احادیث طبی ائمه(ع) فاقد جنبه تشخیص بیماری است

احمد پاکتچی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگیبه گزارش خبرنگار ایکنا، پنجمین جلسه از دوره آموزشی «دومین مدرسه رمضانی شفاء: گذری بر یافته‌های علمی الهیات سلامت» به همت اندیشکده حکمت طبیعی و الهیات سلامت دانشگاه امام صادق(ع) و مؤسسه مطالعات تاریخ پزشکی و طب ایرانی و مکمل دانشگاه علوم پزشکی ایران، با حمایت دفتر طب ایرانی و مکمل وزارت بهداشت و با همکاری فرهنگستان علوم پزشکی ایران، با حضور احمد پاکتچی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.

در این نشست پاکتچی با موضوع «تشخیص طبی میان گفتمان پزشکان و گفتمان احادیث» به سخنرانی پرداخت و گفت: پزشکی دانش و عملکرد مرتبط با تشخیص،  پیشگیری و درمان است. تشخیص (Diagnosis) به معنی شناسایی بیماری و علائم آن دانسته می‌شود که پیش از هر عملیات درمانی باید صورت گیرد. طبیعتا معالجه نامتناسب با بیماری و تشخیص آن، مشکلی را حل نخواهد کرد و آسیب‌رسان خواهد بود که این نشان از اهمیت ویژه تشخیص دارد. افزون بر این، تاریخ پزشکی حاکی از سابقه طولانی این عمل در تاریخ آن است؛ یعنی تاریخ پزشکی با تاریخ تشخیص در آن برابری می‌کند.

پاکتچی به تاریخ پزشکی و جایگاه تشخیص بیماری در آن اشاره کرد و گفت: ایمهوتپ، از کهن‌ترین اطبای مصر باستان، مسئله تشخیص و اهمیت آن را مطرح و آنها را در پاپیروسی درج کرده است. اساگیل‌کین‌آپلی از پزشکان بابِل باستان دارای کتابی با موضوع تشخیص طبی بوده است. همچنین خوانگ نی‌جینگ هم در چین باستان رساله‌ای درباره تشخیص طبی و اقسام آن شامل؛ معاینه بصری، شنیدن و بوییدن، معاینه لمسی، استفسار به رشته تألیف درآورده بوده است. همچنین، بقراط با چشیدن و بوییدن به تشخیص بیماران می‌پرداخته و واژه diagnosis را برای این کار استفاده می‌کرده است. حتی در جهان اسلام نیز این موضوع سابقه داشته و امری بیگانه نبوده است.

این عضو هئیت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی سپس به پرسش و پاسخ پزشک و بیمار در جهت تشخیص اشاره و به هنر طبیب حاذق در فهم دقیق زبان مردم و رسیدن به تشخیص درست سخن اشاره کرد و گفت: برخی اندام‌ها مانند دست و پا دارای معنی لغزنده‌ای بوده و حدود مشخصی ندارد. اما اندام‌های داخلی که شناخت آنها نیازمند تشریح بدن است، برای افراد عادی بیشتر مبهم بوده و در گذشته هم بیش از این دچار خطا در استعمال می‌شده است؛ مانند آنکه کبد را به‌جای قلب به کار ببرند یا موارد دیگر. از این رو، اطلاعاتی که پزشک از بیمار می‌گیرد بسیار نادقیق است و او باید با این حال بتواند تشخیص درستی بدهد؛ چراکه بیمار نه درد را درست می‌شناسد و نه آن اعضای داخل بدن خود را.

پاکتچی ادامه داد: همین مسئله در مواجهه راوی حدیث طبی با امام معصوم(ع) به مثابه بیمار و پزشک وجود دارد و چالش دوگانگی زبان را پدید می‌آورَد. برای نمونه، در روایتی منسوب به امام سجاد(ع) که از ایشان درباره درد طحال پرسش می‌شود، درمانی برای این بیماری پیشنهاد شده است. با وجود این، نمی‌توان اطمینان یافت که آن بیمار به درستی درد خود و سببش را بیان کرده باشد و امام سجاد(ع) نیز مطابق تشیخص او تجویزی انجام داده باشد یا خیر. در برخی روایات اما گویا راوی از درد آگاه بوده و تنها نسخه‌ای از امام معصوم(ع) می‌طلبد. برای نمونه، حدیثی را می‌توان مثال زد که فردی از امام کاظم(ع) درباره درمان رطوبت بدن می‌پرسد و آن حضرت(ع) نیز توصیه‌ای مطرح می‌کند.

