انتشار بخشی از زندگی شهید «سید حسن فاطمی» به‌مناسبت سالروز شهادتش

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از گلستان،شهید «سید حسن فاطمی» فرزند محمدرضا در سال ۱۳۳۲ در ورستای بلغان علیا از خاطراتی خواندنی از شهید والا مقام سید حسن فاطمی توابع شهرستان شیروان در خانواده‌ای مذهبی و متدین به دنیا آمد با توجه به وضعیت بد اقتصادی خانواده نتوانست به تحصیل ادامه دهد و برای کار راهی تهران شد تا جایی که در کار بنایی مهارت زیادی یافت و دو مسجد امام حسن مجتبی (ع) و مسلم بن عقیل شیروان را بنا نهاد، شهید فاطمی فردی مهربان و صله رحم را به جا می‌آورد و به نماز اول وقت و مناسبت‌های مذهبی بسیار اهمیت می‌داد و رعایت حجاب و شئونات اسلامی و نماز را به خواهرانش نصیحت می‌کرد و رفتن به جبهه را وظیفه شرعی برای همه می‌دانست و به برادرش همیشه سفارش می‌کرد تا اینکه در ۲۳/۱/۱۳۶۲ در حدود ساعت ۱۲ ظهر به همراه یاور همیشگی خود شهید نجاتی بعد از ۱۴ سال به وطن برگشت (لازم به ذکر است که شهید مسئول گرینف بود و شهید نجاتی کمک او بود)

انتشار بخشی از زندگی شهید «سید حسن فاطمی» به‌مناسبت سالروز شهادتش

خاطرات‌های خواندنی از شهید سید حسن فاطمی

عنوان خاطره: حرف مردم

سید حسن در زمان کودکی آنقدر بچه مودب و منظم و خوش اخلاقی بود و به همه احترام می‌گذاشت که ضربالمثل کردی مصداق او بود «برخی رند له ارما که معلوم است» یعنی بره خوب جلوی مادرش معلوم می‌شود که این ضریالمثل را همه در مورد او می‌گفتند.

عنوان خاطره: سهم رمضان

فردی به نام رمضان در روستا بود که از لحاظ مادی موقعیت بسیار پائینی داشت و زندگی او به سختی می‌گذشت و سید حسن هر موقع که از تهران به روستا برمی گشت جلوی او می‌گرفت و می‌گفت هر چقدر که کار کردی باید ۱۰ درصد از آن را به من بدهی و سید حسن فاطمی با لبخند آن مقدار را که او تعیین کرده بود به ایشان می‌داد و این کار برای رمضان به صورت یک عادت درآمده بود و سید حسن از این کار بسیار خوشحال می‌شد و خدا را شکر می‌کرد و هر موقع که از تهران برمی گشت ابتدا سهم او را پرداخت می‌کرد و بعد به منزل می‌رفت.

عنوان خاطره: تشویق به تظاهرات

من و سید حسن درروز‌های قبل از ۲۲ بهمن ۵۷ در تهران بودیم و با وجودیکه حکومت نظامی اعلام شده بود سید حسن همه‌ی کسانی که با هم به تهران رفته بودند تشویق می‌کرد که در تظاهرات شرکت کنند و شب‌ها به خیابان می‌رفتیم و با آتش زدن لاستیک‌ها و فعالیت‌های از این قبیل به همراه مردم به پادگان‌های حکومت شاه حمله ور می‌شدیم و آنجا را به همراه مردم تهران به تصرف خود درآوردند تا اینکه انقلاب به پیروزی رسید.

عنوان خاطره:راه قدس

سید حسن همیشه شعار راه قدس از کربلا می‌گذرد را سرلوحه‌ی کار خود قرار داده بود و می‌گفت: ابتدا باید کشور خود را از دست دشمن متجاوز درآوریم و در کربلا به هم رسیم و به قدس می‌رویم تا مردم فلسطین را ا ز دست اسرائیل متجاوز نجات دهیم و هیچ مسلمانی را زیر ظلم و ستم نبینیم.

عنوان خاطره: حضور در مسجد

سید حسن جزء هیات امنا مسجد امام حسن مجتبی (ع) بود و همیشه تلاش می‌کرد تا مراسم محرم به صورت کامل اجرا شود و از ابتدای محرم تا پایان در مسجد فعالیت می‌کرد و خودش مبالغ کمک مردم را جمع آوری می‌کرد. 

عنوان خاطره: شجاعت

دوستان سید حسن گفتند که در حدود ظهر بود که دشمن پاتک سنگینی زد و سید حسن آستین لباسش را بالا زد و به همراه شهید حجی نجاتی که کمک گرینف بود با گفتن یا امام زمان (عج) به خط دشمن زد و شجاعت عجیبی از خود نشان داد و تا جایی که هر دو شهید بعد از ۱۴ سال لاله وارانه به آغوش خانواده برگشتند.

عنوان خاطره: خبر شهادت

یک روز که از سر کار آمدم به منزل، از بنیاد شهید یک ساک آوردند و گفتند که این وسایل برادر شماست و گفتند احتمالا برادرتان به اسارت درآمده و خیلی ناراحت شدم و از همرزمانش سوال کردم گفتند دشمن پاتک زده بود و معلوم نیست که شهید شده است یا به اسارت درآمده و در جستجوی برادر به تصاویری که از تلویزیون عراق پخش می‌شد مراجعه کردیم تا شاید برادرمان را ببینیم ولی دوستش به نام شیرمحمد نادری گفت که برادرتان به شهادت رسیده خودم دیدم، دنبالش نگردید.

راوی: سید محمد فاطمی (بردار شهید)

عنوان خاطره: رویا

قبل از شهادت برادرم یکبار خواب دیدم که برادرم با لباس بسیجی در پشت بام ایستاده و گفت خواهرم چرا ناراحت هستید و زیاد غمگین هستید و گفتم برادرجان من اصلا ناراحت نیستم و در این حین که صحبت می‌کردیم از خواب بیدار شدم و او را ندیدم و تا شهادتش هرگز برادرم را ندیدم.

عنوان خاطره: خبر شهادت

من در ورستا بودم که همسرم خبر فرستاد که به شهر بیام و من از این خبر بسیار تعجب کردم و زمانی که به منزل آمدم همسرم یک عکس که ریش داشته باشد از برادرم را خواست و من شک کردم و از او بسیار سوال کردم و در نهایت ایشان گفت که برادر به شهادت رسیده و خیلی ناراحت شدم و در نهایت آن را تقدیر خداوند متعال دانستم هر چه خداوند بخواهد همان می‌شود.

منبع: پرونده فرهنگی شهید

انتهای پیام /


منبع

درباره ی nasimerooyesh

مطلب پیشنهادی

تصاویر/ آیین معرفی مدیرکل جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی قم

عکس: علی احمدنیا آیین تودیع امیرعلی عموزاده مدیرکل سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی استان قم …

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