رجعت به اخلاق هدف اصلی دین است

اخلاق، رکن اساسی جامعه است و این رکن زمانی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند که جامعه‌ با عنوان اسلامی خود را معرفی کرده باشد، در این صورت اخلاق باید برای آن یک اصل مهم و بلامنازع باشد. چراکه پیامبر رحمت، حضرت محمد(ص) هدف غایی خود از بعثت را «مکارم اخلاق» عنوان کردند نه چیز دیگر؛ بنابراین اخلاقی بودن جامعه باید از اهم موضوعات یک جامعه اسلامی باشد و همه افراد تمام کوشش خود را به کار گیرند تا ابتدا اخلاق و سپس مکارم اخلاق در جامعه ایجاد شود.

ایکنا به مناسبت ایام مبعث نبی مکرم اسلام، حضرت محمد مصطفی(ص) به موضوع اخلاق نبوی پرداخته و به سراغ مقصود فراستخواه، پژوهشگر اجتماعی و دینی و استاد تمام مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی رفته و با او در این باره گفت‌وگو کرده است.

فراستخواه از دغدغه‌مندان حوزه اخلاق و ارادتمندان خالص پیامبر(ص) است که تألیفات متعددی در زمینه‌های قرآنی، دینی، علوم اجتماعی و… دارد که از جمله آثار او می‌توان به کتاب‌‌های «زبان قرآن»، «تدبری در آیات قرآنی»، «دین و جامعه»، «اخلاق در ایران؛ بین زمین و آسمان» اشاره کرد.

فراستخواه در این گفت‌وگو به تبیین ابعاد اخلاق و بایسته‌های زیست اخلاقی می‌پردازد؛ مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

ایکنا – اخلاق یعنی چه؟

اخلاق یعنی رعایت حقوق دیگران، مهربانی به همگان، پرهیز از خشونت و احترام متقابل؛ به طور کلی اخلاق یعنی احترام به خود، احترام به دیگری و احترام به هستی. اخلاق یعنی اینکه فرد عزت‌نفس داشته باشد و برای خود احترام قائل باشد. فرد اگر برای خود احترام قائل باشد دروغ نمی‌گوید، تملق نمی‌کند، ظاهر و باطن یکسانی دارد و رفتار او براساس تمایل اخلاقی‌ درونی است و یکپارچگی شخصیتی دارد.

برای دروغ‌سنجی در سیستم‌های کاراگاهی الکترودهایی به بدن متصل می‌شود و اگر فرد دروغی را اظهار کند، دروغ‌سنج متوجه دروغ آن فرد می‌شود زیرا وقتی فرد دروغ می‌گوید در عضلات و سیستم‌های عصبی او انقباض‌ها و تنش‌ها قابل مشاهده است و دروغ‌سنج از طریق الکترودها متوجه دروغ می‌شود؛ بنابراین وقتی فرد دروغ می‌گوید رنج می‌برد چون برخلاف طبیعت بدن خود عمل می‌کند و این نشان‌دهنده اهمیت راستی است.

دومین پایه اخلاق احترام به دیگری است؛ اگر فردی مخالف یا موافق عقیده، همکار، دوست، دانشجو، کارمند و همسایه من است باید حق و حقوق او را رعایت کنم؛ این به معنای شنیدن صدای دیگری است. موضوع دیگر احترام به کائنات و هستی است؛ مجموع این موضوعات به معنای اخلاق است و برای اینکه اخلاق در جامعه توسعه پیدا کند باید به صورت نهادی به آن توجه کرد.

