علل شکل‌گیری خوانش جدید از معاویه

محمد مسجدجامعیتاریخ اسلام، عرصه‌ای است که در آن روایت‌های گوناگون و گاه متناقض از شخصیت‌ها و وقایع، نقش مهمی در شکل‌دهی به باورها و تفکرات مختلف را بازی کرده است. از جمله شخصیت‌هایی که همواره محل نزاع و بحث میان مسلمانان بوده، معاویه بن ابی‌سفیان است. خوانش‌های مختلف از شخصیت و عملکرد معاویه، از دیدگاه او به‌عنوان یک سیاستمدار زیرک و صلح‌طلب تا نقدهای جدی بر نقش او در تحریف تاریخ و جعل احادیث، همگی نشان از پیچیدگی این شخصیت تاریخی دارند. در سال‌های اخیر، بازنمایی این شخصیت در آثار نمایشی، مانند سریال‌هایی که به تصویرگری معاویه و امام علی (ع) پرداخته‌اند، موجی از انتقادات و بحث‌های علمی و اجتماعی را برانگیخته است. این بازنمایی‌ها گاه با مستندات تاریخی فاصله داشته و شخصیت‌هایی همچون امام علی (ع) و یاران او را به شکلی غیرواقعی و جانبدارانه تصویر کرده‌اند.

حجت‌الاسلام والمسلمین محمد مسجدجامعی، پژوهشگر دینی و عضو هیئت علمی دانشکده روابط بین‌الملل وزارت خارجه در سلسله گفت‌وگوهایی با عنوان «معاویه آن‌گونه که بود» به بررسی دوگانگی نگاه به شخصیت معاویه می‌پردازد.

مشروح بخش دوم این گفت‌وگو که به همت پژوهشگران مؤسسه مطالعات راهبردی اسلام معاصر(مرام) و در آستانه شب‌های مبارک قدر انجام و به صورت آنلاین پخش شده است را با هم می‌خوانیم. در این گفت‌وگو  تلاش شده است با تحلیل مستندات تاریخی و ارائه دیدگاه‌های علمی، به بررسی چگونگی شکل‌گیری روایت‌ها و تلقی تاریخی درباره معاویه و عوامل تأثیرگذار در بازتولید این تلقی پرداخته شود.

اشاره: در بخش اول که با عنوان «معاویه آن‌گونه که بود» روز گذشته از نظرتان گذشت، اشاره شد که در نگاه اهل سنت، صحابه به دلیل همراهی با پیامبر اسلام، قداست خاصی دارند و معاویه نیز از این قاعده مستثنی نیست. با این حال، بررسی تاریخی نشان می‌دهد که تلقی امروزی از معاویه در گذشته وجود نداشته و بیشتر تحت تأثیر تحولات تاریخی و سیاسی پس از قرن سوم هجری شکل گرفته است. 

پرسش _ لطفا در این بخش از گفت‌وگو به علل شکل‌گیری خوانش جدید از معاویه بپردازید و بگویید که این خوانش که به ۱۵۰ سال اخیر مربوط می‌شود، چه روایتی از معاویه ارائه می‌دهد؟ آیا دلایل جامعه‌شناختی و سیاسی برای این خوانش وجود دارد؟ با توجه به بحث‌های رسانه‌ای اخیر درباره معاویه (از جمله ساخت سریال‌های مربوطه) آیا ارتباطی بین این دو بخش می‌بینید؟ 

• هدف اصلی از این بحث، بررسی تصور و تلقی اهل سنت نسبت به شخصیت معاویه بود و عواملی که به شکل‌گیری این تلقی کمک کرده‌اند. اکنون به برخی از نکاتی که قبلاً مطرح شده بود، اشاره می‌کنم. اگر بخواهم این موضوع را ادامه دهم، بحث بسیار طولانی خواهد شد. در ضمن، در جلسات آینده به طور خاص به موقعیت معاویه و بنی‌امیه در شام و نقش آنها در شکل‌دهی به فرهنگ و اعتقادات آنان خواهیم پرداخت. 

این تقسیم‌بندی که عرض کردم، تلقی نسبت به معاویه را در دو دوره زمانی مجزا بررسی می‌کند: یک بخش مربوط به پیش از حدود یک و نیم قرن گذشته است و بخش دیگر مربوط به یک و نیم قرن اخیر است، به ویژه در میان اعراب منطقه شام و سپس در میان سایر اعراب. برای اینکه این موضوع بهتر روشن شود، بهتر است بحث را در چارچوبی گسترده‌تر مطرح کنم. البته این موضوع تنها مربوط به مسلمانان نیست؛ دیگران – منظور غیر سلمانان است – نیز به همین صورت هستند و اگر فرصت شد، به آنها نیز اشاره خواهیم کرد. 

