به گزارش خبرنگار تئاتر ایرنا، غریب منوچهری کارگردان تئاتر با «بوغاج» به چهل و سومین جشنواره تئاتر فجر آمده است؛ نمایش «بوغاج» برگرفته از یکی از داستانهای «دده گورگوت» است؛ قدیمیترین نسخهای که به افسانههای آذربایجانی مربوط میشود از همین کتاب است که یک قدمت آن به ۱۵۰۰ سال قبل برمیگردد و نسخهای که در کتابخانه آلمان نگهداری میشود تقریبا مربوط به یک هزار سال پیش است.
دده گورگوت شامل ۱۲ داستان و نمایش «بوغاج» برداشتی آزاد از سومین داستان این کتاب است. بوغاج فرزند دُرسا خان است که در ترکی میشود «دیرسه خان اوغلو بوغاج خان بویو(بیرینجی بوی)».
بوغاج در دده گورگوت، افسانه است و قصه نسبتا کوتاهی دارد؛ از چگونگی به دنیا آمدن بوغاج، تنومند و بزرگ شدن او که در ادامه گاوکشی او را نقل کرده است و در پایان هم به خیر و خوشی منجر میشود.
داستان از این قرار است که بوغاج به خواستگاری دختر بایندرخان میرود. خان خاقان که فرزندش را با توهم این که یک روز قصد جانش را خواهد کرد، به تیغ جلاد میسپرد؛ توهمی که در ادامه گریبانگیر دُرسا خان هم میشود.
خان خاقان شرط میگذارد که اگر بوغاج بتواند بر گاو نر پیروز شود، دخترش را به او خواهد داد. بوغاج بر گاو نر غلبه می کند اما بایندرخان راضی نمیشود. از او میخواهد با یک سیلی محکم «چوپان» یعنی پدرش را با یک ضربه سیلی بکشد، در این صورت است که به ازدواج دخترش با او رضایت خواهد داد. پسر راضی نمیشود و بوغاج وقتی میبیند که بایندرخان به این سادگیها تن به رضایت نخواهد داد، با شمشیر خود به سوی خان خاقان حملهور میشود و از او میخواهد که پدرش را به خانی خزرستان منصوب کند و دخترش را به او بدهد. خان خاقان بالاخره راضی میشود و درسا خان در اثر پهلوانی بوغاج به قدرت می رسد، اما درسا خان توهم آن را دارد که بوغاج یک روز قصد جان او را خواهد کرد.
دختر خان خاقان میگوید: «اگر پاسخ من راهی برای صلح است، میپذیرم.»
او هم مثل خان خاقان بر این باور است که خونی که بر زمین ریخته میشود، قدرت را تضمین میکند. البته او این را هم میگوید که اگرچه کار خاقان زشت بود در فرزندکشی اما بدعت نیست.
پدر خوابی دیده است و این خواب تعبیر میشود.
پدر بر تخت خانی مینشیند در حالی که شومش میخواند. او با این گمان که درویش مهمان پسر و عروسش جاسوسی میکند برای بایندرخان از بوغاج میخواهد که بین او و همسرش یکی را انتخاب کند که پسر نمیپذیرد. پدر گمان میکند فرزندش به سپاه بایندرخان پیوسته؛ این گمان بد را اطرافیانش به او تلقین میکنند. درساخان که یک روز بایندرخان را تقبیح میکرده به جهت فرزندکشی اکنون خود دارد شبیه او میشود.
تم این نمایش، حسادت است؛ حسادت چهل لوتی اطرافیان دُرسا خان نسبت به پسرش را نقل میکند که در نهایت پدر را تحریک میکنند تا جان فرزندش را بگیرد اما آنها موفق نمیشوند و پسر به داد پدر میرسد.
پدر، وزرا را یک به یک فرامیخواند تا درباره فرزندش نظرشان را جویا شود. در این نمایش، حسادت اطرافیان به سمت قدرت کشیده شده است. داستان بر اساس توهم قدرت و خصلت آن است که وقتی دست یکی بیفتد و بر او مستولی شود، ممکن است چه عواقبی به دنبال داشته باشد.
اطرافیان خان، پدر را تحریک میکنند و البته توطئه که پدر گمان میکند در وقت شکار پسر قصد جان او کرده است اما چنین نیست و پدر تیر برمیآورد به قصد جان پسر… همه را این باور است که پسر کشته شده است و …
مدتی میگذرد و خبر میرسد به پدر به وقت درماندگی که بوغاج زنده است. فرزندی که پدر بر مسند قدرت نشاند باز میشود ناجی برای پدر.
اینجا قدرت به سمت پسرکشی میرود. حسادت از نوع کینهتوزانه است؛ غبطه و نیکاندیشانه نیست بلکه کینهتوزانه است و در این نمایش، وقتی قدرت به دست پدر بوغاج میرسد، با تکیه بر بازوان بوغاج و بر اساس زوری که پسرش داشته، فکر میکند قدرتی که او به پدرش داده، میتواند آن را دوباره از او بگیرد.
اما استراتژی و ایدئولوژی پسرش این است که قرار است قدرتی داشته باشیم که صلحی بیاوریم و به نتیجه میرسد که هیچ قدرتی منتهی به صلح نمیشود و قدرتها معمولا اینگونهاند.
«این آب رفتهای است که به جوی باز نمیگردد.» و دیالوگ پایانی که «حکومت به خرد نیاز دارد و صدای نوزادی که میشود خرد در میان».
در «بوغاج» که نوشته مشترک منوچهر غریب و جعفر نوعخواه است، داور فرمانی، فرهاد توفان، عباس جاهد، علی دانش، مهدی مردوار، نگار رسولی، آیسان کاری، حامد تبریزیان، مصطفی حسین پور، امیرحسین علیزاده و شهاب نعمتی ایفای نقش می کنند.
به گفته کارگردان کار، تمرینات «بوغاج» نزدیک ۶ ماه زمان برده و نسخه اولیه نمایشنامه در سال ۸۵ نوشته شده است. در این سالها چند بار بازنویسی شد و امسال در بخش ویژه شرکت داده شده است.
او میگوید: برنامه بعدی ما این است که اگر ممکن باشد در کشورهای دیگر بویژه حوزه قفقاز که داستان برگرفته از این منطقه است بتوانیم اجرا برویم. البته ممکن است به ترکی و فارسی باشد. در شهرها و دیگر رویدادها.
غریب یادآوری میکند ۱۰ روز در اردبیل قبل از آمدن به جشنواره، اجرا داشتیم و استقبال خوبی از طرف مردم اردبیل و شهرهای اطراف شد. تجربههای قبلی هم در آذربایجان، روسیه و ترکیه با نمایشهای دیگر داشتم که کار کردیم و امیدوارم برای این نمایش چنین اتفاقهایی بیفتد که بتوانیم در رویدادهای جهانی هم شرکت کنیم.
منبع