حکمرانی علوی مهمترین الگوی نظام سیاسی در اسلام است. این حکمرانی دارای اصول و مؤلفههایی است که شناخت و بهرهمندی از آن به ویژه برای جمهوری اسلامی ایران حائز اهمیت است. انطباق مبانی حکمرانی کشور با این مؤلفهها یکی از ضرورتهای امروز جامعه است. همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند «مشکل امروز بشریّت، فقدان عدالت و اسلام و حکومت علوى و روش و منهاج امیرالمؤمنین(ع) است.» (۱۳۷۱/۳/۳۰)
همچنین حق مردم و حاکم بر یکدیگر در حکمرانی و سلوک سیاسی امیرالؤمنین (ع) از جایگاه ویژه برخوردار است.
در این راستا ایکنا با حجتالاسلام و المسلمین جواد سلیمانی امیری، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) گفتوگو کرده که در ادامه میخوانیم:
بیشتر بخوانید:
ایکنا ـ مهمترین شاخصهها و مؤلفههای حکمرانی علوی چیست؟
حکومت امیر مؤمنان علی (ع) در زمانی محقق شد که جامعه اسلامی از زوایای مختلف بعد از رحلت رسول خدا (ص) دچار آسیبهایی شد. یکی از این آسیبها، آسیب در مسائل احکام دین بود به طوری که در بخشی از احکام دین، بدعت ایجاد شد یعنی تغییراتی در برخی از اعتقادات مثل امامت ایجاد شد و این موضوع کنار گذاشته شد و برخی از ارزشهای اخلاقی هم تغییر کرد و ثروتاندوزی، اشرافیت و رفاهطلبی جای جهاد، شهادتطلبی و بیاعتنایی به دنیا را گرفت. این باعث آسیب اعتقادی، ارزشی و اخلاقی جامعه و گسترش بدعتها شد.
امام علی (ع) برای اصلاح جامعه آمد
در اواخر خلافت خلیفه سوم عدهای از اهالی مصر، عراق و حجاز از فشار دستگاه ناکارآمد، انقلاب کردند و به مدینه آمدند و خانه خلیفه را محاصره کردند. آنها تقاضاهایی چون عدم حیف و میل شدن و تاراج بیتالمال، برقراری عدالت اقتصادی و عدالت قضایی داشتند و از عملکرد کارگزاران اموی در جامعه اسلامی به شدت انتقاد میکردند.
امام علی (ع) با انقلابیون همراه شدند تا این جامعه، اصلاح شود. پس از کشتن خلیفه سوم، دولتمردان از حضرت علی (ع) خواستند تا ایشان برای اصلاح امور به صحنه بیایند. حضرت هنگامی که در صحنه آمدند، یک دولت انقلابی با سه سیاست کلی را تشکیل دادند.
مهمترین اساس و شاخص حکمرانی علی (ع) عدالتمحوری است یعنی بیتالمال باید طبق آیات قرآن، مساوی تقسیم شود. دومین شاخصه این است که دستگاه قضا باید حدود الهی را در مورد فقیر و غنی، فامیل و غیر فامیل یکسان جاری کند و نکته سوم اینکه عناصر نفوذی بنیامیه که وارد دستگاه خلافت شدند و پست و مقام گرفتند، باید عزل شوند. اینها سه سیاست اصلی حضرت علی(ع) در حکمرانی بود که هیچ گاه با وجود فشارهای متعدد از آنها کوتاه نیامد و عقبنشینی نکرد.
تحکیم جایگاه امامت در جامعه
در مسئله فرهنگ و اعتقادات مانند نحوه نماز خواندن و وضو گرفتن نیز بدعتهایی ایجاد شده بود اما امام علی(ع) اینها را در اولویت نخست خود قرار نداد. علت نیز این بود که بسیاری از اعضای سپاه ایشان با طرح این موضوع همان اول به دلیل اینکه پیرو مکتب خلفا بودند، از حضرت جدا میشدند و هنگامی که جدا میشدند زمینه برای مبارزه و غلبه بر کسانی که طرفدار بیعدالتی اقتصادی بودند یا کنار بنی امیه و سپاه معاویه بودند، پیدا نمیشد و لذا امام علی (ع) این مسائل را برای فرصت مناسب دیگری قرار داد. در عین حال حضرت در برخی از مسائل اعتقادی، اصلاً کوتاه نمیآمد و نظرات خود را صریح بیان میکرد که یکی از اینها، مسئله امامت بود و ایشان امامت خود را مطرح میکرد.
