پاسخ‌ تفسیر تسنیم به چالش‌های دنیای معاصر چیست +‌ فیلم

تفسیر تسنیم اثر گرانسنگ آیت‌الله جوادی آملی، یکی از جامع‌ترین تفاسیر معاصر قرآن کریم است که با رویکردی عمیق و تحلیلی به تبیین معارف الهی می‌پردازد. این تفسیر، تلفیقی از روش‌های مختلف تفسیری از جمله تفسیر قرآن به قرآن، تفسیر روایی و بهره‌گیری از عقل برهانی است که در آن سنت و روایات نه صرفاً به عنوان تأییدی بر آیات بلکه به عنوان ابزار تفسیری مورد استفاده قرار گرفته‌اند.

ایکنا در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام محمد شیروانی، مدرس دانشگاه شهید بهشتی و از شاگردان آیت‌الله جوادی آملی به بررسی جایگاه و اهمیت این تفسیر، تأثیرات آن بر فهم معارف قرآنی و ظرفیت‌های آن در پاسخگویی به نیازهای فکری و معرفتی جامعه پرداخته شده است؛ همچنین ابعاد مختلف شیوه تفسیری آیت‌الله جوادی آملی از جمله تفسیر ترتیبی و موضوعی، مورد واکاوی قرار گرفته و نقش آن در ارتقای بینش دینی و عقلانی بررسی شده است که در ادامه بخش نخست این گفت‌وگو را می‌خوانیم؛

ایکنا ـ می‌دانیم که 80 جلد از تفسیر تسنیم طی 40 سال تالیف و منتشر شده است؛ ما به عنوان مخاطب با چه چیزی مواجه هستیم و قرار است که چه چیزی را از این خوان گسترده برداشت کنیم؟

در طول تاریخ تفاسیر طویل داشته‌ایم از جناب فخر رازی که به تفسیر کبیر فخر رازی معروف است و در دوره معاصر هم علامه طباطبایی تفسیر معروف «المیزان» را نوشته‌اند. شاید بتوان به این نکته توجه ویژه‌ای داشته باشیم که چون در هر هنگامه‌ای بشر مسائل مختص به خود را تجربه می‌‌کند به فیلسوف و مفسر معاصر آن هنگامه نیازمند هستیم؛ زیرا مسائل زیستی آدمیان توقف بردار نیست. مسائل‌، خواستگاه‌ها، مطالبه‌گری‌های انسان‌ها مطابق با فرهنگی که پیش خواهد رفت مبدل خواهد شد. ما با یک متن وحیانی مواجهیم که لزوماً متوقف در تاریخ نیست.

فلاسفه وقتی درباره ماهیت حرف می‌زنند قائل به «چیستی» هستند؛ «چیستی» یعنی شرح و تعریف زمان، مکان، ابعاد و اندازه مشخصی از ماهیت موضوعی و در قبال «چیستی» به «هستی» قائل هستند که به معنای ماندگاری، فراگیری و پایداری است. 

یکی از پاسخ‌ها درباره ضرورت نگارش تفسیر تسنیم این است که باید برگردیم به آن کلام بلند که هر زمانی فیلسوف خاص، معبر و مفسر خود را از متن وحیانی خواهد داشت؛ حتی در مورد کلام‌‌ها و متن‌هایی که از لحاظ قدسی رتبه‌های پایین‌تری از قرآن دارند مثل مثنوی معنوی و دیوان حافظ هم قائل به همین موضوع هستیم

وقتی در مورد زبان وحی گفت‌وگو می‌کنیم و به مباحث وحیانی و الوهی توجه می‌کنیم متوجه هستیم که جهت ذات اقدس الهی به سمت هستی است؛ هستی انسان بدون قید ایرانی بودن یا نبودن، زن یا مرد بودن، پیر یا جوان بودن؛ وقتی که تخاطب حضرت احدیت نسبت به انسانیت است؛ این دیدگاه می‌تواند واجد ماندگاری باشد چون شاید شمایل انسان عوض شود و بعضی از مواجهات، تعاملات و اقتضائات انسانی عوض شود ولی بنیان‌های انسانیت قابل تعویض و از بین رفتن نیست به همین جهت هر هنگامه‌ای با توجه به درخواست‌های مردمان آن هنگامه، نیازمند یک نگاه فلسفی مدرن و یک نگاه تفسیری، تعبیری و تأویلی مدرن خواهد بود. این به این معنا نیست که ما می‌خواهیم از بعضی اصول گذر کنیم؛ خیر، رویکرد، گفتمان، صورت‌بندی و شمایل عوض خواهد شد؛ مثلاً شاید مردم هر هنگامه‌ای درباره معنای زندگی یک تعریف، تصویر و ترسیم را انتخاب کنند از کارشناسان امور وحیانی سؤال می‌کنند که موضع شما در مقابل این موضع‌گیری و تعریف ما چه خواهد بود؟ آیا قرآن کریم تماماً این موضع ما را رد خواهد کرد یا قرآن کریم با این موقعیت، قضاوت و پیش‌فرض‌های ما همسویی و همگرایی خواهد داشت؟‌

