تفسیر به معنای توضیح دادن مطلبی است تا قابل فهم شود و اصطلاحاً به شرحهایی که بر قرآن کریم نوشته میشوند گفته میشود. گفته شده که اصل واژه تفسیر، سریانی است که در متون قدیمی این زبان به معنای شرح و توضیح کتاب مقدس فراوان به کار رفتهاست.
در اسلام منابع متعددی برای تفسیر آیات قرآن کریم وجود دارد که میتوان از آنها برای آشنایی بیشتر با قرآن کریم استفاده کرد، با آنکه حتی یک کلمه و حرف از آیات قرآن میتواند تفاسیر گوناگون، متنوع و مفصلی داشته باشد اما زمان و مجال برای بیان تمام تفاسیر وجود ندارد، از این رو به مناسبت ماه مبارک رمضان در هر روز از این ماه مبارک و با همراهی سمیه بارانی بیرانوند، از طلاب حوزه علمیه خرمآباد، مطالبی در رابطه با آیاتی از قرآن کریم به صورت جزء به جزء در قالب یادداشت تقدیم مخاطبان ایکنا میشود.
در ادامه مطلب امروز با موضوع تفسیر کوتاه از آیه ۱۷۵ سوره مبارکه آل عمران را میخوانیم.
خداوند در آیه 175 سوره مبارکه آل عمران میفرماید: «إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ، این شیطان است که دائم یاران خود را به ترس وا میدارد، ای مؤمنین از من خدا بترسید نه از شیطان و جنود او.» شاید انسان بتواند به جرئت بگوید که ترس مؤمنین، مهمترین عامل تنهایی جبهه حق بوده است. خیلی از افراد بودند که انسانهای مؤمنی بودند و جبهه حق را دوست داشتند، به پیامبران و ائمه بزرگوار معصومین(ع) علاقه داشتند اما به واسطه ترس جبهه حق را تنها گذاشتند.
ترس از جان
مگر در 1400 سال پیش در روز عاشورا همه مسلمانهایی که در عالم بودند، مخالف اباعبدالله بودند؟ اینطور نیست! اما اینها حسین بن علی را یاری نکردند چون میترسیدند، ترس آنها عوامل زیادی داشت. یکی از مهمترین عواملی که باعث میشود انسان بترسد، ترس از جان است. میترسد کشته شود یا آسیب ببیند، میترسد سیلی بخورد یا یک شخصی یک لگدی به او بزند و بعد حاضر است جبهه حق را تنها بگذارد.
جملهای که عبیدالله بن حرّ جعفی به اباعبدالله گفت همین بود، گفت: «آقا من میدانم که اگر جنگی اتفاق بیفتد و من در رکاب شما باشم کشته خواهم شد، آقا من تحمل ضربه شمشیر را ندارم» این ترس باعث میشود که انسان تنهایی حسین بن علی(ع) را ببیند و امام خود را تنها بگذارد.
کسانی که در مسیر اهل بیت(ع) هستند، به واسطه جان خود نمیترسند. امام عظیمالشأن ما چه شجاعتی داشت، ایشان به فرزند بزرگوارشان حاج احمد آقا میفرمودند: «موقعی که من را از قم سوار ماشین کردند در نیمههای شب و به سمت تهران بردند، در مسیر جاده قم به تهران این ماشین چراغهایش را خاموش کرد و داخل جاده فرعی شد، من یقین پیدا کردم که اینها قصد دارند تا من را بکشند، به قلبم رجوع کردم، احمد به خدا قسم نترسیده بودم». شاگرد مکتب اباعبدالله اینطور است و از این مسائل نمیترسد.
امروز مقام معظم رهبری در قله شجاعت هستند، هنگامی که حاج قاسم به شهادت رسید، ترامپ توئیت زد که اگر ایران بخواهد انتقام بگیرد ما 52 نقطه ایران را خواهیم زد، همه میدانستند که اولین نقطه بیت رهبری است. ایران نیمههای شب عینالاسد را زد و آمریکا طبعاً میخواهد انتقام بگیرد و طبیعی است که حضرت آقا بیت را رها کنند و به جای دیگری بروند اما آقا بیت را که رها نمیکند بماند، دیدارش با مردم قم را کنسل نمیکند بماند، از تمام شبکههای صدا و سیما و تمام شبکههای مجازی بیت رهبری و از تمام شبکههای ماهوارهای ایران، سخنرانی حضرت آقا در جمع مردم قم پخش زنده تلویزیونی میشود! یعنی آقا دارد میگوید من اینجا نشستهام و اگر جرئت دارید بزنید! سردار حاجیزاده میگفت: «من خودم سه بار از آقا خواهش کردم که آقا بالاخره این آمریکاست و البته ما مجهز و مطمئن هستیم، اما بالاخره برای خودش ابرقدرتی هست، آقا فرمودند که شما کار خودتان را بکنید، خیالتان راحت باشد».