تلقی عمومی آنها نسبت به تاریخ، تمدن و فرهنگ خود در دوران کلاسیک (یعنی قبل از یکی، دو قرن اخیر) به گونه‌ای بوده و در دوران جدید، به گونه‌ای دیگر درآمده است که البته با توجه به مناطق مختلف تفاوت‌هایی دارد. علت اصلی این تغییر در آن است که هنگامی که این جوامع با دوران جدید برخورد می‌کنند، با مسائل جدیدی مواجه می‌شوند. مهم‌ترین مسئله این است که «من کیستم؟» و «هویت» من چیست؟ و اینکه در دوران جدید، چگونه باید خود را بشناسم و نیز چگونه خود را معرفی کنم. 

پرسش _ این هویت، خودِ عربی است یا خودِ مسلمان؟

• این موضوع قابل تقسیم است. این حالت را هندوها نیز دارند. بودایی‌ها نیز این حالت را دارند. به طور کلی، جهان سوم، چه در بخش مذهبی و چه در بخش ملی، این حالت را تجربه کرده و می‌کند. به عنوان مثال، یک هندی قبل از دو قرن گذشته، تصوری درباره هند، هندوئیسم، تمدن و تاریخ خود داشت، اما در حال حاضر، که کم‌و‌بیش از دو قرن گذشته شروع می‌شود، تصور دیگری دارد.

یا به عنوان مثال، مصری‌ها تصوری درباره خود به عنوان مصری، یا به عنوان عرب، یا به عنوان مسلمان داشتند تا قبل از حمله ناپلئون به مصر که مبدأ تاریخ جدید در مصر است (حدود 230 سال پیش)، اما پس از این جریان، تصور دیگری پیدا کردند. بنابراین، این موضوع یک مسئله عمومی است. البته این حرف در مورد آمریکای لاتین خیلی صدق نمی‌کند، زیرا تاریخ جدید در آمریکای لاتین به معنای آسیایی آن وجود ندارد. یا در مورد اروپا نیز به همین صورت است، به این دلیل که تاریخ جدید آنان به عنوانی ادامه‌ای از تاریخ گذشته است. اما در اینجا، به ویژه در آسیا و حتی در بخشی از آفریقا (که آفریقا خود به دو بخش تقسیم می‌شود: شمال آفریقا و آفریقای سیاه)، این موضوع مشهود است.  اکنون از پرداختن به قاره‌ها و ادیان دیگر خودداری می‌کنم، زیرا آن بحث خود مجال دیگری است که البته بسیار جالب و پر جاذبه است.

پرسش _ این مسئله در مورد مسلمانان جنوب شرق آسیا نیز صادق است؟ 

• اکنون به این موضوع می‌رسم. قصد داشتم ابتدا به صورت عمومی توضیح دهم که جوامع جهان سوم و ادیان و ملیت‌ها و قومیت‌ها و نژادهایی که در این منطقه وجود دارند، از خود تصوری داشتند تا قبل از حدود دو قرن گذشته و سپس تصور دیگری پیدا کردند. در این تغییر، افراد شاخصی مانند معاویه نیز نقش دارند. منظور این است که تلقی شما نسبت به معاویه باید در یک بستر گسترده‌تر دیده شود. به عبارت دیگر، تصور درباره خود، تاریخ و تمدن خود تغییر کرده است و در این میان، تلقی نسبت به معاویه نیز تغییر کرده است.

نکته دوم، نوع شکل‌گیری هویت مسلمانان آسیای جنوب شرقی است که عمدتاً شامل اندونزی و مالزی می‌شود. در واقع، قوم مالایی هستند. نحوه شکل‌گیری این هویت در میان آنها با منطقه خاورمیانه، به ویژه خاورمیانه عربی، متفاوت است. به عنوان مثال، در منطقه خاورمیانه (اگر ترکیه را نیز جزء خاورمیانه بدانیم)، شکل‌گیری هویت ترکیه‌ای با اینکه متعلق به آسیای غربی است، باز هم متفاوت است. هویت‌یابی پاکستانی و افغانستانی نیز متفاوت است. آنچه در این جلسه می‌خواهم طرح کنم، این است که خاورمیانه عربی و به طور کلی اعراب، به ویژه شامی‌ها (که این موضوع برایشان بسیار مهم است)، چه تلقی و تصوری نسبت به بنی‌امیه و معاویه دارند و این تلقی و تصور با گذشته‌اش (یعنی قبل از دو قرن) چه تفاوت‌هایی دارد؟ 