نباید دین را به مناسک تقلیل داد / با زیست اخلاقی پیامبر(ص) فاصله داریم/ لزوم بازگشت به «اخلاق» به عنوان هدف اصلی دین +‌ فیلم

اخلاق بیشتر به صورت فردی بیان شده است و فکر می‌کنیم که اخلاق باید در کلاس‌ آموزش داده شود تا انسان‌ها اخلاقی شوند، در حالی که اخلاق به شکل جمعی توسعه می‌یابد. اساساً اخلاق را به اخلاق نصیحت تقلیل داده‌ایم و فکر می‌کنیم اخلاق یعنی اندرز دادن و همه هم اندرز می‌گویند و هیچ اخلاقی هم اتفاق نمی‌افتد، در صورتی که اخلاق یعنی مراقبت؛ سیستم‌ها باید به گونه‌ای باشند که مردم با همان هوش و وجدان متوسط خود اخلاقی شوند.

وقتی که در جامعه سیستم‌های عادلانه داشته باشیم؛ همه مردم احساس می‌کنند که متعلق به این شهر و کشور هستند، از مزایای زندگی برخوردارند و با کار متعارف می‌توانند زندگی شرافتمندی داشته باشند؛ نه اینکه از صبح تا شب کار کنند اما باز هم در تأمین مسائل ابتدایی زندگی ناتوان باشند. همه باید احساس کنند که از حقوق برابر برخوردارند؛ مثلاً یک ایرانی کُرد، عرب، بلوچ، لر، ترک، فارس و… احساس کنند که ایران برای همه ایرانیان است، در این صورت محبت و همبستگی ایجاد می‌شود.

همبستگی اجتماعی یکی از نشانه‌های مهم اخلاق است؛ وقتی مردم با هم همبستگی داشته باشند، نتیجه آن حقوق برابر، قوانین عادلانه، رعایت حقوق مردم توسط حکومت و… است. عقلای جامعه، دولت و مخصوصاً مراجع دینی و علمای خیراندیش در مساجد و رسانه‌ها باید عقلانیت، اخلاق و فضیلت را بیان کنند. لازمه این موضوع این است که در این جهت کوشش‌های لازم را داشته باشیم.

ایکنا- چرا گاهی از اهمیت پرداختن به موضوع اخلاقیات و مکارم اخلاقی غافل می‌شویم و صرفاً بر مناسک و مراسم متمرکز می‌شویم و از اصل بازمی‌مانیم؟ 

انبیا با انگشت ماه را نشانه گرفتند و ما در انگشت خیره شدیم و از دیدن ماه درماندیم؛ پیامبر(ص) ماه را نشان داد و ما برای آن انگشت مناسک درست کردیم. ریشه این موضوع در متولیان رسمی است که زمینه‌های مناسک‌گرایی را بیشتر می‌کنند. این نوعی ظاهرگرایی است که در جامعه ما رسوخ و رخنه کرده؛ البته در جامعه آگاهی‌هایی وجود دارد و همه اینگونه نیستند. بخشی از جامعه آگاهی‌هایی دارند که نباید دین را به مناسک تقلیل داد بلکه دین آیاتی دارد. مناسک بخش کوچک و ظاهری دین است و بحث پشت آنها اهدافی است که پیامبران برای آن آمدند؛ مانند عدالت که قرآن می‌فرماید «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» که تمام انبیا برای «عدالت» مبعوث شدند. بخشی از جامعه نسبت به این موضوعات آگاه هستند و این اتفاق سبب بی‌اعتباری سیستم‌ها می‌شود زیرا آگاهان و خردمندان می‌دانند که مناسک‌گرایی مفرط چقدر بی‌پایه است.

نباید دین را به مناسک تقلیل داد / با زیست اخلاقی پیامبر(ص) فاصله داریم/ لزوم بازگشت به «اخلاق» به عنوان هدف اصلی دین +‌ فیلم

اخلاق به این معناست که جامعه عادلانه‌ای داشته باشیم، جامعه‌ای بدون زیر خط فقر و رفاه اجتماعی وجود داشته باشد تا مردم نیازهای مادی خود را برطرف کنند. متأسفانه ما به جای گفتمان کار، توسعه، عقلانیت و اخلاق از ابتدا پایه را بر شعائرگرایی گذاشتیم. باید به غایات و اهداف اصلی دین و بعثت به‌ویژه «اخلاق» بیشتر توجه کنیم.