برای بعضی‌های شاید سؤال شود که در کنار تفاسیر سترگی مثل تفسیر کبیر فخر رازی، المیزان و تفاسیر دیگر از فلاسفه مثل ملاصدرا که به صورت کامل به دست ما نرسیده است یا تفاسیری که با رویکرد عرفانی و اصطلاحاً انفسی نوشته شده‌اند؛ نگارش تفسیر تسنیم چه ضرورتی داشته است و به چه موضوعی می‌پردازد؟ 

ایمان‌گرایی و انزجار الهیاتی؛ پاسخ‌ تفسیر تسنیم به چالش‌های دنیای معاصر +‌ فیلم

ایکنا ـ دقیقاً یکی از سؤالات ما هم همین است. 

ضرورت نگارش تفسیر با این حجم گسترده و کمیت بزرگ، سؤال خیلی‌ها است. چون آیت‌الله جوادی آملی به مبانی فلسفی، عرفانی، منطقی و فلسفه‌های مضافی مثل فلسفه‌ دین و علم اشراف داشتند؛ گاهی می‌بینیم که ادبیات تفسیر ثقیل است و شاید توده مردمی که تسلطی به این امور ندارند، برایشان کمی سخت باشد ولی علت چیست؟ علت این است که آیت‌الله جوادی آملی عالم زمانه خود است و علامه طباطبایی هم عالمه زمانه خود بود. هر زمانه‌ای گرایش‌های فراگیر مختصی را به خود اختصاص می‌دهد و شما به عنوان مفسر قرآن باید بگویید که یکی از جنبه‌های اعجاز قرآن کریم فراگیری تخاطب است؛ یعنی من فقط برای یک نحوه از مطالبه پاسخ ندارد بلکه برای مزاج‌ها و مطالبه‌های مختلف واجد پاسخ خواهد بود. 

یکی از پاسخ‌ها درباره ضرورت نگارش تفسیر تسنیم این است که باید برگردیم به آن کلام بلند که هر زمانی فیلسوف خاص، معبر و مفسر خود را از متن وحیانی خواهد داشت؛ حتی در مورد کلام‌‌ها و متن‌هایی که از لحاظ قدسی رتبه‌های پایین‌تری از قرآن دارند مثل مثنوی معنوی و دیوان حافظ هم قائل به همین موضوع هستیم. علامه طباطبایی تفسیری از غزلیات حافظ را به نام «جمال آفتاب» نوشتند و بزرگانی بودند که شروحی را از مثنوی معنوی نوشتند. 

امر وحیانی، روش امر درونی دارد و روش علم حصولی این جهانی نیست و قرآن محصول یک ریاضت و خلاقیت معنایی بلند از حضرت رسول‌ اکرم(ص) بوده است. این امر بی‌صورت می‌تواند ادبیات مختلفی را در مواجهه با زمان‌ها و مکان‌ها و خواست‌های مختلف به خود اختصاص دهد. ما بعد از تفسیر تسنیم هم باید شاهد ظهور تفاسیر مختلفی باشیم.  

ایکنا ـ امید که همینطور باشد؛ من برداشتی که از بیانات شما می‌‌کنم این است که تفسیر تسنیم یک تفسیر مدرن است زیرا با توجه به زمانه مدرن، اقتضا می‌کند که آیت‌الله جوادی آملی یا هر عالم دیگری تفسیر خاص زمان خود را به جامعه ارائه دهد اما سؤالی که پیش می‌آید این است که تفسیر تسنیم در میان تفاسیر معاصر چه جایگاهی دارد؟

قبل از اینکه به این سؤال پاسخ دهم نکته‌ای را بیان کنم؛ سؤال اولیه ما این است که آیا مفسرین تفسیر را برای خود می‌نوشتند یا برای دیگران؟ یعنی آیا بهتر نیست که بگوییم ما به اندازه انسان‌ها مفسر نیاز داریم؟‌ قرآن کتابی است که انسان را به یک تخاطب شخصی دعوت می‌‌کند؛ یعنی می‌گوید وقتی تو قرآن می‌خوانی انگار قرآن در حال حرف زدن با تو است و دنبال این نیست که کلاس درسی راه بیندازد بلکه به دنبال بیدار کردن و حیات بخشی به تو است. 