پرسش _ یعنی حساب عرب‌های خاورمیانه را از بقیه مسلمانان و سایر مناطق جدا کردید؟

• قصد داشتم همین بحث را ادامه دهم که شما به آن اشاره کردید. نکته این است که نحوه شکل‌گیری این تلقی و تصورات چگونه بوده است. دوم اینکه، مسلمانان به ویژه – شاید بیش از ادیان دیگر – در ارتباط متقابلی با یکدیگر هستند. بنابراین، تصوری که مثلاً عرب خاورمیانه‌ای درباره تاریخ، تمدن و شخصیت‌های خودش (از جمله معاویه) پیدا می‌کند، به طور طبیعی و ناخودآگاه بر دیگر مسلمانان نیز تأثیر می‌گذارد. برای نمونه، مسلمانی که در هند زندگی می‌کند نیز تحت تأثیر این تصور قرار می‌گیرد. یا مسلمانی که در اندونزی زندگی می‌کند، البته با شدت کمتری تحت تأثیر قرار می‌گیرد، یا حتی مسلمانی که در سنگال است. اما عمده بحث در این بخشی است که می‌خواهم درباره معاویه صحبت کنم. موضوع فرد خاصی نیست؛ بلکه این است که بستر طبیعی فهم ما نسبت به گذشته، نسبت به خودمان و هویت و نحوه معرفی خودمان، عمیقاً تحت تأثیر شرایط جدید – یعنی دوران جدید – قرار گرفته است. 

حالا برمی‌گردیم به داستان معاویه و بنی‌امیه. داستان این‌گونه است و فقط عوامل مهم آن را عرض می‌کنم. البته نمی‌توان همه جزئیات را گفت، زیرا بسیار مفصل است.

از حدود دو قرن پیش – یعنی از اواسط قرن نوزدهم – ما شاهد حضور گسترده مبلغان مسیحی (مسیونرها) در این منطقه هستیم. ممکن است بعضی‌ها این موضوع را خیلی دوست نداشته باشند، اما واقعیت این است که حضور این مسیونرها در موارد فراوانی به دلیل اهداف آموزشی، آکادمیک، فرهنگی و فکری بود تا اینکه صرفاً برای تبلیغ مسیحیت باشد و این خود قابل بررسی است. مبلغانی که قبل از اواخر قرن نوزدهم می‌آمدند عمدتا هدف تبشیری داشتند و مخصوصا نمی‌خواستند مسیحیان بومی را به کلیسای خود درآورند، یعنی کاتولیک و یا پروتستان کنند. از اواخر قرن نوزدهم دریافتند خصوصا در جهان مسلمان فعالیت‌های تبشیری چندان کارساز نیست و عمدتا به فعالیت‌های یاد شده روی آوردند. البته این بحث مفصلی است و در نقاط مختلف متفاوت است. بهتر است در موقعیتی دیگر درباره آن صحبت شود. 

پرسش _ یعنی در قالب مطالعات شرق‌شناسی؟

مسیونرها ابتدا در لبنان و مصر حضور پیدا کردند و سپس به کل منطقه شام گسترش یافتند (چون لبنان نیز بخشی از شام است)، این افراد شروع به مطالعه تاریخ، تمدن و ادبیات منطقه کردند. واقعیت این است که بخشی از این مطالعات برای خودیابی فرنگی‌ها بود. به این معنا که علوم و فلسفه ایشان و حتی تا حدی علوم محض چون نجوم و ریاضیات و همچنین علوم تجربی چون پزشکی و داروسازی و تا اندازه‌ای هم مسائل مرتبط با تأثیرات و تأثرات ادبی، همه اینها برای شناخت بهتر خودشان بود.

پرسش _ چرا؟

• زیرا فرنگی‌ها خود را وارثان تمدن یونان می‌دانستند و همچنین وارثان روم و به ویژه در مسائل حقوقی (حقوق عمومی). این میراث یونانی و تا حدی رومی که به آنها رسیده بود، مستقیماً از یونان و روم نبوده، بلکه عمدتاً از طریق مسلمانان و ترجمه‌های عربی به آنها رسیده است. این انتقال از دو راه اصلی صورت گرفته است: یکی از طریق آندلس و دیگری از طریق مراکز علمی مانند دارالحکمه در بغداد، دمشق و سایر نقاط، از جمله ایران. به عنوان مثال، کتاب «قانون» ابن‌سینا که مهم‌ترین کتاب پزشکی آن زمان بود، اگر اشتباه نکنم، نزدیک به هزار سال به عنوان کتاب درسی مورد استفاده قرار می‌گرفت. این کار یک تولید ایرانی است. این دانش از طریق مسلمانان به آنها رسیده است. برای اینکه ببینند سابقه این تمدنی که دارند چگونه بوده، مجبور بودند مطالعات شرق‌شناسی (به معنایی که عرض کردم) داشته باشند و انصافاً این مطالعات را داشتند و بسیار مفصل بوده است.

