احمد مسعود: جامعه جهانی و تمام نخبگان افغان باید راهی برای افغانستان بیابند

به گزارش ایرنا ،احمد مسعود این سخنان را در پاسخ به خبرنگار یورونیوز مبنی بر این که آیا جامعه بین‌المللی به خواست شما بی‌توجه است یا این وضعیت انتخاب خود شماست؟ بیان کرده است.

وی افزود : من متعلق به سرزمینی هستم که برخی آن را نفرین شده می‌دانند ولی من از این که در آن کشور و در میان آن مردم به دنیا آمده‌ام، عمیقا احساس خوشبختی می‌کنم، مردمی که به باور من ارزش آن را دارند که انسان جانش را فدای آنها کند.

وی در پاسخ به این که پس از ۲۰ سال حضور نیروهای خارجی، افغانستان بار دیگر تحت سلطه طالبان قرار گرفته است.دره پنجشیر، ولایتی که ناگزیر به ترک آن شده‌اید هم در اختیار طالبان قرار گرفته است. از ۱۵ اوت ۲۰۲۱ که افغانستان با تغییر بنیادین روبه رو شده، چه به خاطر دارید؟ ادامه داد:  من در کابل بودم و تا آخرین لحظه ممکن هم در آنجا ماندم. من و بسیاری از مردمی که در کابل بودند، به یک انتقال مسالمت‌آمیز قدرت امیدوار بودیم. انتقال آرام قدرت از جمهوری افغانستان به یک دولت موقت که فرصت صلح و گفت و گو و شاید هم برگزاری یک انتخابات دیگر یا تشکیل دولت جدید را با لحاظ سهم واقعی طالبان فراهم کند. اما متاسفانه فروپاشی حکومت، محاسبات نادرست و نیت طالبان برای حل غیرمسالمت‌آمیز مسائل از طریق دست بردن به اسلحه، به بروز آن فاجعه ختم شد.

وی در پاسخ به این که شما شبیه پدرتان ( احمد شاه ) سعی کردید با طالبان مذاکره کنید و آنها هم سمتی را در دولت خود به شما پیشنهاد کردند، تصریح کرد : وقتی من به دره پنجشیر رفتم، طالبان همانگونه که انتظار می‌رفت در حال تبلیغ علیه اشرف غنی بودند.

مسعود گفت : محور تبلیغات منفی آنها این بود که آقای غنی صلح‌طلب نبود. البته تمامی گروه‌های مخالف آقای غنی از جمله ما از شیوه حکومتداری او راضی نبودیم و مطمئن بودیم که آن روش در نهایت به فروپاشی منتهی می‌شود. آن زمان به این فکر افتادم که شاید واقعا تقصیر غنی بوده که مذاکرات صلح نتیجه نداده است. پس حالا که فرصتی پیش آمده بود که بتوانم نماینده مردمم باشم، مسیر گفتگو و مذاکره را دنبال کردم.

رهبر جبهه ی مقاومت اضافه کرد : ابتدا تلاش کردم از علمای افغانستان به عنوان میانجی گفت و گو با طالبان که مدام از شریعت و اسلام دم می‌زنند، بهره ببرم ولی بی‌نتیجه بود. بعد به این فکر افتادم که شاید چون علمای اسلامی خیلی در چارچوب دیپلماتیک نمی‌گنجند، میانجیگری آنها موثر نبوده است. در نتیجه، یک هیات سیاسی را برای مذاکره با آنها اعزام کردم که مورد پذیرش آنها واقع نشد. در نهایت، خودم به طور مستقیم وارد عمل شدم. با افراد مختلف طالبان صحبت کردم تا شاید بتوانم راهی برای توقف خشونت‌ها و آغاز صلح پیدا کنم.

وی درباره این که  با چه کسانی مذاکره کردید؟ گفت : من با امیرخان متقی، سرپرست وزارت خارجه ، شهاب‌الدین دلاور سرپرست وزارت معادن و نفت، غیاث، انس حقانی از اعضای ارشد طالبان و خلیل حقانی سرپرست وزارت امور مهاجران صحبت کردم. به باور من در درون طالبان دودستگی وجود دارد، بنابراین گاهی اوقات که با یک طرف صحبت می‌کردم، می‌گفتند: «نه ما اینگونه که می‌گویی نیستیم، منظور تو گروه دیگری است»، زمانی هم که من با طرف دیگر صحبت می‌کردم، می‌گفتند: «آن گروهی که اهل جنگ است، ما نیستیم.» متاسفانه این نفاق همیشه در درون آنها بوده است.

مسعود درباره جایگاه مقاومت تاکیدکرد :  مقاومت چیزی است که طالبان مدام آن را انکار می‌کنند. ولی واقعیت این است که ما توانستیم آنها را اسیر کنیم، حتی توانستیم بالگردهای آنها را ساقط کنیم، توانستیم از زمستان‌های سخت هندوکش جان سالم به در ببریم. بدون هیچ کمک خارجی زنده ماندیم.

مسعود در پاسخ به این که پس شما اساسا به دنبال راه حل افغان برای افغانستان هستید، گفت بله، کاملا.