آیات قرآن زبان مخصوص به خود را دارد و وقتی که این آیات را مورد ملاحظه قرار می‌دهید باید پیغام اصلی قرآن کریم را دریافت کنید؛ زیرا قرآن کریم می‌خواهد چیزی را به شما بگوید؛ باید ببینیم چه چیزی را می‌خواهد بگوید؟ ‌مثل حافظ، وقتی شما دیوان حافظ را مطالعه می‌کنید، حافظ می‌خواهد چیزی را به ما بگوید؟ حافظ در پس تمام این مصرع‌ها و ابیات غزلیات یک حرف اساسی دارد. شاید شما بگویید که جناب حافظ می‌گوید که اگر عاشقانه در این جهان زیست نکنید، کسالت تمام وجود شما دربر خواهد گرفت و او در تمام دیوان حافظ می‌خواهم بگوید که برو و عشق را پیدا کن. 

شاید کسی بپرسد که حرف جناب مولوی در مثنوی چیست؟ و کسی پاسخ بدهد که حرف مولوی در مثنوی این است که اگر شما نتوانید به بهداشت فکری و نظم ذهنی برسید نمی‌توانید به آن آورده درونی دسترسی پیدا کنید و او در کوچه پس‌کوچه‌های مختلف شما را می‌برد تا از خبط‌هایی که باعث می‌شود تشتت‌های فکری پیدا کنید، نجات یابید تا به یک حضور، وحی و خلاقیت فردی دسترسی پیدا کنید. 

قرآن کریم چه می‌خواهد به ما بگوید؟ آیا فقط به دنبال این است که یک تاریخ برای ما بیان کند؟ آیا به دنبال این است که ما را به صوابی از خوانش خود برساند؟‌ آیا به دنبال این است که برای ما کلاس درسی گذاشته شود؟ یا مثلاً وظیفه‌ای است که حضرت احدیت برای ما مقرر کرده که باید این کتاب را مورد خوانش قرار دهیم و یک وظیفه قدسی است؟

همانطور که در عرایض پیشینم عرض کردم که در هر هنگامه‌ای اندیشمندی نیاز داریم تا با تسلط بر مبانی فلسفی، ادبیات و تاریخ بتواند یک قرائت معاصرانه را از متن وحیانی به ظهور برساند اما در کنار اینها می‌خواهم عرض کنم که هرکدام از ما هم تفسیر خود را می‌خواهیم و برای دست‌یابی به تفسیر خود باید با قرآن درگیر شویم یعنی به قرآن کریم بگوییم درباره گرایش، محرکات، باورها، موضع‌گیری‌ها، مواجهات با ناکامی‌ها،‌ ناملایمت‌های من چه می‌گویی؟ اصلاً ای‌ قرآن، زبان ناکامی و ناملایمت و رشد چیست؟‌ آیا برای اینها پاسخ داری؟‌

یک دیدگاهی وجود داشته که می‌گوید کسی که می‌خواهد با قرآن کریم دیالوگ برقرار کند باید کسی باشد که به تمام علوم الهیاتی اشراف داشته باشد و نباید خودش وارد برداشت‌های شخصی از قرآن کریم شود در صورتی که خداوند متعال می‌فرماید قرآن باید به زبان بدن و زیست تو بیاید و خود را خلاصه کند؛ اصلاً بحث تفسیر به رأی و اینکه بخواهیم فهم شخصی و سلیقه خود را بر قرآن بار کنیم منظور نیست. 

امر وحیانی، روش امر درونی دارد و روش علم حصولی این جهانی نیست و قرآن محصول یک ریاضت و خلاقیت معنایی بلند از حضرت رسول‌ اکرم(ص) بوده است. این امر بی‌صورت می‌تواند ادبیات مختلفی را در مواجهه با زمان‌ها و مکان‌ها و خواست‌های مختلف به خود اختصاص دهد. ما بعد از تفسیر تسنیم هم باید شاهد ظهور تفاسیر مختلفی باشیم

خود قرآن فرموده است که «من یک کتاب تذکر هستم»؛ تذکر یعنی اینکه شما نسبت به حقیقتی کشش دارید که کهن است و از گذشته وجود داشته است و فقط من می‌خواهم شما را از گل‌ولای انباشتگی‌های تصورات ناموزون به خودتان بازگردانم و می‌خواهم شما را به یک خود یافتگی برسانم. 