نکته دوم این است که خود ادبیات، فرهنگ و منطقه خاورمیانه عربی حداقل برای برخی از این مسیونرها جذابیت داشته است. به عنوان مثال، فردی چون گوستاولوبون به‌واقع این فرهنگ و ادبیات و آداب و رسوم را دوست داشته است و این نکته به خوبی از آثارش برمی‌آید. من بارها با فرنگی‌هایی برخورد کرده‌ام که حتی در حال حاضر نیز هنوز علاقه زیادی به آداب و رسوم، اخلاق و خصوصیات مثلاً ایران دارند. حالا اجازه دهید یک مثال بزنم: یک آقایی بود که در زمانی که من در واتیکان بودم، معاون نخست‌وزیر بود – البته در آن زمان اسقف بود و الان کاردینال شده است – آقای باتیستا. ایشان برای مدت سه سال در دهه شصت میلادی به عنوان دیپلمات در تهران حضور داشت. هر وقت مرا می‌دید، یاد نوروز می‌کرد. خیلی به نوروز علاقه داشت و به آن آداب و رسوم نوروزی، از هفت‌سین گرفته تا سایر جزئیات علاقه مند بود. بنابراین، این موضوع تنها جنبه مطالعاتی ندارد؛ بلکه جنبه‌های عاطفی و فرهنگی نیز دارد.

پرسش _ این مطالعات، بستر فهم جدید اهل سنت را فراهم کرده است؟

• خیر، هنوز این بحث ادامه دارد. مسیونرها و محققان غربی خودشان این کار را شروع کردند. در مدارس و دانشگاه‌هایی که تأسیس کردند، مثلاً دانشگاه سنت‌ژوزف در بیروت که یکی از قدیمی‌ترین و بهترین دانشگاه‌های کل این منطقه است، این دانشگاه تحت مدیریت ژزوئیت‌ها بود. آنها شروع کردند به پذیرش دانش‌آموز و دانشجو. در این فضایی که ایجاد کردند، دانش‌آموز و به ویژه دانشجو و آن طبقه تحصیل‌کرده، پیوسته با گذشته خودشان آشنا و آشناتر می‌شدند.

علاوه بر این، تألیفات آنها نیز نقش مهمی داشت. منظورم این نیست که فقط کسانی که در این منطقه بودند، این کار را انجام دادند؛ بلکه بیشتر این کتاب‌ها در خود اروپا نوشته می‌شدند. تاریخ، تمدن، فرهنگ، ادبیات، هنر و فرآورده‌های فکری و تمدنی این منطقه توسط محققان غربی مطالعه و نوشته می‌شد.

در نتیجه، نسل جدیدی بالا می‌آمد که احساس می‌کرد گذشته‌ای بسیار درخشان و شکوهمند داشته است. آنها در شرایط استعماری که تحت سلطه قرار داشتند و در آن شرایط روانی، اخلاقی و احساسی، سعی می‌کردند خودشان را تعریف یا بازتعریف کنند. در این بازتعریف کردن، عملاً به بنی‌امیه و شخصی به نام معاویه می‌رسیم. این تاریخ که مربوط به آنهاست، به عنوان مؤسسان امپراتوری عربی و کسانی که سرزمین بسیار وسیعی را تحت سلطه خود داشتند، تبدیل می‌شود به یک عامل مهم در شکل‌دهی به هویت. این هویت بعدها پیوند می‌یابد با ایدئولوژی و ناسیونالیسم عربی و بعضا به هسته مرکزی آن تبدیل می‌شود که بیشتر توضیح خواهم داد.

پرسش _ یعنی مسبب عامل دوم، آن مسیونرها در این مدارس بودند؟

• دقیقاً اینطور نیست. اینها یک وسیله بودند، به اصطلاح «کاتولیزور» بودند برای آشنایی بچه‌هایی که در این مدارس بودند با مجموع هویت خودشان. چراکه این شاگردان و دانشجویان با زبان و ادبیات اروپایی آشنا می‌شدند و از این راه با کتاب‌هایی که در وصف و تمجید از آنها نوشته شده‌اند آشنا می‌شدند و عمدتا جذب کتاب‌هایی می‌شدند که تصویری مثبت از آنان و گذشته و میراث آنان نشان می‌داد و چندان به کتاب‌های انتقادی روی نمی‌آوردند. به عبارت دیگر به گونه‌ای گزینشی برخورد می‌کردند و تألیفات مورد خوش‌آمد خود را می‌خواندند و بعضا ترجمه می‌کردند. این جریان خصوصا در بین اعراب بسیار پرطرفدار بود و از سال‌های اوایل قرن بیستم شاهد انتشارات کتاب‌های مختلفی در این زمینه هستیم که با استقبال فراوانی مواجه می‌شد و این جریان به نوبه خود در تحریک احساسات ناسیونالیستی و عربی بسیار تأثیرگذار بود. اصولا فضای قرن بیستمی کشورهای عربی اشباع شده از این نوع کتاب‌ها و یا کتاب‌هایی است که در همین چارچوب توسط خود اعراب نوشته شده است. 