وی درباره پایان اشغال افغانستان از سوی آمریکا و فعال بودن القاعده در این کشور و چرا دنیا به حرف‌های شما گوش نمی‌دهد و کسی کاری نمی‌کند؟تاکید کرد:  من فکر می‌کنم دو دلیل برای آن وجود دارد: ما در دنیای شبیه سال ۲۰۰۱ زندگی نمی‌کنیم. مردم هم برخلاف قدیم دوراندیش نیستند. 

رهبر جبهه ی مقاومت ادامه داد: در آن زمان نسلی که به تجربیات یا دوران پس از جنگ جهانی دوم نزدیکتر بود، اهمیت مبارزه برای آزادی و دموکراسی را درک می‌کرد. آزادی و دموکراسی را خصیصه ذاتی دنیای مدرن نمی‌دانستند. بلکه بهای خون‌هایی که ریخته شده بود را می‌دانستند. به همین دلیل هم بود که جهان در جریان تهاجم شوروی در کنار مردم افغانستان ایستاده بود. جهان در مبارزه با تروریسم نیز در کنار افغانستان ایستاد.

او اضافه کرد : اما ۲۰ سال گذشته و به اعتقاد من ما نسل جدید همه چیز را بدیهی فرض کردیم. چنان که در دوره جدید تغییرات کمی در اروپا به وجود آمد. پس ارزش زندگی، دموکراسی و آزادی که از دل فداکاری‌های بسیار حاصل شده بود، فراموش شد. من سال‌ها در اروپا زندگی کرده‌ام و وجود این طرز تلقی از نزدیک را در میان جوانان تجربه کرده‌ام.

در ادامه مسعود گفت : افزون بر این، دنیا در ۲۰ سال گذشته تمام تلاش خود را برای موفقیت در افغانستان کرد ولی در نهایت شکست خورد. پس اکنون فکر می‌کند که دیگر هیچ امیدی نیست. اما هنوز می‌توان افغانستان را نجات داد ولی نه برای مدت طولانی.

فرزند احمد شاه مسعود در پاسخ به این که  چگونه می‌توان افغانستان را نجات داد؟ نجات کشورتان به چه پیش‌شرط‌هایی نیاز دارد؟ اظهار کرد ،؛  من معتقدم که جهان باید محکم در برابر طالبان و خواسته‌های آنها بایستد. جهان نه به عنوان تک تک کشورها بلکه به عنوان یک جمع متحد و واحد باید با طالبان مواجه شود و افزون بر آن با همه طرف‌ها و احزاب افغانستان تعامل داشته باشد تا به یک راه‌حل واقعی برای افغانستان برسد. راه حلی سیاسی یا دوره‌ای که با ایجاد مشروعیت لازم شرایط کشور را برای برقراری یک حکومت قانونی آماده کند.

وی گفت : پدرم وقتی در سال ۲۰۰۱ به فرانسه آمد، بر لزوم حمایت از دولت آن زمان افغانستان و مبارزه با تروریسم بدون حضور نیروهای بین‌المللی به شدت تاکید کرد، زیرا می‌دانست حضور نیروهای بین‌المللی در افغانستان، افغانستان را به صحنه نبرد تبدیل می‌کند. همچنین زمینی برای رقابت قدرت‌های بزرگی که همه می‌دانیم که بسیاری از آنها چندان در بازی‌ها و برنامه‌های خود همسو نیستند. اما اکنون که حضور نیروهای بین‌المللی در افغانستان به صفر رسیده و فرصت تلاش برای تغییر فراهم شده است. در میان مردم هم نسل جدید و به ویژه زنان خواستار ادامه وضع موجود نیستند. بنابراین ما پیروز خواهیم شد، موفق خواهیم شد، اما اکنون و پیش از آن که خیلی دیر شود، به توجه و حمایت جهانی نیاز داریم.

مسعود ادامه داد: اگر پدرم  الان و با توانایی و ظرفیتی که بویژه در اواخر دوران حیات از آنها برخوردار بود، یعنی با آن مشروعیتی و نبوغ نظامی که داشت، زنده بود، اول از همه همانطور که در اواخر عمر خود در  نشست‌های مختلف  با مطبوعات و همچنین در سفری که به اروپا داشت، تاکید می‌کرد که طالبان دیگر توانایی شکست نظامی ما را ندارند. بنابراین در آخرین سال زندگی خود مطمئن بود از نظر نظامی شکست نخواهد خورد. به همین دلیل است که سفر او به اروپا با هدف آغاز یک مرحله و دوره جدید انجام شد تا همه طرف‌ها برای تشکیل یک دولت جدید در افغانستان گرد هم آیند. چون او نمی‌خواست که کابل را تصرف و حکومت خود را برقرار کند.

او گفت: پدرم علاوه بر گروه‌های داخلی اساسا خواستار تشکیل دولتی با جلب رضایت و خواست تمام دیاسپورای افغانستان (جامعه مهاجران خارج از افغانستان) بود. این کاری بود که او انجام می‌داد و می‌توانست آن را به سرانجام برساند همانطور که من هم این راه می‌پسندم، اما طالبان و القاعده می‌دانستند، دیگران هم می‌دانستند که اگر او زنده بود، آنها دیگر وجود نمی‌داشتند.


منبع

درباره ی nasimerooyesh

مطلب پیشنهادی

خط حزب‌الله ۴۷۴ | به وقت عبرت شام

چهارصد و هفتاد و چهارمین شماره‌ هفته‌نامه‌ «خط حزب‌الله» منتشر شد. خط حزب‌الله در گزارش …