من احساسم این است که باید روی این دو زمینه کار کنیم و این به عنوان یک مدعا که آیا در هر زمانه‌ای یک اندیشمند معاصری که بتواند یک تفسیر را با زبان آن قوم و مسئله‌های آن هنگامه بتواند همراه کند نیاز داریم یا نه؟ دوم اینکه آیا ما اجازه داریم هرکدام مفسر خودمان از قرآن کریم شویم و بتوانیم ارتباط بی‌شائبه، بی‌پیش‌فرض و بی‌هیجان‌مداری را برقرار کنیم تا قرآن را در متن زندگی خود همراه کنیم؟

اما درباره سؤالی که مطرح کردید باید گفت که یکی از زبان‌های انسان دینی و متدین، ایمان‌گرایی است؛ ایمان‌گرایی به این معنا که فرض را بر این بگیریم که وقتی با یک فردی وارد یک رابطه شیرین جدید می‌شوید یا با یک مکتب فکری جدیدی مواجه می‌شوید که جذاب است؛ در وهله‌های اول مواجهه با آن مکتب یا ادعا یا فرد «چرایی» خیلی موضوعیت ندارد و فقط طلب «چیستی» می‌‌کنید و می‌پرسید که «این چگونه است و آن چگونه نیست»؛ مثل اینکه وقتی اسلام تکوّن پیدا می‌کند از زبان دین سؤال می‌کنیم که «چه باید کنیم و چه نباید کنیم؟» یا «چه چیزهایی هست و چه چیزهایی نیست» ولی اینکه «چه می‌شود» از اینکه «چه چیزهایی هست و چه چیزهایی نیست» به «چرایی‌ها» گسیل پیدا می‌کنیم و با شیبی به سمت «چرایی‌ها» می‌رویم؛ مثلاً شما می‌فرمایید که انسان پس از مرگ زنده است و حیات جدید و جدی‌ را تجربه می‌کند. انسان ایمان‌گرا می‌گوید «بله قطعاً همینگونه است؛ چون انسان پس از مرگ واجد حیات است» الان باید به‌گونه‌ای زندگی و سبک زندگی خود را تدون و ترسیم کند تا حیات پس از مرگ او یک حیات متعالی باشد و این اقتضای انسان ایمان‌گرا است. 

اقتضا و کشش انسان ایمان‌گرا این است که مدعیات را حتی بدون ارائه دلیل می‌پذیرد ولی رفته‌رفته وقتی درون انسانی تفکر انتقادی فعال شد کم‌کم می‌پرسد «چرا؟»، «چه کسی گفته است جاودانگی؟» آن موقع است که شما اگر به زبان برون متنی متن وحیانی و زبان فلسفی آشنایی نداشته باشید نمی‌توانید پاسخ درخوری را بیان کنید. حالا فرض را بر این بگذارید که کسی از مدعیات قرآنی از آیت‌الله جوادی آملی سؤال می‌کند.

قرآنی کریم اینگونه نیست که مبادی یک ادعا را از نظر منطقی یکی پس از دیگری ذکر کند و اصطلاحاً صغری، کبری و نتیجه‌گیری کند؛ مثلاً آیات قرآن را ملاحظه کنید که خداوند متعال می‌فرماید کسی که شکرگزاری کند این شکر او علت و سببی برای ازدیاد می‌شود حالا یا ازدیاد شکر، نعمت یا گستردگی متن وجود انسانی می‌شود و این ادعا است اما دلیل این ادعا کجاست؟ 

مفسرینی که نوع نگاهشان ایمان‌گرایانه است درون متنی جواب می‌دهند و می‌گویند دلیل خود قرآن است که ادعا کرده است و روایاتی است که بیان کردند. کسی که متوجه زمانه و نوع فونداسیون و سازه فکری زمانه مردم خودش است می‌گوید «این مردم نیازمند دلیل هستند» دلیل‌ها هم نوعاً برون‌متنی پیدا می‌شوند و شما باید با استناد به مبانی فلسفی، اخلاقی، منطقی و حوزه معرفت شناسی یک دلیل اقناعی برای آن فرد پیدا کنید. ابتدای کار اینجا است که شما به عنوان یک فیلسوف به کدام فلسفه می‌خواهید مراجعه کنید؟‌ 

