنگاه آن ماده خالص را با رطوبت آب به صورت گِل چسبنده در آورد، سپس از آن گل، صورتى پديد آورد داراى اعضا و جوانب گوناگون که در عین پيوستگى با هم از یکدیگر متمایز بودند. آن صورت را خشكاند تا خود را گرفت و محكم و نرم ساخت تا خشك و سفالين شد و او را تا زمان معين و وقت مقرر به حال خود گذاشت، سپس از دَم خود بر آن صورت شكل گرفته دميد تا به حالت انسانى زنده در آمد، داراى اذهان و افكارى كه در جهت نظام حياتش به كار برد، اعضايى كه به خدمت گيرد، ابزارى كه به وسيله آنها زندگى را بچرخاند و معرفتش داد تا بين حق و باطل تميز دهد و مزهها، بوها، رنگها و جنسهاى گوناگون را از هم باز شناسد.
2. در قرآن، هیچ اشارهای به نبوت آدم ابوالبشر نیست و این مسئله نیز در خطبه یکم نهجالبلاغه تأیید میشود. مولا علی(ع) در بیان شرایطی که موجب بعثت انبیا شد فرمودهاند: «أَسْكَنَ سُبْحَانَهُ آدَمَ دَاراً … وَاصْطَفى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدَهِ أَنْبیاءَ…؛ خداوند سبحان، پیامبران را از نسل آدم برگزید و از آنان در گرفتن وحى و امانتدارى در ابلاغ رسالت پیمان گرفت، آن زمان كه بیشتر انسانها عقاید و رفتارهای باطل را جایگزین عهد خدا کرده بودند و حق او را انکار کرده و نسبت به آن جهل ورزیدند و براى او همتا گرفتند و شیاطین آنان را از معرفت به خداوند باز داشتند و رابطه بندگى ایشان را با حق بریدند، پس خداوند رسولانش را برانگیخت و پیامبرانش را به دنبال هم به سوى آنان گسیل داشت تا اداى عهد فطرت الهى را از مردم بخواهند، نعمتهاى فراموش شده او را به یادشان آرند، با ارائه دلایل بر آنان اتمام حجت كنند، نیروهاى پنهان عقول آنان را برانگیزانند و نشانههاى الهى را به آنان بنمایانند.
3. در بیان قرآن، اَجَل (مدت عمر) هر انسانی مشخص و معین است: «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن طِينٍ، ثُمَّ قَضَىٰ أَجَلًا، وَأَجَلٌ مُّسَمًّى عِندَهُ» (انعام،2). از این رو، با خلقت هر انسانی خداوند فرشتگانی را محافظ انسان قرار میدهد تا از او تا زمان رسیدن اجلش محافظت کند که زودتر از موعد مقرّر از دنیا نرود: «إِن كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْها حافِظٌ» ﴿طارق،٤﴾؛ «وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ؛ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً، حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ» ﴿انعام، ٦١﴾.
تبیین عملی این آیات در خطبه 60 (یا 62) نهجالبلاغه گزارش شده است: زمانى حضرت را از ترور ترساندند، ایشان فرمودند: «وَ إِنَّ عَلَيَّ مِنَ اللَّهِ جُنَّةً حَصِينَةً فَإِذَا جَاءَ يَوْمِي انْفَرَجَتْ عَنِّي وَ أَسْلَمَتْنِي فَحِينَئِذٍ لَا يَطِيشُ السَّهْمُ وَ لَا يَبْرَأُ الْكَلْم؛ براى من از جانب خدا سپر محكمى است، چون آخرين روز حياتم در رسد آن سپر از پيش رويم كنار رود و مرا به دست مرگ سپارد و در آن زمان نه تير به خطا رود، و نه زخم بهبود يابد.
4. قرآن از سبّ و دشنام و ناسزا
به دیگران نهی کرده است: «وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ» (انعام،108). تفسیر عملی این آیه را در خطبه 197 (یا 206) میتوان دید؛ زمانی که مولاعلی(ع) متوجّه شدند برخی از سپاهیانش به سپاه معاویه در صفّین ناسزا میگویند فرمود: «إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ كَانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِي الْعُذْرِ وَ قُلْتُمْ مَكَانَ سَبِّكُمْ إِيَّاهُمْ اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَيْنِنَا وَ بَيْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ حَتَّى يَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ وَ يَرْعَوِيَ عَنِ الْغَيِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِه؛ من دوست ندارم شما دشنام دهنده باشيد، ولى اگر در گفتارتان كردار آنان [اهل شام] را وصف كنيد و حالشان را بيان نماييد به گفتار صواب نزديكتر، و در مرتبه عذر رساتر است. بهتر است به جاى دشنام بگوييد: خداوندا، ما و اينان را از ريخته شدن خونمان حفظ فرما، و بين ما و آنان اصلاح كن، اين قوم را از گمراهى نجات بخش تا آن كه جاهل به حق است آن را بشناسد، و آن كه شيفته گمراهى است از آن باز ايستد».
محسن رجبی قدسی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم مشهد
انتهای پیام
منبع