بیان کشدار و الکن موضوعی ارزشمند

قصه‌های قرآنی از جذابترین پیرنگ‌ها با شخصیت‌های دراماتیک و به دلیل ماهیت آسمانی فاقد تحریف و هر نوع بدآموزی هستند علاوه بر اینکه با بیان داستانی که دارند در ذهن مردم می‌مانند و چراغ راهی پیش روی پای آنها در ظلمات زندگی هستند. همین داستان‌ها وقتی که می‌خواهند از حالت روایی به نمایشی برگردند فارغ از اینکه در چه رسانه‌ای از تئاتر گرفته تا سینما و انواع مختلف دیگر امروزی قرار می‌گیرند باید مناسب با آن مدیوم تغییرات متنی به نمایشی داشته باشند و اینجاست که فیلمنامه‌نویس باید دقت بسیاری کند تا تحریف معنایی صورت نگیرد اما مشکلتر از آن این است که این تبدیل جذابیت لازم را در مدیوم خود داشته باشد.

«موسی کلیم‌الله» ورژنی سینمایی از سریالی با همین نام است که صبح امروز در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و با وجود افزوده شدن شخصیت‌هایی خیالی و حوادث جنبی لازم برای ایجاد درام فاقد هر نوع تحریف معنایی است اما در بخش جذابیت لازم کلی برای جذب مخاطب موفق نبوده است. 

یکی از دلایل این موضوع طویل بودن فیلم نسبت به وقایع آن است که در کل حوادث درگذشت حضرت یوسف(ع) تا رها کردن حضرت موسی(ع) در رود نیل است که فقط چند تعلیق فرعی و یک تعلیق اصلی همراه با دو گره‌افکنی و دو گره‌گشایی دارد و اینها برای یک فیلم دوساعته کافی نیست ازاین‌رو فیلم با صحنه‌هایی اضافه که مناسب سریال است تا فیلم پر شده که از آن جمله می‌توان به برخی صحنه‌های غیر ضروری مادر و نوزاد، افتادن جوجه از لانه و قرار دادن دوباره آن در لانه و … اشاره کرد که نه به شخصیت‌پردازی کمکی کرده نه نقشی در پیشبرد داستان دارند و با حذف آنها مشکل سیر داستانی فیلم حل می‌شود. 

نکته دیگر به ضعف جلوه‌های ویژه فیلم برمی‌گردد که از همان ابتدا و خواب فرعون توی ذوق می‌زند و برای فیلم یا سریالی که در رده آثار فاخر قرار می‌گیرند قابل قبول نیست. ضعیفترین بخش هم در پایان فیلم و دریده شدن فرمانده سپاه فرعون توسط تمساح در رودخانه است که در فیلم‌های دهه سی سینمای جهان به همین شیوه ارائه شده درحالی‌که با تکنولوژی جدید می‌توان آن را به خوبی جذاب نشان داد و در بسیاری از فیلم‌های کم‌هزینه کنونی هم چنین تصاویری دیده می‌شود. ما در فیلم هیچ صحنه لانگ‌شاتی که شکوه و جلال فرعون را رساند نداریم تا از آنسو فقر مردم را درک کنیم در حالی که لانگ‌شات از ضروریات فیلمهای تاریخی و دینی است.  از این رو از همین الان نمایش آن در پرده‌های سینمای جهان به نظر منتفی می‌رسد.

در برخی موارد نیز فیلم به دلیل شیوه پرداخت از حالت جدی . پندآموز درآمده و وجهه لازم خود را از دست می‌دهد. برای مثال در چند قسمت فیلم نظیر لال شدن مرد تابوت‌فروش مضحکه‌ای نامتجانس با کل فضای فیلم ایجاد می‌شود یا بر طبل کوبیدن فرمانده و رفتارهای برخی شخصیت‌های دیگر قصه غلو حرکات شدیدی را بر فیلم حاکم می‌کند که بیشتر در فیلم‌های صامت دیده می‌شود که در آنها کلام برای بیان منظور وجود نداشته است.

شخصیت‌پردازی هم به صورتی کاملا سنتی و فقط خیر و شر مطلق است و تنها یک شخصیت خاکستری وجود دارد که همان قابله دربار است و آن هم در پایان و با فریب دادن نگهبان نیل با طلاها به صورتی ارائه می‌شود که باز غیر قابل باور و خنده‌دار می‌شود.

اینکه حاتمی‌کیا فیلمسازی خوب و بااستعداد و دارای آثاری ماندگار و هنوز دیدنی چون آژانس شیشه‌ای است بر هیچکس پوشیده نیست اما فیلم اخیر او علیرغم محتوای ارزشمندی که دارد اثری ضعیف در کارنامه او به شمار می‌رود که ای‌کاش در همان ورژن تلویزیونی و به صورت سریال ارائه یا برای نسخه سینمایی آن فیلمنامه ای جدا نوشته می‌شد تا به این صورت توی ذوق نمی‌زد. 

ذکر این نکته الزامی است که به دلیل ماهیت دینی و ارزشمند فیلم ممکن است مردم به فیلم اقبال پیدا کنند اما فیلم مانایی آثار دیگر را نداشته و در مرور زمان به فراموشی سپرده خواهد شد.

عباس کریمی عباسی

انتهای پیام


منبع

درباره ی nasimerooyesh

مطلب پیشنهادی

ورزش ابزار مهم در عرصه جهاد فرهنگی است

مدیر ستاد هماهنگی کانون‌های فرهنگی هنری مساجد استان اردبیل: به گزارش ایکنا به نقل از …

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