پرسش _ بحث درباره شکل‌گیری تصور جدیدی است که در مورد معاویه بن ابی‌سفیان، خاندان بنی‌امیه و به طور کلی شخصیت‌ها و وقایع تاریخی اسلامی در تلقی مسلمانان به‌ویژه اهل سنت شکل گرفته است. این موضوع، گرچه به ظاهر مربوط به معاویه و دوران اوست، اما در واقع بخشی از یک سؤال کلی‌تر است که چگونه تاریخ و فرهنگ اسلامی در طول زمان دستخوش تحولاتی شده که تصویر آنچه را که بوده، دگرگون کرده است؟ 

• برای پاسخ به این سؤال، ابتدا باید به بررسی عوامل کلی و سپس به تحلیل مصادیق خاص، از جمله شخصیت معاویه، بپردازیم. چنانکه اشاره شد در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، حضور مسیونرهای مسیحی در مناطق اسلامی نقش مهمی داشت در شکل‌گیری نگاه جدید به تاریخ اسلام. این مسیونرها، که عمدتاً از کشورهای اروپایی و بعدها از آمریکا بودند، مراکز آموزشی متعددی تأسیس کردند. این مدارس و دانشگاه‌ها، که در قلمرو عثمانی و کشورهایی مانند کره، ژاپن و حتی چین و ایران تأسیس شدند، به عنوان کاتالیزوری عمل کردند که نسل جدید را با فرهنگ، تمدن و دانش غربی آشنا می‌کرد. یکی از حوزه‌هایی که این مدارس خصوصاً در خاورمیانه عربی به آن توجه ویژه داشتند، مطالعات شرق‌شناسی، اسلام‌شناسی و عرب‌شناسی بود. دانش‌آموزان و دانشجویانی که در این مراکز تحصیل می‌کردند، نه تنها با دستاوردهای علمی و ادبی تمدن اسلامی آشنا می‌شدند، بلکه با مباحث و مفاهیم حقوقی، اجتماعی، و سیاسی دنیای جدید هم آشنایی یافتند. این آشنایی، در کنار شرایط سخت ناشی از استعمار غربی که جوامع اسلامی در آن دوران تجربه می‌کردند، باعث شد تا افراد به دنبال عناصری از تاریخ خود بگردند که هویت خود را تعریف کنند و لازمه آن این بود که گذشته شکوهمند خود را دریابند و احیاناً آن را شکوهمند و افتخارآفرین جلوه دهند و یاور کنند.

خاورمیانه عربی در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، در شرایطی بسیار دشوار قرار داشتند. استعمار اروپایی، تسلط عثمانی‌ها و نفوذ فرهنگ غربی، آنان را در موقعیتی انفعالی و به شدت خجالت‌زده قرار داده بود. در این شرایط، به طور طبیعی، افراد و ملت‌ها به دنبال عناصری از تاریخ خود بودند که بتوانند به عنوان نماد شکوه و عظمت معرفی شوند. این امر به ویژه در منطقه شام مشهود بود، جایی که خاندان بنی‌امیه و شخصیت معاویه به عنوان نمادهایی از قدرت و شکوه تمدن اسلامی مطرح شدند.

یکی از افراد بسیار تأثیرگذار در این فرآیند، هانری لمن (Henri Lammens) بود. او یک مبلغ مسیحی از طریقه جماعت ژزوئیت (یسوعی) بود که از کودکی در بیروت زندگی می‌کرد. جالب اینجاست که او در پانزده سالگی در بیروت به طریقه یسوعیان پیوست. این به این معنی است که او سلها قبل از آن، در بیروت می‌زیسته است. لمن، که متخصص ادبیات عربی و تاریخ و تمدن اسلامی بود، سال‌ها در بیروت و قاهره زندگی کرد و کتاب‌های متعددی درباره زبان و ادبیات عربی، تاریخ بنی‌امیه، و شخصیت معاویه نوشت. برای لمن، دوران بنی‌امیه و شخصیت معاویه از نظر تاریخی و تمدنی پرجاذبه بود. او به بررسی این دوران و این شخصیت پرداخت، اما در عین حال، در آثارش از این دوران و این شخصیت تعریف و تمجید کرد. این رویکرد او، که گاهی با تعصب همراه بود، باعث شد تا تصویر معاویه و بنی‌امیه در ذهنیت تحصیلکرده‌های آن دوران، به عنوان نمادی از قدرت و شکوه مطرح شود.

با این حال، لمن فردی متعصب بود. معروف است او مدارک فراوانی جهت نوشتن شرح حال پیامبر اسلام (ص) جمع‌آوری کرد، امام رهبر ژزوئیت‌ها در آن ایام مانع نهایی شدن آن شد، چون مطمئن بود، اثر او روابط بین مسلمانان و مسیحیان را تیره خواهد کرد. و از او خواست که از نوشتن چنین کتابی خودداری کند. این امر نشان می‌دهد که لمن در موارد متعددی تحت تأثیر اهداف خاص خود قرار داشت. حتی اسلام‌شناس و عرب‌شناسی همچون ماکسیم رودنسون او را دارای گرایش‌های نژادپرستانه می‌داند و البته دیگرانی هستند که درباره او چنین دیدگاهی دارند. لمن در سال ۱۹۳۷ از دنیا رفت، یعنی دقیقاً در اوج دورانی که مسائل هویت‌یابی مطرح بود و طبیعی است که این نگاه او نسبت به بنی‌امیه و معاویه در چنین فضایی مورد استقبال قرار گیرد.