حضرت در خطبه شقشقیه میفرمایند من تعجب میکنم از خلیفه اول که میدانست که خلافت از آن من است اما آمد و آن را غصب کرد. حضرت علی (ع) هنگامی که در جمع یاران مشاهده میکرد که نسبت به امامت معرفت ندارند و بعضا خلاف نظر ایشان اقدام میکنند، آنها را جمع میکرد و توضیح میداد که من همان کسی هستم که رسول خدا (ص) درمورد من فرمودند «أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی» یعنی همچنان که جناب هارون، پیامبر الهی و جانشین حضرت موسی (ع) و بازوی ایشان در اداره جامعه بود، حضرت علی (ع) نیز چنین نسبتی را با پیامبر (ص) داشت. لذا فرمودند «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی» از من سؤال کنید، هر چه را که در آینده میخواهد پیش آید من به شما خواهم گفت. حضرت با این سخن علم لدنی خود را اثبات کردند و مقامات خود را با تعاریفی که رسول خدا (ص) فرمودند اثبات میکردند تا جایگاه امامت را تحکیم کنند.
مراقب رخنه اهل تسامح باشیم
به نظر میرسد، امروز جامعه به این چیزها نیاز دارد. باید دنبال این باشیم که عدالت اقتصادی در جامعه پیاده شود، عناصر غیر خودی و اهل تساهل و تسامح در نظام رخنه نکنند، مسئولیتها را در دست نگیرند و حواسمان باشد که دشمنان از این طریق به جامعه نفوذ نکنند. نکته بعدی اینکه از دستگاه قضا بخواهیم تا عدالت قضایی را یکسان برقرار کند. هر کسی که تخلفی کرده از او به دلیل ارتباط با فلان شخص یا جریان، فروگذار نکند.
ایکنا ـ جایگاه مردم در حکمرانی علوی کجاست؟
پس از رحلت رسول خدا (ص) دو نوع نگاه به مردم وجود داشت؛ یک نگاه که مربوط به مکتب خلفا بود و میگفت اساساً ولی الهی و رهبر دینی جامعه را مردم تعیین میکنند و هر کسی که اکثریت رأی مردم را کسب کند او امام و ولی جامعه است. این همان مردمسالاری غیر دینی است که رأی مردم را بر انتخاب الهی مقدم میشمرد. دیدگاه دوم مردمسالاری را در دایره دین قبول دارد. در حکومت دینی، امامت از طرف خدا تعیین میشود و مردم با بیعت خود موجب مقبولیت امامت و کارآمدی نظام میشوند و امامت احترام دارد. چون اگه مردم نباشد این دین قابل پیاده شدن نیست اما اگر مردم حمایت کنند، دین قابل پیاده شدن است.
مردمسالاری دینی در حکومت علوی
بر این اساس حکومت امیرالمؤمنین (ع) همان مردمسالاری دینی بود که در آن مردمسالاری واقعی وجود داشت و مقبولیت و کارآمدی با مردم بود فلذا مردم احترام داشتند. اگر اینها نبودند، حکومت دینی تشکیل نمیشد.
ایکنا ـ یکی از نیازمندیهای حکمرانی علوی، فهم مضامین نهجالبلاغه در کنار قرآن است تا عموم جامعه بکارگیری این مفاهیم را حداقل در حکمرانی احساس کنند، راهکارها برای فهم بیشتر و بهتر نهجالبلاغه در جامعه به ویژه در بین مسئولان چیست؟
نهجالبلاغه کتابی است که بنابر فرمایش بزرگان، هنگامی که آن را میخوانیم حب دنیا از دل افراد خارج میشود. به صورت مهندسی شده امیرالمومنین (ع) در زمان حکومت خود، هنگامی که دید دنیاگرایی میان مردم رواج پیدا کرده است، دنیا را در گفتار و عمل مذمت میکرد و این در فرازهای مختلف نهجالبلاغه تجلی پیدا کرده است.
انس با قرآن و نهجالبلاغه آرام آرام حب دنیا را از دل انسان میگیرد. حکمت، تاریخ، تفسیر، معارف بلندی در ارتباط با خداوند متعال، شخصیت پیامبر (ص)، نحوه اداره جامعه در امور سیاسی، اجتماعی، فرهنگی در نهجالبلاغه وجود دارد و لذا انس با آن یکی از ضروریات است. اگر فردی زمینه و فرصت آن را دارد باید به دنبال این امر برود.
گفتوگو از سمیرا انصاری
انتهای پیام
منبع