خود فلسفه هم یک عرض عریضی دارد؛ فلسفه از 600 سال قبل از میلاد حضرت مسیح، از زمان تالس تا این دوران پست مدرنیسم مکاتب مختلفی داشته و اگر فیلسوف به این نظرات فلسفی در حوزه هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی و جهان‌شناسی توجه نداشته باشد پاسخ‌‌هایی می‌دهد که واجد تردید و ابهام است؛ اگر آن فیلسوف مثلآً به فضای کوانتوم و گرایش‌های متعددی که در حوزه فلسفه اخلاق، دین و علم به وجود آمده اشراف نداشته باشد و نتواند دفاع عقلانی معاصرانه از این ادعاها داشته باشد متأسفانه این مفسر و به تبع آن، این متن به فراموشی سپرده خواهد شد؛ بنابراین عرض بنده در مورد آیت‌الله جوادی آملی این است. 

الان اگر یک دگردیسی را بخواهیم بین متدینین در نظر بگیریم از یک فضای ایمان‌گرایی به یک فضای خردگرایی آمدند؛ بعضی از متدینین هستند که می‌گویند ما دیگر حتی مطالبه دلیل هم نمی‌کنیم و در فضای انزجار الهیاتی قرار گرفته‌ایم. 

در زبان فلسفی در مورد نفس انسان قائل به یک قرائتی هستیم که حکایت از تجرد می‌کند و می‌گوییم نفس انسان جوهر است و عرض نیست و حال که جوهر است جزو جواهر مجرد است. آگاهی و توانایی قاعده این جوهر مجرد است اما چرا این نفس، آگاهی و توانایی محدودی دارد؟ 

فرض را بر این بگیریم که اگر بیاییم این موضوع را به فردی بگوییم که اگر شما با قرآن کریم مواجهه داشته باشید، باعث می‌شود رزق و روزی بر شما جریان پیدا کند و فرد مخاطب می‌گوید که من باور به بحث رزق و روزی، غیب و فضل ندارم؛ فرض را بر این بگیرید که ما مخاطبی داریم که او هیچ گرایش الهیاتی را نمی‌پذیرد و هیچ خداباوری و متن باوری الهیاتی و نبی ‌باوری ندارد و از ما سؤال می‌کند که «آیا این قرآن شما به درد من می‌خورد یا خیر؟‌ آیا برای منی که هیچ گرایش دینی ندارم، می‌‌توانید قرآن را برای من به یک متن کارآمد تبدیل کنید که آورده‌های این جهانی داشته باشد؟‌» در اینجا است که مفسر باید بگوید بله؛ اینکه قرآن کریم می‌فرماید اگر شما شکر نعمت کنید، ما باعث ازدیاد نعتتان می‌شویم؛ من می‌خواهم رویکردم را برای شما عوض کنم و بگویم که ازدیاد نعمت بعد از شکرگزاری از یک فرایند غیبی و متعالی شکل نمی‌گیرد اگرچه در رویکرد الهیاتی شکل می‌گیرد، مفسر می‌گوید وقتی شما شاکر هستید به این معنا است که رضایتمند هستید و خردمندانه فراز و فرودهای هستی را مورد مشاهده قرار می‌دهید؛ وقتی فراز و فرود، آزمون و خطا، تعویق و تعلیق را در رشد می‌پذیرید و با این حال لبخند می‌زنید. وقتی کسی به شما مراجعه می‌کند و این رضایتمندی و لبخند را در مواجهه با شما می‌بیند از شما احساس امنیت دریافت می‌‌کند و خیلی راحت‌تر با شما تعامل می‌کند و این تعامل نشر پیدا می‌کند و شما مواجهات کثیری را خواهید داشت و این مواجهات کثیر برای شما حتی آورده‌های این جهانی خواهد داشت. این موضوع اصطلاحاً فرار از متن ایمان‌گرایانه نیست بلکه فقط سعی کردید رویکرد خود را عوض کنید. 

