به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین عبدالهادی حسینی؛ پژوهشگر مؤسسه التوحید، سوم اسفندماه در نشست علمی «خاستگاه، زمنیهها و عوامل الحاد» که از سوی مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد با بیان اینکه الحاد در لغت به معنای انحراف و عدول از مسیر درست و حق است، گفت: برخی معتقدند الحاد یعنی ورود هر چیز غیر دینی به درون دین؛ در صحاح هم به معنای انحراف و عدول نامیده شده است و در اصطلاح هم انحراف از حق است. در کوتاهترین تعبیر الحاد یعنی برگشت از دین خدا و خود خدا.
پژوهشگر مؤسسه التوحید با بیان اینکه نقطه شروع الحاد، انکار هر موجود ماورایی مانند خدا، نبوت و معاد و حتی خروج از ضروری دین است، تصریح کرد: گفته میشود شخصی که یک ضروری دین را منکر شود ملحد است؛ الحاد را میتوان به خاص و عام تقسیم کرد؛ الحاد عام، انکار هر نوع باور دینی اعم از باور به وجود خدا و یا انکار ضروری دین است یعنی حتی اگر کسی خدا را قبول دارد ولی دستورات ضروری خدا را منکر شود ملحد است.
وی افزود: الحاد خاص به معنای بازگشت از دین اسلام و ارتداد است؛ الحاد در مقابل خداباوری توحیدی قرار دارد به بیان دیگر الحاد نفی خداباوری توحیدی یعنی خدای خالق متعالی که خیر محض و عالم مطلق است؛ در اصطلاح لاتینی به آن آتئیست گویند و افراد این گروه میگویند چون خدا نیست پس دینی هم وجود ندارد لذا در برابر همه ادیان قرار میگیرند نه فقط اسلام. بنابراین نزد یک آتئیست اعتقاد به معجزه و فرشته و آخرت و خدا خرافه است.
حسینی با اشاره به خاستگاه و عوامل الحاد به رویکرد جریانشناسانه در این موضوع پرداخت و تصریح کرد: الحاد ریشه عمیقی در تاریخ و فلسفه و تحولات اجتماعی دارد و در طول قرون متمادی دستخوش تغییرات فراوان شده است که ما از منظر تاریخی و فلسفی بحث میکنیم؛ در مورد خاستگاه تاریخی باید گفت در تفکر انسان و تاریخ بشر، ردپایی از تفکر الحادی در بین انسانهای نخستین هم وجود داشته و این مسئله تا عصر پیشاسقراطی هم قابل پیگیری است؛ کسانی مانند دیوید هیوم معتقدند که چندخداباوری از عقاید اولیه انسانهای نخستین بوده است؛ در سده 18 میلادی که دکترین الحاد با صورتبندی جدی بروز و ظهور یافت خود را به عنوان یک نظام فکری نشان دهد و تمدن یونان را به عنوان مهمترین موطن این الحاد میتوان معرفی کرد.
طبیعتباوری برای انکار ماوراء
پژوهشگر مؤسسه التوحید افزود: اندیشمندان یونان باستان میگفتند فقط جهان طبیعت وجود دارد و پرستش طبیعت را اولین شکل دینداری میدانستند؛ از منظر این افراد طبیعت و اشیاء همگی روح دارند. این افراد اولین خداناباوران یونان باستان بودند؛ در فلسفه یونان باستان کسانی چون اپیکور با طرح مسئله شر پرسشهایی در مورد عدالت الهی مطرح کرد که بعدا به مسئله کلیدی در نقد دینداری تبدیل شد لذا تفکر الحادی با اندیشه یونانی در هم تنیده شده است تا جایی که یونانیان خدایان طبیعی را ترسیم میکردند و در حال خوف و ترس به آنان پناه میبردند. در تفکر هندوئیسم هم طبیعت ازلی و ابدی است و منبع اصلی شناخت هم حس بود.
