چرا مصدّق تنها ماند؟

در ادامه تحلیلی از حضرت آیت‌الله امام خامنه‌ای در مورد آسیب‌شناسی دولت مصدق میخوانیم:
از سی تیر ۱۳۳۱ که مرحوم آیةالله کاشانی توانست ملت ایران را آن‌طور به صحنه بیاورد، تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که عوامل امریکا در تهران توانستند مصدّق را سرنگون و تمام بساط او را جمع کنند و مردم هیچ حرکتی از خود نشان ندادند، یک سال و یک ماه بیشتر طول نکشید!

در این یک سال و یک ماه، با وساطت ایادی ضدّاستقلال این کشور و با توطئه دشمنان این ملت، دکتر مصدّق مرتّب فاصله خود را با آقای کاشانی زیاد کرد، تا این‌که مرحوم آیةالله کاشانی چند روز قبل از ماجرای ۲۸ مرداد نامه نوشت -همه این نامه‌ها موجود است- و گفت من میترسم با این وضعی که دارید، علیه شما کودتا کنند و مشکلی به وجود آورند. دکتر مصدق گفت: من مستظهَر به پشتیبانی مردم ایران هستم! اشتباه او همین‌جا بود. ملت ایران را سرانگشت روحانیت – کسی مثل آیةالله کاشانی – وادار میکرد که صحنه‌ها را پُر کند و به میدان بیاید و جان خود را به خطر بیندازد.
در ۲۸ مرداد که #کاشانی منزوی و خانه‌نشین بود -و در واقع دولت مصدّق او را منزوی و از خود جدا کرده بود- عدم حضور او در صحنه موجب شد که مردم نیز در صحنه حضور نداشته باشند؛ لذا کودتاچی‌های مأمور مستقیم امریکا توانستند بیایند و به‌راحتی بخشی از ارتش را به تصرّف درآورند و کودتا کنند. یک مشت اوباش و الواط تهران را هم راه انداختند و مصدّق را سرنگون کردند.

پس از آن، دیکتاتورىِ محمدرضاشاهی به وجود آمد که بیست‌وپنج سال این ملت زیر چکمه‌های دیکتاتوری او لگدمال شد و ملی شدن صنعت نفت هم در واقع هیچ و پوچ گردید؛ چون همان نفت را به کنسرسیومی دادند که امریکاییها طرّاحی آن را کردند. هرچه دشمن خواست، همان شد؛ به خاطر جدا شدن از روحانیت و دین. اینها عبرت است.
🗓️ ۱۳۸۰/۰۸/۲۰بیانات در

About nasimerooyesh

Check Also

معرفی کتاب «مجید بربری»

معرفی کتاب «مجید بربری» از قهوه‌خانه تا خا‌ن‌طومان کتاب «مجیدبربری» روایت تحوّل یک جوان است …