ایکنا ـ یعنی در تفسیر تسنیم به تمام این موضوعاتی که اشاره کردید، پرداخته شده است و سعی شده به‌گونه‌ای تدوین شود که حتی افرادی که رویکرد الحادی هم دارند برای آنها هم پاسخ داشته باشد؟ 

آیت‌الله جوادی آملی در مورد تفسیر تسنیم کلام مشهوری دارند که بعضی از طلاب و کسانی که در مقام پژوهشگری تفسیر تسنیم بودند و خدمت ایشان رسیدند؛ وقتی از ایشان پرسیدند «ما چگونه این فرمایشات و دیدگاه‌های شما را به کف بازار علم برسانیم؟» فرمودند «من شمش تولید می‌کنم؛ گوشواره‌ها را شما تولید کنید» یعنی آیت‌الله جوادی آملی می‌فرمایند که ساختار یک نظام علمی یک وقت نیاز به قطب و دایره دومی دارد که این دایره دوم به فرموده آیت‌الله حسن‌زاده آملی دستی بر عرش و دستی برفرش داشته باشد که شما در آینده علمی نیاز به یک واسطه‌هایی دارید که از کسی که فقط منبع علمی را کاوش می‌کند بتوانید آن آورده‌های سترگ را بگیرید و در یک بسته‌بندی و تسهیلگری بتوانید به مخاطبان و مواجهان عمومی خود ارائه دهید. 

کارشناسان و کسانی که تفاسیر دیگر را دیدند و به ادبیات عرب، فقه، علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی مسلط هستند در هنگامه ارائه و نشر تفسیر تسنیم، این قابلیت را دارند که در تخاطب حتی انسانی که گرایش الحادی دارد به گونه‌ای عمل کنند که این تفسیر بتواند برای سبک زندگی آن فرد کار آمد باشد.

ایمان‌گرایی و انزجار الهیاتی؛ پاسخ‌ تفسیر تسنیم به چالش‌های دنیای معاصر چیست +‌ فیلم

ایکنا ـ یعنی در این تفسیر چنین مطالبی وجود ندارد بلکه باید افرادی باشند که این مفاهیم را از این منبع استخراج کنند و به این موضوعات بپردازند. این تفسیر چه خلأها و نیازهایی را در حوزه تفاسیر قرآنی برطرف می‌کند؟ 

برای پاسخ به این سؤال با بیتی از جناب مولوی در مثنوی آغاز می‌کنم که مولوی درباره تفسیر قرآن به قرآن صحبت می‌کند که بسیار زیبا می‌فرماید که «معنی قرآن ز قرآن پرس و بس/ وزکسی که آتش زدست اندر هوس» یعنی من اگر بخواهم در مورد قرآن به شما توصیه کنم می‌گویم شما می‌توانید در یک چرخه‌ای معنای واژگان یا معنی جملات و گزاره‌های قرآن کریم با مراجعه و استناد به بعضی از فرازهای دیگر قرآن کریم به دست بیاورید که در مورد این روش گفت‌وگو خواهیم کرد. 

نمی‌خواهم بگویم که ما هرکداممان می‌توانیم تفسیر بنویسیم بلکه ما هرکدام قرآن برآمده از وجود خودمان را خواهیم داشت ولی شاید پنداشت بعضی از افراد متدینی که نگاه ایمان‌گرایانه به این گفتار دارند شاید این حرف ثقیل باشد ولی همان صحبتی که شما فرمودید؛ لزوماً هر آورده شخصی‌ای با آورده نبی اکرم(ص) تخالفی ندارد یعنی ما شاید قائل به نوآوری نباشیم ولی قائل به «من آوری» هستیم

در مصرع دوم، روش دوم را می‌فرماید «وزکسی که آتش زدست اندر هوس» یعنی کسی که حرف خودش را در دهان قرآن کریم نمی‌گذارد و نمی‌آید بیرون از قرآن کریم به یک نتیجه حوزه علوم شناختی و علوم انسانی و حوزه‌های علوم مختلف الهیاتی دسترسی پیدا کند و حالا برای اینکه بخواهد از نقد ناقدان رها شود بیاید پشت سنگر قرآن قرار بگیرد تا از تیررس خارج شود و بگوید قرآن اینها را گفته است. این فرد نمی‌تواند انسان امنی برای اینکه ما بتوانیم از او این مباحث را دریافت کنیم باشد.

من فکر می‌کنم که اگر ما بتوانیم یک فرآیندی را در مواجهه با قرآن کریم بدست بیاوریم و یک سازه‌ای را درست کنیم که افراد بتوانند به خودِ طاهر خودشان نزدیک شوند و خودشان این مسیری که آیت‌الله جوادی آملی طی کردند را طی کنند؛ یعنی آن چیزی که من در تفسیر تسنیم به دنبال آن می‌گردم این است که بپرسم؛ آیت‌الله جوادی آملی و علامه طباطبایی، شما کدام مسیر را طی کردید که به این تفسیر رسیدید؟ ما این نقشه را نداریم. این نقشه چیزی است که باید برای همه انسان‌ها بماهو انسان ترسیم می‌شد. 

