بسیاری از جوانان در دوران جنگ تحمیلی به خاطر دفاع از دین و کشور، درس و دانشگاه خود را نیمه کاره رها کرده و به سوی جبهه ها شتافتند. برخی از این رزمندگان حتی پایشان به دانشگاه باز نشد و از مدرسه عازم مناطق جنگی شدند تا ادای تکلیف کرده باشند.
رضا فیضآبادی یکی از همان دانش آموزان است که برخی لقب جوانترین شهید قرآنی پایتخت را به او داده اند. او فقط ۱۵ سال داشت. متولد سال ۵۱ بود و در سال ۶۶ در عملیات بیتالمقدس ۲ به شهادت رسید. مادرش می گفت که پسرش یک روز قبل از دیدار معبود با آب سرد غسل شهادت کرده بود و پدرش هم که یک بار می خواسته او را امتحان کند، به او گفته بود که به جای جبهه به دانشگاه برود و درس بخواند ولی رضا در پاسخ از جبهه به عنوان جایی بهتر از دانشگاه یاد کرده بود.
رهبر معظم انقلاب سال ۸۶ در دیدار با اعضای بسیج دانشجویی دانشگاهها فرمود «جوانهایی مثل شما و در سن شما -بعضاً هم از سن شما پائینتر- بودند. یک وقت با خبر شدند که دشمن حمله کرده؛ درس و امتحان و کلاس و استاد و خانه و زندگی راحت را گذاشتند و به جبهه رفتند…»
اما آیا دانشگاه بهتر از جبهه بود؟ پاسخ این سوال به دیدگاه افراد برمی گردد؛ همانگونه که در هشت سال دفاع مقدس و در دوران دفاع از حرم همین دیدگاه باعث می شد تا برخی درس و دانشگاه را رها کنند و به جبهه بروند و برخی تکلیف خود را ماندن پشت جبهه و درس خواندن می دانستند تا بعدها برای کشور خود مفید باشند و در قطع وابستگی ها و خودکفایی میهن اسلامی سهمی بیشتر داشته باشند.
نمی دانم رزمندگان در جبهه چه دیده بودند که اینگونه دنیا را سه طلاقه کرده بودند ولی در وصیت نامه های شهدا این شعر مولانا، زیاد دیده می شود که «آن کس که ترا شناخت، جان را چه کند؛ فرزند و عیال و خانمان را چه کند. دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی؛ دیوانه تو هر دو جهان را چه کند». اگر دانشجویان به دنبال یادگیری و به پایان رساندن دوره (ترم) دانشگاهی خود بودند و دروس عمومی و اختصاصی را پشت سر می گذاشتند تا روزی به آنان دکتر یا مهندس بگویند، رزمندگان هشت سال دفاع مقدس به دنبال گذراندن درس اخلاص و از خودگذشتگی در جبهه ها بودند و فرقی میان ترم اول و آخر نبود. چون همه در یک کلاس می نشستند و همه درس ها در همین کلاس خلاصه می شد.
اگر دانشجویان در پشت جبهه به دنبال ادامه تحصیل در مقاطع ارشد و دکتری بودند و همواره نمرات الف را کسب می کردند، رزمندگان به دنبال تحصیل رضایت الهی و فرمانبری از فرمانده کل قوا و ولی فقیه بودند. فارغ التحصیلی دانشجویان دانشگاه ها پس از چهار سال تحصیل و دود چراغ خوردن و بی خوابی های شبانه به نتیجه می رسید و چنین دانشجویی سرافرازنه به دنبال کار و تلاش یا ادامه تحصیل و تشکیل زندگی بود ولی رزمندگان جبهه دانشگاه در سنگرهای دفاع مقدس شب و روز نداشتند و با گرما و سرمای مناطق جنگی می ساختند و بسیاری از این دانشجویان، فارغ التحصیلی خود را در شهادت می دانستند.
گاهی رزمندگان جبهه دانشگاه مشروط می شدند. یعنی به قول خودشان از فیض شهادت محروم می شدند. پس از هر عملیاتی که پیروزی یا شکست را به دنبال داشت، بسیاری از رزمندگان ناراحت بودند که چرا در باغ شهادت به رویشان باز نشد و چه مشکلی در این میان وجود داشته که تا آن زمان نتوانسته بودند، آن را برطرف کنند؛ آیا به کسی بدهکار بودند؛ آیا پدر و مادرشان راضی نبودند، آیا حق الناسی به گردن داشتند و آیا خمس اموال خود را داده بودند؟
البته اسارت و جراحت هم به نوعی مشروط شدن محسوب می شد مگر این که عاقبت آن با شهادت ختم به خیر شود. مثل بسیاری از آزادگان و جانبازانی که هر چند وقت یک بار خبر عروجشان را می شنویم.