نکته دوم درباره هویت عرب‌هاست، به معنای عام کلمه، به‌ویژه در منطقه خاورمیانه عربی که مصر را هم شامل می‌شود. هرچند مصر به لحاظ جغرافیایی بخشی از خاورمیانه محسوب نمی‌شود، اما از نظر تاریخی و فرهنگی، جزئی از این منطقه است. در این زمینه دو جریان برجسته وجود دارد نخست، نهضت عربی که بیشتر در حوزه ادبیات رخ داد و به نوعی تلاش برای بازگشت به ادبیات کلاسیک عرب و دوران شکوفایی آن و بود. این بازیابی ادبی و فکری در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم رخ داد و جنبه‌های فکری و ادبی و فرهنگی آن برجسته‌تر بود. جالب اینجاست که در این بازه زمانی، مسیحیان در این مناطق، به نسبت جمعیت‌شان، حضور پررنگ‌تری داشتند. این امر باعث شد در شکل‌گیری نهضت‌های ادبی و فرهنگی نقش مؤثری ایفا کنند، به‌ویژه در بازسازی هویت فکری و فرهنگی منطقه.

پرسش _ پیش‌فرض شما این است که در 150 سال گذشته، فرد مسلمان عربی با یک بحران هویتی روبه‌رو شده است. او خود را در مواجهه با فرهنگی جدید می‌بیند و برای بازسازی هویت خود ناچار است به تاریخ خویش بازگردد و آن را دوباره بخواند. در این میان، مدارس جدیدی که مبلغان مسیحی ایجاد کردند، فضایی فراهم ساختند که از یک سو این بحران هویت شناخته شود و شکل بگیرد و از سوی دیگر، ابزاری در اختیار این فرد مسلمان عربی قرار دهد که بتواند خوانشی جدید از بنی‌امیه داشته باشد؟

• در آن زمان «بحران هویت» به معنای امروزی، مطرح نبوده است. اگر بخواهیم از «بحران هویت» صحبت کنیم، در حال حاضر بیشتر در مورد مهاجران عرب و یا غیر عرب موجود در غرب و یا اروپا صدق می‌کند. آنچه در آن دوران وجود داشت، فرآیند «شکل‌گیری هویت جدید» بود. هویت قبلی که تاریخی بود، دیگر پاسخگوی شرایط زمانه نبود و هویتی تازه در حال شکل‌گیری بود.

این فرآیند، البته مختص مسلمانان نبود و در میان جوامع دیگر همچون هندوها نیز مشاهده می‌شد، معمولاً با رجوع به بخش‌های افتخارآمیز و شکوهمند گذشته، آغاز می‌شود. در این بازگشت به گذشته، افراد با زاویه‌ای خاص و صرفاً از منظر تاریخی به دستاوردها نگاه می‌کردند، نه با معیارهای دینی یا ارزشی. در این زمینه، شخصیت‌هایی مثل «لمن» ظهور کردند که دیدگاه‌های خاص خود را مطرح می‌کردند و این نظرات به شدت مورد توجه قرار می‌گرفت.

نمونه دیگر، مک‌ماهون است که در دهه ۱۸۷۰ کتابی با عنوان «امپراتوری صحرانوردان» نوشت. این کتاب تأثیر زیادی بر شکل‌گیری ایده‌های ترک‌گرایی و پان‌ترکیسم در عثمانی داشت. نکته مهم این است که فضایی که مدارس جدید ایجاد کرد، باعث شد تا دانش‌آموختگانش، به گذشته خود بازگردند و آن را مطالعه کنند. از همین رهگذر، برخی آثار مهم، نظیر نهج‌البلاغه، کشف شد.

برای مثال، افرادی مانند سلیمان کتّانی و جورج جورداق، به واسطه کنجکاوی نسبت به گذشته، به اثری همچون نهج‌البلاغه برخورد کردند. این کشف برای آنها بسیار حیرت‌انگیز بود. مراجعه آنها به این اثر، بیش از هر چیز، از سر جست‌وجوی ادبی بود و آنها به هنگام بررسی، عظمت کلام و مضامین موجود در آن را، دریافتند. یکی از دلایلی که این افراد، که اغلب مسیحی بودند، به چنین آثاری علاقه نشان می‌دادند، این بود که مسلمانان غالباً پیش‌داوری‌های خاصی درباره حضرت علی (ع) داشتند. آنها بیشتر ایشان را در قالب یک صحابی یا به عنوان داماد پیامبر می‌دیدند، نه به عنوان شخصیتی مستقل. این افراد، اما، حضرت علی (ع) را از دریچه آثار و سخنانش می‌شناختند و ارزیابی می‌کردند. هم به لحاظ زیبایی‌های ادبی و هم به لحاظ اشتمالش بر مفاهیم بلند انسانی و اخلاقی و دینی. 