ایکنا ـ شما در پاسخ به سؤال پیشین هم به این موضوع اشاره کردید که به تعداد انسان‌های روی زمین باید تفسیر داشته باشیم؛ این موضوع چه وجود داشته باشد یا خیر، خیلی کل‌نگرانه است و امکان اینکه هرکسی تفسیر شخصی داشته باشد هم وجود ندارد اما اهل خرد، دانش و آگاهی برای خود یک نوع سبک زندگی دارند که آن سبک زندگی با توجه به دیدگاهی که دارند تفسیری از این مبانی الهیاتی قرآنی است که لزوماً این تفاسیر تبدیل به کاغذ نشده است. ممکن است در ذهن افراد این تفسیر وجود داشته باشد همانطور که شما از زندگی، قرآن و دریافت‌های زیستی خود در ذهنتان یک تفسیری دارید که لزوماً هم تبدیل به کتاب فیزیکی نشده است بلکه این کتاب در ذهن شما است؛ بنابراین لزوماً راه و روشی که هرکدام از این تفاسیری که در ذهن شما، من و هر فردی دیگر است شبیه هم نیست بلکه ممکن است در عین تکثر، وحدت هم داشته باشد اینکه بگوییم نقشه راه آیت‌الله جوادی آملی و علامه طباطبایی چه بوده است؛ قطعاً متفاوت بوده است و نمی‌توانیم بگوییم که این دو بزرگوار یک مسیر را رفتند ولی شاید به یک سرمنزل مقصود رسیده باشند.

حرف شما کاملاً متین و دقیق است ولی بگذارید که با یک مثال موضوع را پیش ببریم؛ فرض را بر این بگذارید که ما می‌خواهیم از اینجا به مشهد‌الرضا(ع) برویم؛ قطعاً مسیرهای مختلفی وجود دارد. ما می‌گوییم هرکدام از شما باید به مقصد برسید و به آن حظ معنوی زیارت مشاهد مشرفه دسترسی پیدا کنید ولی خود سفر و نه مسیر، یکسری اقتضائات دارد یعنی شما برای ساعت‌های خستگی، مواجه‌ با معضلات سفر، تعامل با همراهان خود چگونه برنامه‌ریزی می‌کنید؟‌

یک روانشناس مجاری کتابی دارد به نام «غرقگی» که دیدگاهی دارد مبنی بر اینکه شما باید یک توازنی را بین چالش‌ها و مسائل خود ارائه کنید که تقسیم‌بندی چهارگانه‌ای را ارائه می‌کند و می‌گوید گاهی مسئله‌های زندگی ما خیلی بزرگ‌تر از مهارت‌های ما هستند و این برای انسان افسردگی و ناامیدی می‌آورد و گاهی مهارت‌های ما خیلی بیش از چالش‌ها و مسئله‌های ما هستند و این هم برای انسان رخوت و بی‌انگیزگی می‌آورد. می‌فرماید بهترین مدل زیستی این است که بین مسئله‌ها، چالش‌ها و مهارت‌هایمان همیشه چالش‌ها دو پله بالاتر باشند تا به وسیله انگیزه‌ای که این فرد برای حل مسئله در وجودش پیدا می‌شود این چالش را حل کند و زندگی او اصطلاحاً معنادار شود. 

ما در زبان فلسفی در مورد نفس انسان قائل به یک قرائتی هستیم که حکایت از تجرد می‌کند و می‌گویم نفس انسان جوهر است و عرض نیست و حال که جوهر است جزو جواهر مجرد است. آگاهی و توانایی قاعده این جوهر مجرد است اما چرا این نفس، آگاهی و توانایی محدودی دارد؟ 