فقدان تشخیص طبی در روایات ائمه(ع) و لزوم توجه به آن

پاکتچی تأکید کرد: در هیچ نظام طبی، پزشک نمی‌تواند به صِرف گفته‌های بیمار اکتفاء و فرایند درمان را آغاز کند. از آنجاکه میان بیماری‌ها نشانه‌های مشترکی وجود دارد، باید میان آنها تمایز قائل شد تا به تشخیص درست رسید. این موضوع به قدری اهمیت دارد که شاخه‌ای از پزشکی با نام Semiology به آن می‌پردازد و شناسایی علائم بیماری‌ها و تشخیص مشترکات آنها را در نظر دارد. آثاری از قدما نیز در همین موضوع پیدا می‌شود که بر بیماری‌های مشابه تمرکز داشته است.

وی در ادامه به فقدان تشخیص طبی در روایات پرداخت و گفت: بخشی از روایات طبی به بهداشت و سبک زندگی توجه دارد که دستورالعمل‌هایی کلی است و روشی عمومی را به دست می‌دهد ولی نیازمند تشخیص نیست؛ اگرچه برخی توصیه‌های بهداشتی هم می‌تواند شخصی باشد نه عمومی. با این حال، درمان هرگز نمی‌تواند بدون تشخیص صورت گیرد و فارغ از آن باشد. بنابراین، روایات طبی که اغلب آنها فاقد هرگونه فرایند تشخیصی است، محل این سؤال خواهد بود که چگونه تشخیص بیماری اتفاق افتاده و به مرحله تجویز رسیده است. البته اگر درمان بدون طی کردن فرایند طبیعی و بشری صورت گیرد، یک معجزه خواهد بود که خرق عادت است و قابلیت یادگیری و درس‌آموزی پزشکی ندارد.

پاکتچی گفت: سه راه جایگزین برای جبران فقدان تشخیص در روایات طبی، معجزه‌آسا بودن آن واقعه، بهره‌گیری از علم غیب و سکوت در برابر آن فرایند است. بنابراین، زمانی که امام(ع) دارویی را تجویز می‌فرموده، مبتنی برعلم خدادادی ایشان بوده و مداخله آن حضرت(ع) در درمان براساس علم به بیماری اتفاق افتاده است. اما اگر احادیث طبی براساس این علم غیب مفروض بوده باشد، روایات طبی دیگر کاربردی برای انسان‌های عادی ندارد و نمی‌توان الگویی از آنها برای تشخیص و درمان برداشت کرد.

وی تصریح کرد: به عبارت دیگر، روایات طبی که غالبا به درمان اختصاص می‌یابد، محدود به معصومین(ع) می‌شود که نیازمند طی کردن فرایند تشخیصی نیستند. یا می‌توان فرض گرفت که سبب ورود حدیث از بین رفته و دیگر در دست نیست. اما گاهی نیز گفت‌وگوی امام(ع) با بیمار خود می‌تواند تقطیع‌شده فرض شود؛ بدین معنا که مکالمات امام(ع) با راوی، فرایند تشخیص طی شده، ولی این موضوع در روایت نیامده است.

پاکتچی در پایان به اهتمام شماری از عالمان مسلمان به طب روائی اشاره کرده و گفت: بخشی از گستردگی این رویکرد، به سده سوم و چهارم هجری و زمان توجه اصحاب حدیث به طب بازمی‌گردد؛ چرا که تصور می‌کردند تمام علوم باید از حدیث استخراج شود و در این مسیر هیچ نظام فکری وجود ندارد. آنها که گاهی نیز از حمایت خلفای عباسی بهره‌مند شدند، آثاری را با عنوان طب النبی(ص) و امثال آن تدوین کردند؛ اما چون با نظام‌مندی دانش مخالف بودند، رو به زوال گذاشتند و عملشان ادامه پیدا نکرد. البته در سده هشتم هم با زنده شدن سلفی‌گری، بازگشتی به طب روائی صورت گرفت و آثاری در این زمینه تولید شد. در فضای شیعی نیز عده‌ای به تألیف کتب روایات طب ‌پرداختند که با مخالفت عالمان شیعه مواجه شدند.

انتهای پیام


منبع

درباره ی nasimerooyesh

مطلب پیشنهادی

تحول در اشتغالزایی برای مددجویان البرزی

رضا البرزی، مدیرکل کمیته امداد امام خمینی (ره) استان البرز، در گفت‌وگو با ایکنا از …

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