بنابراین، درک این نکته ضروری است که بدون توجه به چنین زمینه‌ای، نمی‌توان موقعیت معاویه و به‌طور کلی بنی‌امیه را در ذهن افراد نسل‌های بعدی دریافت، این دو سنبل شکوه و عظمت گذشته بودند. 

پرسش _ از نظر شما حاکمان کنونی سوریه نیز متأثر از همین جریان‌های فکری هستند؟

• بله، آنها به دلایل مختلف و از جمله همین جریان‌ها دارای تصورات خاص خود هستند. اجازه بدهید نکته‌ای را درباره مسیحیان اضافه کنم. همان‌طور که در جلسه قبل اشاره کردم، بنی‌امیه و شخص معاویه در مناطقی غیر از شام، به‌ویژه در قلمرو ایران و شمال آفریقا، رفتاری بسیار ظالمانه داشتند. اما در منطقه شام، رویکردی کاملاً متفاوت در پیش گرفتند. رفتار آنها در این منطقه به قدری نرم و مداراگرانه بود که حتی مسیحیان شام، معاویه و بنی‌امیه را به مراتب به رومیان ترجیح می‌دادند و آن را صریحاً اظهار می‌‌کردند. در آثار شخصیت‌های مسیحی آن دوران تمجید از امویان به وفور یافت می‌شود.

پرسش _ اکنون سریال معاویه در حال پخش است و بسیاری از صاحب‌نظران معتقدند که این سریال تلاش دارد خوانشی جدید از شخصیت معاویه ارائه دهد که هدف آن شکل‌دهی به هویتی خاص است. به نظر می‌رسد که این شخصیت قرار است کارکردی خاص داشته باشد. آیا شما این روند را به‌عنوان یک پروژه طراحی‌ شده می‌بینید، یا اینکه یک نیاز طبیعی بوده که به این صورت پاسخ داده شده است؟ 

• این بخش دوم بحث است. امیدوارم بخش اول که درباره نقش بنی‌امیه و معاویه در شکل‌دهی هویت توضیح دادم، به اندازه کافی روشن شده باشد. اما درباره موضوع سریال معاویه و این خوانش جدید، باید گفت که این مسئله به منطقه شام و به‌طور کلی خاورمیانه عربی مربوط است. این روند را نمی‌توان در یمن یا شمال آفریقا به همین شکل مشاهده کرد. این فعل و انفعالات بیشتر در محدوده کشورهای خاورمیانه عربی و خاصه منطقه شام اتفاق افتاده است و از آنجا به سایر نقاط عرب‌نشین، چه در حوزه جنوبی خلیج فارس و چه در سایر مناطق.

نکته‌ای که باید به آن توجه کرد این است که اهمیت سریال تنها در خود فیلم نیست؛ بلکه در نحوه نمایش شخصیت‌ها، دیالوگ‌ها و تصویری است که بازیگران از نقش‌های خود ارائه می‌دهند. مهم این است که بیننده این شخصیت‌ها را چگونه می‌بیند: آیا آنها شجاع و مثبت‌اند، یا آشوب‌طلب و منفی؟ دیالوگ‌ها و تعاملات میان شخصیت‌ها نیز تأثیر قابل‌توجهی در شکل‌دهی ذهنیت مخاطب دارد. این موضوعی چندوجهی است. برای مثال، وقتی شخصیتی را که به ظلم و ستم اعتراض کرده است، در قالب یک آشوب‌طلب نشان می‌دهند، این تصویر می‌تواند افراد را نسبت به شیعه بدبین کند. به‌ویژه آنکه این شخصیت‌ها از برجسته‌ترین چهره‌های شیعه هستند. مضافاً که این نوع روایت و فیلم و دیالوگ می‌تواند وسیله‌ای برای تثبیت حاکمان فعلی و سیاست‌های آنان باشد.

این نوع ارائه‌های تاریخی و شخصیت‌سازی‌ها در فیلم‌ها و سریال‌ها، به نوعی زمینه‌ای برای مشروعیت‌بخشی یا کاهش حساسیت‌های سیاسی فراهم می‌کند. به عبارتی، مخاطب به‌طور غیرمستقیم به سمت پذیرش یک روایت خاص سوق داده می‌شود. این روایت‌ها با استفاده از جذابیت‌های بصری و عاطفی، پیام‌های خود را به مخاطب منتقل می‌کنند. به همین دلیل، تأکید بر نحوه نمایش شخصیت‌ها و انتخاب بازیگران اهمیت زیادی دارد. وقتی شخصیتی را که نماینده اعتراض به ظلم و ستم است، به عنوان فردی شلوغ و آشوب‌طلب معرفی می‌کنند، در واقع به نوعی مسیر تضعیف ارزش‌های اعتراض‌آمیز او را هموار می‌سازند. این امر نه‌تنها به بدبینی به شیعه دامن می‌زند، بلکه ممکن است در بلندمدت برداشت‌های تاریخی نادرستی را نیز تثبیت کند.