حسینی با بیان اینکه در قرون وسطی بررسی اندیشه خداناباوری سخت است، گفت: در اوایل سده سیزدهم میلادی که ایمان دینداران در بین مردم از رونق افتاده بود این داستان تا سده شانزدهم میلادی تداوم یافت تا اینکه در این دوره برخی نفرت خود را از ایمان مسیحی نشان دادند؛ مثلا اسپینوزا خدا را طبیعت طبیعتساز میدانست و برخی به همه خدایی قائل بودند و برخی از اتحاد طبیعت و خدا سخن میگفتند. یکی از اتفاقات مهم در شکلگیری تفکر الحادی در قرون وسطی انقلاب فرانسه بود؛ قدرتگیری تفکر الحادی نشان داد اجتماعات غیردینی در ایتالیا، اسپانیا و … توسعه یافته بود و در سده نوزدهم میلادی الحاد علاوه بر هنر در حوزه عمومی هم مورد توجه مردم قرار گرفت و حمایت از الحاد سبب شد تا خداناباوری توسعه چشمگیری پیدا کند.
حسینی با توجه به اینکه دوره اول، دوره آزادی اندیشه بود که در سده هفدهم و با ظهور آزاداندیشان رخ داد، اظهار کرد: دوره دوم دوره طبیعتگرایی ضد مسیحی بود که در سده هجدهم میلادی رخ داد. در این دوره کانت با نقادی عقل محض بستر گسترش الحاد را به خوبی فراهم کرد؛ دوره سوم هم دوره علمگرایی در سده نوزدهم بود که همراه با مادهگرایی و اصالت ماده بود؛ این تفکر معتقد است همه چیز از ماده تشکیل شده است.
وی افزود: در این سده واقعیت خداوند به مثابه وجود مطلق نفی شد و این همان اوج رشد الحاد بود که در قرن نوزدهم ایجاد شد؛ ریشه این الحاد در بین ماتریالیستهای فرانسوی ایجاد شد. فویر باخ قدرتمندی الحاد را اینگونه نشان داد و اعلام کرد خدا تجسمی و حیالی و ساخته انسان است و تا جایی پیش رفت که مارکس، دین را افیون تودهها و الحاد را سنگ بنای تمدن تلقی کرد و به اعتقاد او خدایی که نیازهای بندگانش را تامین نکند باید به چالش کشیده شود. الحاد در همین سده بیشتر عملگرا بود. الحاد رمانتیک نیچهای که بیشتر شعرگرا بود بیشتر علیه الاهیات مسیحی ایستاد. الحاد شکگرایی سارتر هم بعدا ایجاد و تا ورطه نیهیلیسم کشیده شد.
دیدگاه هیوم در نقد نهادهای دینی
پژوهشگر مؤسسه التوحید افزود: در قرن هجدهم کسانی چون هیوم به نقد سازمانهای دینی و باورهای مذهبی پرداختند؛ هیوم به بررسی انتقادی برهانهای وجود خدا پرداخت و با احیای عقلمحوری و انسانگرایی زمینه را بری نقد دین فراهم کرد.
حسینی با اشاره به الحاد در عصر جدید با بیان اینکه جوهر تفکر الحادی در عصر جدید الحاد ماتریالیستی است، بیان کرد: این الحاد مخالف هرگونه موضعگیری سیاستی است که منشا آن متافیزیکی و خداباوری است و به نفی ادیان توحیدی میپردازد که به آن الحاد ستیزهگر گویند که در دوره کمونیسم به دین و دینداران حملات نظامی و سیاسی و اعتقادی پرداخت. بعدا داوکینز و دنت و سم هریس و … موجب تداوم حیات این جریان شدند.