علامه طباطبایی در نهایةالحکمه و بدایةالحکمه به این موضوع می‌پردازند و می‌گوید شما خیلی مشغول منِ مرفّه خود شده‌اید و به منِ معناگرایانه خود توجه نکردید و خیلی تدبیر بدن کردید. آن چیزی که برای ما وجود دارد این است که آیت‌الله جوادی آملی و علامه طباطبایی به ما فرمودند که تفسیر یک آورده منحصر به فرد برای شما است یا حتی بالاتر، پیامبر اکرم(ص) هم فرمود که قرآن هم برای هر یک از شما قابل تحقق است بنده عرضم را اصلاح می‌کنم و بالاتر از آنچه گفتم خواهم رفت؛ نمی‌خواهم بگویم که ما هرکداممان می‌توانیم تفسیر بنویسیم بلکه ما هرکدام قرآن برآمده از وجود خودمان را خواهیم داشت ولی شاید برای بعضی از افراد متدینی که نگاه ایمان‌گرایانه به این گفتار دارند این حرف ثقیل باشد ولی همان صحبتی که شما فرمودید؛ لزوماً هر آورده شخصی‌ای با آورده نبی اکرم(ص) تخالفی ندارد یعنی ما شاید قائل به نوآوری نباشیم ولی قائل به «من آوری» هستیم. 

لزوماً اینگونه نیست که آورده‌های شما همگرا و همسو می‌تواند باشد ولی این نیست که شما فقط تقلیدی از آورده‌های دیگری بخواهید استفاده کنید. مبحثی در فلسفه وجود دارد که می‌گوید شما فقط با یافته‌هایی که از درون خودت جوشیده و علم حضوری است می‌توانی اقناع پیدا کنی و فقط آنجا است که آرام می‌گیری. 

عشق، حضور و معنا محصولاتی است که فقط از تجربه‌های شخصی هر فرد به دست می‌آید و از یافته‌های فرد دیگر به دست نمی‌آید و شما با غذای دیگران سیر نمی‌شوید. احساس من این است که پیامبر اکرم(ص) بیش از اینکه به ما بفرمایند که انسان باید از قرآن تبعیت کند، دو پیغام دارد؛ پیغام اولیه‌ پیامبر اکرم(ص) که نوعاً به آن توجه می‌کنند این است که فرموده‌اند بیایید به این قرآن کریم مراجعه کنید. من فکر می‌کنم پیامبر(ص) قبل از آن پیغام سترگتری دارند که این است؛ من انسان بودم، حرکت کردم و به قرآن خودم دسترسی پیدا کردم و شما انسان هستید، می‌توانید حرکت کنید و به قرآن خودتان دسترسی پیدا کنید ولی به هیچ عنوان قرآن شما با قرآن من در تخالف و تقابل نیست.. این دقیقاً همان چیزی است که عرفای ما فرمودند کثرت در عین وحدت است. 

نمی‌خواهم بحث‌های وحدت وجودی و حوزه عرفان را عرض کنم؛ می‌خواهم عرض کنم که آیا ما می‌توانیم یک امری که دوگانه است را در عین دوئیت قرائت، عینیت آن را هم محقق کنیم یا نه؟ جنس معنا و تجرد اینگونه است یعنی شما با فرآیند خودتان یافته‌هایی را به دست می‌آورید و من هم با فرایند خودم یافته‌هایی را به دست می‌آورم و قطعاً مسیرها متعدد است ولی آورده‌های درونی ما به عشق، معنا، ایثار، همدلی، رضایتمندی، اکنون‌گرایی و امیدواری منجر می‌شود. 

می‌بینیم که همگی یک رنگ و لعاب واحدی را به خود اختصاص خواهند داد؛ اینکه عرض کردم که از آیت‌الله جوادی آملی و علامه طباطبایی مطالبه نقشه راه می‌کنیم نه به این معنا که بخواهند یافته‌های مسیرهای شخصی خود را برای ما به اشتراک بگذارند کما اینکه چون هرکسی محیط، ژن و وراثت، جغرافیا و خانواده خود را دارد. 

فیلسوفی حرف زیبایی زد که «ما مطمئن هستیم که چه چیزی را بیان می‌کنیم ولی مطمئن نیستیم که طرف مقابل ما آن چیزی را که ما بیان کردیم را بشنود یا نه» به همین جهت قطعاً فهم حقیقت هرکدام از افراد با زمینه و بستر شخصی برای آنها حاصل خواهد شد اما در عین حال می‌شود یکسری الزامات عمومی را تبیین کرد تا افراد در مواجهه با آن مسائل بتوانند به یک خود یافتگی شخصی دسترسی پیدا کنند. 

پایان بخش نخست.

گفت‌وگو از سجاد محمدیان

انتهای پیام


منبع

درباره ی nasimerooyesh

مطلب پیشنهادی

مسئولان از فرصت دهه فجر برای امیدافزایی مردم استفاده کنند

به گزارش ایکنا به نقل از روابط عمومی استانداری سمنان، حجت‌الاسلام عباس امینی، امام جمعه …

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