ایکنا – آیا در زمانه کنونی زیست اخلاقی دشوار شده است؟ اگر اینگونه است چگونه می‌توان زیست اخلاقی داشت؟ 

زیست اخلاقی دشوار شده زیرا «بخت اخلاقی» در جامعه پایین آمده است. تصور کنید فردی در جامعه‌ای زندگی می‌کند که هر دیدگاهی که دارد را می‌تواند بیان کند و سپس کوشش لازم را می‌کند و از زندگی بهره‌مند می‌شود و احساس می‌کند که همه حقوق برابر دارند و حقوق او را به صورت قانونی رعایت می‌کنند و آزادی دارد؛ در چنین شرایطی زیست اخلاقی آسان است و اگر کسی فرد غیرعادی نباشد و هوش متوسطی داشته باشد، اخلاقی رفتار می‌کند.

رفتارهای ما به گونه‌ای است که برای شهروندان عصبانیت ایجاد می‌کنیم. من معلم هستم و اکنون که دانشگاه‌ها آغاز شده مدام از وسایل عمومی استفاده می‌کنم و هنگام استفاده از مترو و اتوبوس احساس می‌کنم که یک نوع خشم فروخورده در بخش بزرگی از جوانان وجود دارد. جوانان راضی نیستند و بخشی از آنها می‌‌خواهند ابراز وجود کنند اما نمی‌توانند؛ آنها می‌‌خواهند به گونه‌ای زندگی کنند و ما برای آنها محدودیت‌هایی را ایجاد می‌کنیم؛ این جوان وجدان و استعدادهای اخلاقی دارد اما برای او شرایط عصبانیت، خشم، دلزدگی و احساس اینکه نمی‌تواند خود را عیان و بیان و ابراز کند، ایجاد می‌کنیم.

 این خشم سبب خواهد شد که جوان یک نوع بیگانگی نسبت به جامعه داشته باشد و این بیگانگی او را به مهاجرت سوق خواهد داد. اکنون میل به مهاجرت در بین جوانان افزایش پیدا کرده است. اگر هم به دلایل مختلف فردی نتواند مهاجرت کند به مهجوریت خواهد انجامید؛ مهجوریت یعنی اینکه فردی به درون خود رفته است و مهاجرت به درون کرده و درون او خشم‌های فروخورده نسبت به مدیریت، ساختارها و رفتارها وجود دارد و هر موضوع بی‌جهت او را عصبانی می‌کند.

نباید دین را به مناسک تقلیل داد / با زیست اخلاقی پیامبر(ص) فاصله داریم/ لزوم بازگشت به «اخلاق» به عنوان هدف اصلی دین +‌ فیلم

به‌راحتی می‌شود به احساسات این جوانان که نسل متفاوتی هستند و می‌خواهند نوع دیگری زندگی کنند توجه کرد. در توصیه‌های دینی از حضرت علی(ع) داریم که می‌فرمایند: «لا تُقْسِروا أوْلادَکمْ عَلی آدابِکم، فَاِنَّهُم مَخْلوُقوُنَ لِزَمانٍ غَیْرِ زَمانِکم» یعنی فرزندان خود را مجبور به آداب خود نکنید زیرا آنها برای زمان دیگری آفریده شده‌اند. چون اساساً نسلی با افق متفاوتی هستند و با ارتباطات دنیای امروز جهان‌های مختلف را می‌بیند.

جوان می‌خواهد نوعی ابراز وجود کرده و خود را عیان و بیان کند اما به دلیل سخت‌گیری‌های ‌خاص، جلوی او را می‌گیریم. در دین موضوعاتی وجود دارد که ما آنها را به سخت‌گیری‌های خاص تبدیل می‌کنیم و می‌خواهیم که با خشونت آنها را دنبال کنیم. با توجه به چنین وضعی نمی‌توان از یک جوان انتظار اخلاقی بودن داشت.