وی افزود: خاستگاه دیگر الحاد خاستگاه فلسفی است؛ الحاد فلسفی است الحادی است که برای تثبیت مبانی خود از دلایل فلسفی کمک میگیرد و نتایج فلسفی هم میگیرد. الحاد فلسفی از علوم عقلی و مبانی فلسفی بهره میبرد تا از مقبولیت بیشتری برخوردار باشد؛ این الحاد صورتهای مختلفی مانند عملگرایانه و … دارد؛ دنیل دنت، ژان پل سارتر، آلبرکامو، راسل و نیچه و … سردمداران الحاد فلسفی بودند؛ البته همه اینها قوت اندیشه یکسان نداشتند.
حسینی با بیان اینکه الحاد اگزیستانسیالی یکی از برجستهترین نوع الحاد فلسفی است، و مدعای اصلی این تفکر اصالت انسان یا اومانیست است، اظهار کرد: زمینههای الحاد مختلف است و نمیتوان مشخصا فقط یک عامل را مطرح کنیم؛ مثلا در مورد الحاد جدید این پرسش مطرح است که آیا همه دانشمندان علوم تجربی ملحد هستند؟ آیا ظلم و ستمی که در قرون وسطی بوده است باعث بیزاری مردم از دین شده است تا تغییرات دوره رنسانس باعث الحاد شد؟ و … و پاسخ به این پرسشها هم میتواند مثبت و هم منفی باشد.
وی افزود: شهید مطهری در مورد عوامل الحاد به دو دسته اشاره دارد؛ اول مسائلی چون نقش کلیسا و نارسایی مفاهیم فلسفی غربی اشاره دارد که مختص جوامع غربی است و دسته دیگر مشترک بین همه انسانها است مانند اظهارات غیرتخصصی و محیط اجتماعی.
حسینی بیان کرد: اولین عامل الحاد از منظر شهید مطهری، تجربه منفی دینی و عملکرد نادرست نهادهای دینی مانند کلیسا بوده است؛ کلیسا تصویری از خدا و انسانگونه بودن خدا تصویر کرده بود و گویی خدا موجودی مجهول است در حالی که دانش بشری روز به روز بیشتر پیشرفت میکرد؛ کلیسا با تحمیل عقاید خود و تضاد با علم باعث جلوگیری از آزادی عقیده بود؛ دادگاه تفتیش عقاید و برخورد با اهل علم هم سبب شد تا دین کلیسایی با اختناق همراه شود لذا ریزش زیادی نسبت به دینداری رخ داد؛ موضوع دیگر اینکه در غرب سؤالات پیش پا افتاده هرگز حل نشد؛ پرسشهایی چون نظریه فرگشت و نسبت آن با توحید و خالقیت خدا، مسئله عین و ذهن، برهان نظم و … . بنابراین تجربیات منفی دینی عامل مهمی محسوب میشود.
پژوهشگر مؤسسه التوحید با بیان اینکه تفاسیر بسته و سختگیرانه دینی که با عقل و تجربه بشر سازگار نیست از عوامل توسعه الحاد در غرب بوده است، گفت: سوء استفاده از دین برای تامین منافع شخصی و قدرت هم از دیگر عوامل الحاد محسوب میشود که باعث بدبینی نسبت به دین و توسعه الحاد است؛ برخورد نامناسب با پرسشهای مردم زیرا نهادهای دینی به جای جواب منطقی به پرسشها برخورد قهری داشتهاند لذا برخی افراد دین را مخالف علم تلقی میکنند. عامل دیگر هم تاثیر پیشرفتهای علمی بر دین است مانند آنچه در نظریه فرگشت یا تکامل رخ داد.
وی با بیان اینکه الحاد جدید دنباله سکولاریسم است، تصریح کرد: گفته میشود با پیشرفتهای مدرنیته روز به روز نیاز به خدا در چارچوب فکری تمدن غربی کمتر و کمتر شده است و برخی دانشمندان معتقدند این پیشرفتها فضا را به سمت عرفیشدن و غیردینی شدن پیش میبرد.
انتهای پیام
منبع