قنبر فیض آبادی پدر شهید رضا فیض آبادی در دیدار اعضای کمیته شهدای قرآنی سازمان قرآن و عترت بسیج تهران گفت که می خواسته پسرش را امتحان کند و آیا می تواند او را از رفتن به جبهه منصرف کند و لذا به او گفته بود که به جای جبهه به دانشگاه برود و درس بخواند ولی این دانش آموز عاشق گفته بود « به دانشگاهی می روم که خیلی بهتر از این دانشگاه هاست».
پدر شهید که معتقد است این فرزند ۱۵ ساله یکی از اولیای الهی بوده، گفت: از خدا می خواهم که ما را مدیون شهدا قرار ندهد و طوری زندگی کنیم که خدا ما را به خاطر شهدا مواخذه نکند. باید مواظب اعمال مان باشیم. چون کوچکترین کارهای ما زیر نظر خداست.
وی به صحبت های درِ گوشی خود با فرزندش اشاره کرد و گفت: یک روز به او گفتم که این دفعه به شهادت می رسی و سفارش کردم که اگر شهید شدی مرا فراموش نکنی. رضا از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید و به همرزمانش گفته بود که پدرم مژده شهادتم را به من داد.
حلیمه فیض آبادی مادر شهید هم خاطره ای از آخرین لحظات پسرش را در دانشگاه جبهه به نقل از همرزمش تعریف کرد و گفت: در جبهه با رضا مصاحبه می کنند و نظرش را درباره شهادت می پرسند و پسرم می گوید «من خیلی کوچکتر از آن هستم که نام شهید را بیاورم ولی اگر لیاقت شهادت را داشته باشم باید بگویم به قول حضرت قاسم شهادت برایم از عسل شیرین تر است».
وی در پاسخ به خبرنگار معارف ایرنا درباره کم سن و سالی فرزندش و نحوه اعزام به جبهه گفت که پسرش برای رفتن به منطقه و حل مشکل سن خود، شناسنامه اش را دستکاری کرده بود تا سنش را بیشتر نشان دهد و وقتی موفق به این کار شده بود، با خوشحالی پیش مادر آمد و گفته بود «لبیک یا خمینی را گرفتم. دیگر جلوی مرا نمی توانید بگیرید».
این مادر شهید با اشاره به محمد، پسر بزرگترش و جانفشانی های این رزمنده دفاع مقدس گفت که «شهادت برای محمد بود ولی رضا از او قاپید».
محمد فیض آبادی که از دوربین و مصاحبه گریزان بود و هر بار به بهانه پذیرایی از میهمانان به آشپزخانه می رفت، به بیان چندجمله اکتفا کرد. محمد هم مثل پدر گفت: چون سن رضا کم بود، تلاش می کردم از جبهه برگردد و ادامه تحصیل بدهد که یکی دو بار موفق شدیم ولی دفعه آخر شهادت قسمتش شد.
زهرا و فاطمه فیض آبادی، خواهران شهید هم در این جلسه حضور داشتند و زهرا چند خاطره از برادرش نقل کرد. مثلا گفت که برادرش، رضا برای همه یادگاری خرید و یک عکس زیبایی از خود به خواهر نشان داد و گفت که این عکس به درد حجله شهادت می خورد یا از تشکر شهید در عالم رویا تعریف کرد که رضا به خواب فاطمه آمده بود و از کار هنری خواهرش قدردانی کرده بود.
در لابلای صحبت های مادر و خواهر شهید دوباره یکی از دردهای خانواده شهدا مطرح شد و آن گم شدن یادگاری های شهید به بهانه تهیه گزارش و کتاب بود. مادر شهید گفت: عکس های فراوانی داشتیم؛ حتی وصیت نامه شهید را داشتیم ولی نهادهای مختلفی همچون بنیاد شهید عکس ها را بردند و گفتند می آوریم ولی نیاوردند. ما اشتباه کردیم که آن زمان کپی نگرفتیم.
البته برادر شهید هم گفت که برخی از تلاوت های رضا و همچنین وصیت نامه اش در بسیج مسجد زینب کبری بوده و پایگاه بسیج اقدام به تهیه آرشیوی از شهدای مسجد کرده بودند.
با این صحبت ها درد رحیم قربانی رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج تهران که از سال ۹۲ بانی برگزاری دیدار با شهدای قرآنی در استان تهران است، تازه شد و گفت که تاکنون ده ها خانواده های شهید گفته اند که همین مشکل را داشتند.
قربانی با ارائه گزارشی از دیدارهای جامعه قرآنی یادی از رضا فیض آبادی کرد و گفت: این شهید یکی از ۲۸ نفری بود که در جلسه صبح جمعه استاد سیدمحسن موسوی بلده در دارالتحفیظ حضور داشت.
حسن محمدی که به نمایندگی از شورای عالی قرآن در این جلسه حاضر شده بود، گریزی به شهدای مدافع حرم زد و گفت که اگرچه دوران دفاع مقدس را درک نکرده ولی در یک دهه اخیر شهدای مدافع حرم و مقاومت را دیده و برکت خون شهدا را این گونه درک کرده است.
منبع