آیتالله احمد مبلغی، استاد درس خارج فقه حوزه علمیه طی مجموعه یادداشتهایی سه برداشت تفسیری از سوره یوسف(ع) را شامل «خوانشی اخلاقی از سوره یوسف(ع)»، «خوانشی از قصه يوسف(ع) در پرتو علوم ارتباطات» و «خوانشی تفسیری با نگاه روانشناختی اجتماعی» را مطرح کرده و این یادداشتها را در اختیار ایکنا قرار داده است که امروز بخش «خوانشی از قصه يوسف(ع) در پرتو علوم ارتباطات» را با هم میخوانیم.
در سپهر ارتباط، آنجا که سخن از تأثیر و نفوذ است، دو اصل را گوهریترین ارکان میتوان شمرد: یکی قدرت اقناع، که جان کلام را در دل مخاطب مینشاند و دیگری همنشینی با فضای اندیشه او، که پیام را از حصار الفاظ به عرصه جان میکشاند و آن را به حقیقتی زیسته بدل میسازد.
این دو اصل در قصه یوسف به اوج کمال رسیده است. او نهتنها در لحظههای سرنوشتساز مخاطب خود را مجاب میساخت، بلکه در مسیر زمان، جامعهای را با خود همراه کرد. اقناع او دست کم در پنج مرحله رخ نمود که هر یک جلوهای از هنر ارتباطات است.
۱. اقناع پادشاه مصر
یوسف با بهرهگیری از علم و حکمت، پادشاهی را که در رؤیای خود حیران مانده بود، از تردید به یقین رساند. اما او تنها به تأویل خواب بسنده نکرد، بلکه پیشنهادی عملی برای مدیریت بحران عرضه کرد، تا پادشاه در او نه فقط یک معبّر، که یک سیاستمدار و مدیر ببیند. چنین بود که زمام مصر را به دست او سپرد. این اقناع، نمونهای از تأثیر پیام همراه با ارائه راهکار بود.
۲. اقناع برادران برای آوردن بنیامین
یوسف، بیآنکه هویتش را آشکار سازد، برادران را به چنان تنگنایی کشاند که خود، بازگشت بدون بنیامین را ناممکن بینگارند. او از روش اقناع غیرمستقیم بهره برد، تا مخاطب گمان کند که تصمیمگیرنده نهایی خود اوست، حال آنکه مسیر، پیشتر توسط یوسف مهندسی شده بود.
۳. اقناع یعقوب برای پذیرش سفر بنیامین
پدری که زخم دوری یوسف را چشیده و فریب فرزندان را دیده بود، چگونه میتوانست بار دیگر به آنان اعتماد کند؟ اما پیامها و قرائنی که از مصر میرسید، بهتدریج دل یعقوب را نرم کرد. این اقناع، بیش از آنکه در استدلال باشد، در مهندسی تدریجی فضا رخ داد؛ اقناعی که در آن، عواطف و خاطرات نیز به میدان فراخوانده شدند.
۴. اقناع جامعه برای پذیرش بیگناهیاش
کسانی که روزی حکم بر گناهکاری یوسف داده بودند، به مرور نهتنها به بیگناهی او، بلکه به برتریاش نیز اعتراف کردند. یوسف، بدون دفاع مستقیم، اجازه داد که حقیقت از خلال رفتار و نتایج آشکار شود. این نوع از اقناع، بیش از آنکه کلامی باشد، مبتنی بر نمایش عملی حقیقت بود.
۵. اقناع مردم برای همراهی با او در حکمرانی
پس از آنکه یوسف زمام امور را به دست گرفت، این پایان اقناع نبود، بلکه آغاز مرحلهای دیگر بود: او باید جامعهای را که به قحطی گرفتار آمده بود، نه فقط نجات میداد، بلکه در مسیر اصلاح و پیشرفت قرار میداد. او این کار را نه با یک فرمان قاطع، بلکه با پیامهایی پیوسته، سیاستهایی تدریجی و مهندسی گامبهگام اجتماعی انجام داد. یوسف با هنر اقناع مداوم، مردمی را که دچار بحران و اضطراب بودند، بهتدریج پای به پای خود کشاند و آنان را در طرح نجات اقتصادی مصر شریک ساخت. این اقناع، اوج مهندسی افکار عمومی و همراهسازی یک ملت در یک مسیر بزرگ بود.
عصاره سخن
بدینسان، یوسف نهتنها مرد رویاها، که استاد بیبدیل اقناع بود؛ در سخن، در رفتار، در سیاست و در تدبیر. او نشان داد که ارتباط، تنها در بیان کلمات نیست، بلکه در شناخت روان آدمی، در مهندسی فضای گفتوگو و در هدایت تدریجی افکار و عواطف است.
به بیان دیگر، آنجا که دانشمندان علم ارتباطات پیام موفق را در قدرت اقناع آن میسنجند، قصه یوسف علیهالسلام در برابر دیدگان تیزبین، تجسمی زنده از این حقیقت است. او نه با فریب سخن، که با حکمت تدبیر، نه با صِرف واژه، که با مهندسی رفتار، نه با زور و اجبار، که با نیروی درونی پیام خویش، اقناع را به مرتبهای رساند که خردها را به تسلیم واداشت و دلها را به پذیرش کشاند.
او حکمرانان را چنان مجاب کرد که به صورت شگفتزده، زمام امور را با اطمینانی کمنظیر به دستش سپردند. جامعهای که روزگاری او را در گرداب تهمت فروبرده بود، به برائتش گواهی داد و حق را در برابر چشمان خود روشن یافت و از همه شگفتانگیزتر، پدری که داغ فرزندی را در دل داشت، با ایمان به صدق گفتارش، دست به کاری پرمخاطره زد و بنیامین را به سفری نامعلوم روانه کرد.
اگر در علم ارتباطات، پیام آن است که شنونده را به پذیرش وادارد، پس یوسف پیام را از مرتبه واژهها به عرصه عمل کشاند، آن را از سطح اقناع به اوج الهام رساند و چنان پیامها را در اعماق جانها نفوذ میداد که پیش از آنکه زبانها به تسلیم گویا شوند، عقلها و دلها به حقیقت او ایمان میآوردند.
انتهای پیام
منبع