اخلاقی بودن یعنی مهربان بودن؛ وقتی جوانی پریشان است، مهربان نیست و به در و دیوار بدبین است؛ ممکن است از درون او خشونت خارج شود. وقتی مدتی یک خشونت سیستماتیک بر او اعمال شده در مقابل این خشونت سیستماتیک از درون او خشونتی سر در می‌آورد و با این اتفاق جامعه روی یک دور بیگانگی، دلزدگی و به نوعی نفرت می‌افتد و این اتفاق نشاط اخلاقی را از جامعه می‌گیرد.

البته استعداد اخلاقی در جامعه وجود دارد؛ به تازگی هنگام استفاده از مترو مشاهده کردم که ورودی خاصی را برای دانشجویان آزاد گذاشتند و بلیت از آنها نمی‌‌خواستند و خیلی از این بابت خوشحال شدم. اگر دانشجو کارت نزند، مشکل خاصی برای بودجه کشور به وجود نمی‌آید اما در قبال آنچه که دانشجو احساس می‌کند که دری را برای او باز گذاشتند و در سال تحصیلی میزبان او شده‌اند خیلی ارزشمند است.

مأموری که در مترو ایستاده بود با همه افراد با هر شکل و وضعیتی از سبک‌زندگی با خوش‌رویی رفتار می‌کرد؛ این اتفاق برای من بسیار خوشحال کننده بود زیرا نشان داد که در جامعه ما زمینه‌های اخلاقی وجود دارد. هر چند که مقرراتی هم برای عبور و مرور ابلاغ شده اما آن فرد گویا اینگونه تصور می‌کند که اگر بتواند برای جوانان سهل‌گیری کند تا آنها محبت ببینند، شوق تحصیل و ماندن در کشور و احساس تعلق به این آب و خاک را داشته باشند و حس کنند که اینجا وطن آنهاست و در اینجا راحت هستند؛ کار کمی نیست.

ما یک فرهنگ اخلاقی داریم و جامعه ایران استعداد فرهنگ اخلاقی دارد؛ زمینه‌های تمدنی و تاریخی ما ظرفیت‌های اخلاقی کمی ندارد. سطح تحصیلات جامعه افزایش یافته و اکنون 14 میلیون تحصیل کرده داریم و میانگین سواد در بین بزرگسالان ایران نسبت به 40 سال پیش چندین برابر شده، دنیای ارتباطات، عرصه مدنی، مطبوعات، وجود عقلا، آگاهی و… همراه با آن استعدادهای فرهنگی و حافظه تمدنی مجموعاً سبب شده تا مردم ما استعداد اخلاقی زیستن را داشته باشند.

من سال‌ها معلمی کردم و مطمئن هستم که محبت کردن تأثیر دارد. خاطره‌ای را تعریف می‌کنم از دانشجویی در دانشگاه شهید بهشتی در دوره کارشناسی دانشجوی من بود و الان عضو هیئت‌ علمی یکی از دانشگاه‌هاست؛ ایشان تعریف می‌کرد که در درس جامعه‌شناسی آموزش دانشجوی من بوده و صرفاً برای نرفتن به سربازی به دانشگاه آمده بود. ایشان فرد درون‌گرایی بود و در انتهای کلاس می‌نشست و در کلاس او را با اسم کوچک خطاب می‌کردم و ‌می‌خواستم که در مباحث مشارکت کند. روزی بعد از کلاس به بوفه رفتیم؛ من این موضوعات را به یاد ندارم و همه را او تعریف می‌کرد.

نباید دین را به مناسک تقلیل داد / با زیست اخلاقی پیامبر(ص) فاصله داریم/ لزوم بازگشت به «اخلاق» به عنوان هدف اصلی دین +‌ فیلم

 ایشان گفت که این رفتار سبب شد تا به درس خواندن علاقه‌مند شود و بعد از اتمام کارشناسی، دوره ارشد و سپس دکتری را بخواند و اکنون عضو هیئت‌علمی یکی از دانشگاه‌هاست. این موضوع را از این بابت عرض کردم که رفتار متقابل می‌تواند چه تأثیری در زندگی افراد داشته باشد.