شما این شجاعت را ببینید و با شجاعت محمدرضا پهلوی مقایسه کنید، دوبار این کشور شلوغ شد و او هر دو بار فرار کرد، یک بار در جریان مصدق همسرش را از ترس جا گذاشت، بار دوم هم که نزدیک انقلاب بود. یاران ابلیس همیشه در حال ترس هستند و کسانی که در جبهه حق هستند، در نهایت شجاعت هستند. پس اولین عاملی که باعث میشود یک انسان بترسد، ترس از جان است.
ترس از آبرو
دومین مورد ترس از آبرو هست. خداوند در قرآن میفرمایند: «وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ؛ مؤمنین واقعی از ملامتها نمیترسند» برخی به واسطه اینکه در فضای مجازی به او فحش ندهند، حاضر هست بدترین لگد را به جبهه حق بزند. در فتنه ۱۴۰۱ هر کسی که در این کشور یک معروفیتی در مجازی داشت، به واسطه اینکه نیایند به او فحش بدهند، لگد به جمهوری اسلامی زد و البته فتنه تمام شد و همگی دوباره آرام آرام برگشتند، این افراد گروهی هستند که بنده تمجید و تعریف هستند و میترسند که در فضای مجازی یک وقت کسی به آنها چیزی بگویند، همه اقداماتشان این است که یک کاری انجام دهند تا دیگران از آنها تعریف کنند، دیگران یک بدی نگویند، اینها انسانهای ترسویی هستند و نمیتوانند پای جبهه حق قرار گیرند.
برخی از افراد هنگامی که فتنه میشود، اگر قرآن را آتش بزنند نیز سکوت میکنند، حجاب از سر زن مسلمان بر میدارند، سکوت میکنند، توهین به تمام مقدسات میکنند، از ترس سکوت میکنند؛ اما خدا نکند که یک روحانی و یا یک زن چادری یک اشتباه و یک ترک أولایی را انجام دهند، خودشان مذهبی هستند اما تا بتوانند بد و بیراه میگویند، اینها میترسند که کسی در فضای مجازی به آنها بد و بیراهی بگوید.
کسانی که پای جبهه حق هستند نه از تعریفها ذوق میکنند و نه از تخریبها ناراحت میشوند، آنها کار را برای رضای خدا انجام میدهند. اکنون برخی از مسئولین باید دقت کنند که چندان دنبال این نباشند که آیا در فضای مجازی تعریفی از آنها میشود یا نمیشود؟ آنها نمیتوانند در رابطه با حجاب سکوت کنند، نمیتوانند درباره ولنگاری فضای مجازی سکوت کنند، چون اگر یک موضعی بگیرند ضد آنها استفاده میشود. وقتی قرار است کار برای خدا انجام شود از چه میترسند؟ «وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ» ترس برای چیست؟ نباید بترسند و مطمئن باشند کسانی که در پای جبهه حق هستند خداوند به آنها عزت خواهد داد.
حاج قاسم سلیمانی مگر برای دیده شدن کار میکرد؟ خداوند چه عزتی به او داد؟! هنگامی که ماجرای سوریه اتفاق افتاد یکی به حاج قاسم گفت: «حاجی تو خیلی آبرو داری، تو خیلی محبوبی، آخر بلند میشوی به سوریه میروی و آبروی خودت را میبری! حاج قاسم گفت من آبرویم را به خاطر اسلام به دست آوردم و الان هم در مسیر اسلام آبروی خودم را تقدیم میکنم.» حاج قاسم بعد از ماجرای سوریه عزتش بیشتر نشد؟ بعد از مقابله با داعش عزیزتر نشد؟ این جریان برای ما حجت است که کسی که در مسیر جبهه حق کار کند، خدا او را عزیز خواهد کرد، حتی اگر 72 یار بیشتر نداشته باشد.
پس آنچه که خداوند در آیه 175 سوره مبارکه آل عمران بیان میکند این است که ابلیس و شیاطین عالم کارشان این هست که مردم و پیروان خودشان را به ترس وا میدارند. اما خداوند میفرماید از من بترسید! کسانی که از خدا ترسیدند عزت پیدا کردند.
انتهای پیام
منبع