در نهایت، آنچه این سریال و آثار مشابه را به موضوعی حساس تبدیل می‌کند، این است که این نوع روایت‌ها فقط یک بازخوانی تاریخی نیستند. آنها بخشی از تلاش‌های پیچیده‌ برای شکل‌دهی به هویت و اندیشه جدید و حتی هدایت اجتماعی است. بنابراین، باید توجه داشت که این مسائل همزمان هم گزارش‌های تاریخی هستند که در طول زمان شکل گرفته‌اند و هم پروژه‌ای هدفمند که توسط گروه‌های خاصی دنبال می‌شوند.

پرسش _ سؤال اصلی این است که این روایت‌های جدید، چه از شخصیت معاویه و چه دیگر شخصیت‌ها، چه تأثیری بر مخاطب امروز خواهند داشت و چگونه به سیاست‌ها و هویت‌سازی منطقه‌ای مرتبط خواهند شد؟

• تأثیرگذاری فیلم‌ها در شکل دادن به تصور تاریخی و هویتی، یک امر انکارناپذیر است. فیلم‌هایی مانند این سریال‌ها، حتی اگر مستقیماً حمایت حاکمیت‌ها را نشان ندهند، معمولاً تلاش می‌کنند که حاکمیت‌های موجود را نفی نکنند. این مسئله در گذشته نیز وجود داشته است؛ مانند فیلم‌های تاریخی معروفی که در نیمه دوم قرن بیستم ساخته شدند و به‌نوعی تفکرات و فرهنگ عمومی را تحت تأثیر قرار دادند. اما درباره این تصور جدید از معاویه، باید گفت که عواملی متعددی در شکل‌گیری آن نقش داشته‌اند.

اولین عامل، همان‌طور که اشاره کردم، آشنایی عرب‌ها با تحقیقاتی بود که گذشته آنان را مورد مطالعه قرار می‌داد که عموماً صبغه‌ای انتقادی داشت و آنها را به بازنگری در فهم تاریخی و تمدنی خویش وامی‌داشته است. اما این تمام ماجرا نیست. یکی دیگر از عوامل مهم، رقابت سیاسی و فرهنگی با ایران است. به‌ویژه در شرایط فعلی سوریه، که سیاست‌های عربی در قبال ایران چندان مثبت نیستند، تأکید بر شخصیت‌هایی مانند معاویه می‌تواند ‌نوعی توازن در برابر تمرکز ایران بر اهل بیت(ع) ایجاد کند.

این رویکرد در واقع یک پاسخ سیاسی – اجتماعی است. برای مثال، همان‌طور که شیعیان به زیارت حرم‌های اهل بیت(ع) می‌روند و مراسم خاصی برگزار می‌کنند، برخی از اهل سنت نیز تلاش می‌کنند تا رویکردی مشابه را در قبال شخصیت‌های مورد احترام خود ایجاد کنند.

البته نباید فراموش کرد که در میان اهل سنت، به‌ویژه در میان روشنفکران، محققان و تحصیل‌کردگان، جریانی وجود دارد که با نگاه انتقادی به تاریخ و شخصیت‌های تاریخی می‌نگرد. این جریان انتقادی، اگرچه هنوز به قدر کافی قوی نیست، اما به‌مرور در حال پیشرفت است. این مطالعه انتقادی به منابع تاریخی و روایت‌هایی که براساس آنها دیدگاه‌های گذشته شکل گرفته، تردید وارد می‌کند. به‌ویژه در حوزه شخصیت‌های تاریخی مانند معاویه، این نگاه انتقادی در حال گسترش است و می‌توان انتظار داشت که در آینده تأثیر بیشتری بگذارد.

پرسش _ پس می‌توان گفت که این جریان انتقادی و بازنگری در تاریخ، روندی طبیعی است که در کنار عوامل سیاسی – اجتماعی به پیش می‌رود؟

بله، این روند ترکیبی از پروسه‌ای طبیعی و همچنین تأثیرات سیاسی و اجتماعی است که به مرور زمان قوی‌تر خواهد شد.

انتهای پیام


منبع

درباره ی nasimerooyesh

مطلب پیشنهادی

کشف ایران، شعار هوشمندانه جشنواره سیزدهم مد و لباس فجر است

به گزارش ایکنا به نقل از ستاد خبری سیزدهمین جشنواره بین‌المللی مد و لباس فجر، …

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