وقتی با دیگری رفتار خوبی می‌کنیم استعدادهای اخلاقی آن فرد هم ظهور می‌کند. سیستم‌هایمان رفتار خوبی با شهروندان ندارند و سیستم‌های اداری به نوعی افراد را خسته می‌کنند. ما انرژی برای اخلاقی بودن داریم اما وقتی که دچار فرسایش می‌شویم این انرژی اخلاقی بودن را از دست می‌دهیم و تهی می‌شویم.

برای مثال وقتی دانشجوها وارد دانشگاه می‌شوند سیستم اداری و بوروکراتیک آنها را یک گونه خسته می‌کند، سپس مدیریت پردیس و کنترل رفتارها به گونه دیگری آنها را خسته می‌کند. مجموع این موضوعات نشان دهنده این است که مجموعه رفتارها و شیوه برخورد ما با مردم و مقرراتی که گذاشته می‌شود به نوعی عصبانیت را برای جامعه ایجاد می‌کند؛ عصبانیت آغاز فراموش کردن آرزوها و شوق اخلاقی است و نابرابری‌های اقتصادی، بروکراسی‌ها، فساد و… سبب این اتفاقات می‌شود.

نباید مردم را درگیر رنج‌های نالازم کرد؛ یک وقت ما رنجی را می‌کشیم و احساس می‌کنیم که این رنج لازم است؛ مانند جنگ تحمیلی که بهترین فرزندان ما برای دفاع از آب و خاک کشور رفتند و جانفشانی کردند؛ این اتفاق رنج بود اما مردم احساس می‌کردند که برای سرزمین لازم است اما یک زمان مردم رنجی می‌کشند که نالازم است و این اتفاق شرایط زیست اخلاقی را در جامعه کاهش می‌دهد و متأسفانه جامعه را به سمت غیراخلاقی بودن می‌برد. در چنین شرایطی به سختی می‌شود که این اتفاق را اصلاح کرد و دوباره بهبود بخشید ولی همچنان به تقلاها، کنش‌ها و برهمکنشی‌ها امیدواریم. امیدوارم با عقلای دولت و جامعه، دست در دست هم بتوانیم ان‌شاءالله جامعه ایران را آنطور که برازنده فرهنگ اخلاقیمان است پیش ببریم.

ایکنا – سخن پایانی. 

اینجا خبرگزاری ایکنا و قرآن است و من هم با قرآن به عنوان یک فرد کوچک نسبتی دارم و دوست دارم برای اخلاق نبوی از قرآن مثال‌هایی بزنم که نشان دهنده داینامیک بودن امر اخلاق باشد. اخلاق امری است که نیازمند تلاش و نهیب زدن بر خود است که این آیات که می‌خوانم نشان دهنده این موضوع است؛ اینها آیات وحی است و مخاطب آن پیامبر(ص) است.

آیه «یَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ، يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ» به معنای اى جامه به خويشتن فرو پيچيده و اى كشيده رداى شب بر سر به همین موضوع اشاره دارد. «وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ» یعنی از پلیدی دوری کن. «وَلَا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ» یعنی هیچ وقت منت بر دیگران مگذار که من پیغمبر هستم «تَسْتَكْثِرُ» یعنی زیاد از حق  خودت از مردم انتظار نداشته باش و فزون طلب نباش.

نباید دین را به مناسک تقلیل داد / با زیست اخلاقی پیامبر(ص) فاصله داریم/ لزوم بازگشت به «اخلاق» به عنوان هدف اصلی دین +‌ فیلم

«ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ» یعنی بدی را با بهترین روش پاسخ بده و اگر کسی با تو بدی کرد با او به نیکی رفتار کن. «وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ» یعنی هیچ پیغمبری حق ندارد که خیانت کند. «مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرَى» یعنی هیچ پیغمبری نیامده که اسیران زیادی داشته باشد. «فَإِنْ جَاءُوكَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ» یعنی اگر شرایط به گونه‌ای شد که حکومتی کنی باید بر اساس عدالت و عدل باشد و گرو‌های متفاوت اجتماعی، چه مخالف و چه موافق برای تو برابر باشند.

«قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ» یعنی به مردم آشکار و صریح بگو که من نمی‌دانم که برای من فردا چه اتفاقی می‌افتد؛ این در حالی است که معمولاً می‌گویند پیامبر(ص) خیلی از موضوعات را می‌دانستند اما در قرآن صریحاً آمده است که اینطور نیست.

«قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ» یعنی بگو من انسانی مثل شما هستم و فقط بر من وحی می‌شود. حدیثی وجود دارد که پیامبر(ص) می‌فرمایند «انتم اعلم به امور دنیاکم و انا اعرف به امور دینکم» یعنی شما در دنیا مسائل را بهتر از من می‌دانید و من هم در مسائل دینی بهتر از شما می‌دانم. برای مثال روایت نخل‌هایی را که داشتند تلقیح می‌کردند را شنیده‌اید که حضرت موضوعی را مطرح کردند و آن افراد پاسخی در آن رابطه دادند و حضرت فرمودند که پس براساس دانش خودتان کار را انجام دهید.

«فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ، وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ» این آیه نهیب به پیامبر(ص) است یعنی یتیم را میازار و اسیر را نران. «وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ» خداوند در این آیه به پیامبر(ص) می‌گوید که اگر  خدا می‌خواست همه را بر یک عقیده خلق می‌کرد؛ خدایی که این بشر را آفریده می‌داند که بشر اختلاف دیدگاه دارد و تو هم نمی‌توانی این تقدیر الهی را تغییر دهی.

«وَمَا أَكْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ» یعنی بسیاری از مردم هر چقدر هم که تلاش کنی مؤمن نمی‌شوند و باید بپذیری که یک تعداد مؤمن نمی‌شوند و اجازه بده که این موضوع در طرح عالم بماند. «وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ» یعنی حقیقت را بگو، هرکس خواست ایمان می‌آورد و هرکس هم خواست ایمان نمی‌آورد. «فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ» یعنی ای پیامبر تو وظیفه‌ای به غیر از تذکر دادن نداری.

« فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ» یعنی این برای تو یک رحمت الهی است که برای مردم نرم‌خو هستی. «فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ» یعنی از آنها بگذر و برای آنها آمرزش طلب کن و بعد با همان‌ها مشورت کن. «فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّه» یعنی اگر نتیجه مشورت چیزی شد که خلاف نظر خودت است پس بر خدا توکل کن. «فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ» یعنی با مردم مدارا کن. «وَقُلْ سَلَامٌ» یعنی از همه استقبال کن و همه را بپذیر.

این آیات الهی از زبان نارسای بنده بود که نشان دهنده فاصله ما با زیست اخلاقی پیامبر(ص) و درون‌مایه‌های اخلاقی قرآن است. این آیات نشان می‌دهد که دین تبدیل به لغلغه زبان شده و صرفاً بر سر زبان‌های ماست؛ باید از این موضوع فاصله بگیریم و به هدف اصلی دین که اخلاق است بازگردیم.

اگر با این اخلاق پیش برویم جامعه، زندگی رضایت بخشی پیدا می‌کند، همبستگی اجتماعی ایجاد می‌شود، جامعه دوام پیدا می‌کند و امنیت اجتماعی، شکوفایی و توسعه، بهزیستی و رفاه اجتماعی و رضایت عمومی ایجاد خواهد شد.

گفت‌وگو از سجاد محمدیان

انتهای پیام


منبع

درباره ی nasimerooyesh

مطلب پیشنهادی

اعمال عید مبعث و ثواب عظیم روزه‌ در آن

فردا مبعث است و خداوند شایسته‌ترین خلق خود را برانگیخت، همانی که از شدت مهربانی …

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