محمد سهرابی، پژوهشگر فقه و مبانی حقوق در یادداشتی که در اختیار ایکنا قرار داده است به موضوع سلبریتیها در منظومه معرفت دینی پرداخته است؛
دیده شدن و در معرض انظار قرار گرفتن یک علاقه فطری است که در وجود ما به ودیعت نهاده شده است تا احساس مفید بودن خود را اعلان کنیم؛ به عبارت دیگر انسان میخواهد دیده شود تا بگوید من انسان مفیدی هستم؛ اما زمانی هست که برای مفید بودن نیست که دوست داریم دیده شویم، بلکه بدین خاطر است که شخص میخواهد به هر جهتی که شده خود را نمایان کند و در دید دیگران چشم پرکن باشد.
شهرت و بالاتر از آن سلبریتیسم در عصر مدرن و پست مدرن، به یک پدیدهای حساس و مهم تبدیل شده است و علت اهمیتش آن است که دامنه اثرگذاری گستردهای بر مسائل سیاسی اجتماعی و اقتصادی دارد و به سادگی از این مسئله نباید عبور کرد. جالبتر آنکه در دوران پست مدرن با رویکرد لیبرالیستی و در جهت حرکت به سمت همسانسازی نیروی انسانی شاهد این هستیم که سلبریتی بودن اختصاص به یک طبقه خاص ندارد و در زمان معاصر تنوع طبقاتی پیدا کرده است. شهرت یک موضوع مستحدث نیست بلکه از قدیم هم بوده است طوریکه به فردی که سن و سالی از او گذشته و دارای کوله باری از تجربه و پختگی بود، شهیر گفته میشد. اما در زمان معاصر و در عصر مدرن دست یافتن به این مقام به سادگی قابل دسترس است بی آنکه بر شخص زحمتی بار شود.
سلبریتی (celebrity) در فرهنگ انگلیسی به معنای خدایان است، در دوران روم و یونان باستان؛ خدایان و رب النوعها پرستیده میشدند. خدایان یونانی و رومی شهره به بیاخلاقی بودند. خدای زئوس، خدای معروف یونانی، نماد بیاخلاقی بود. این خدایان حامل رذائل نفسانی بودند تا فضایل حسنه و خدایان عهد باستان شکل روحانی و مجرد از رؤیت نداشتند بلکه جسمانی بودند و مثل هر فرد معمولی حیات مادی داشتند و در کتب تاریخی از یونانیان آمده است که برخی از خدایان با یک شخص معمولی ازدواج میکردند. با خواندن این مطلب میتوان سلبریتیهای امروزی را با خدایان باستانی مطابقت داد که خدایان امروزی ما در عصر پست مدرن، سلبریتیها هستند؛ همان انسانهای معمولی هستند که همچون ما زیست میکنند ولی جلوه انسان زمینی و نه قدسی دارند.
تفکیک واژگانی سلبریتی و سلبریتیسم
پیش از آنکه در این جستار به جریانشناسی شهرت از منظر توحیدی و غیر توحیدی بپردازیم، بایسته است در خصوص دو واژه سلبریتی و سلبریتیسم توصیفی داشته باشیم و این دو گرچه مسامحتاً یکی دانسته میشود ولی دو مفهوم مجزا از هم هستند؛ سلبریتی فردی است که دارای شهرت اجتماعی و اقبال عمومی است که توانسته با برجسته ساختن یک مهارت در نزد مخاطب مشهور شود. این پدیده لزوماً بد نیست و نباید برخورد منفی با ذات سلبریتی داشت، اما اگر این فرد یا گروهی از این افراد در حوزههایی که حیطه تخصصی آنها نیست، نظر کارشناسی بدهند، آن وقت با مفهومی به نام سلبریتیسم مواجه میشویم که این مفهوم جریانساز است و مشکل و مسئله امروز ما بر سر این موضوع است به طوری که این جریان تبدیل به گروه مرجع یا رفرنس گروپ شده است، حتی در میان عموم طبقهای اجتماعی پیدا کرده که میتواند برای شیوه زندگی مردم جامعه الگوسازی کند. برعکس در سلبریتی خبری از جریانسازی فرهنگی نیست بلکه فرد در همان راستای کاری خودش صاحب تبحر است و اگر در جایی اظهار نظر میکند در مسائل عمومی مانند انتخابات و کمک به بازماندگان سیل و زلزله است نه اینکه در مسائل تخصصی صاحب نظر باشد و ذهن مردم را جهتدهی کند. در سلبریتیسم فرد در جای حقیقی خود قرار ندارد و میخواهد با شهرتش به ذوائق، سلایق و سبک زندگی مردم تغییر جهت یکسویه بدهد و متاسفانه سلبریتیسم در فضای مدرن امروزه به سمت هویت بومی خود حرکت نمیکند بلکه به سمت جهانیسازی (globalization) پیش میرود و گلوبالیته، همان همسان سازی افراد در سرتاسر دنیا با رویکرد لیبرالیستی است.
جریان سلبریتیسم شاخصههایی دارد؛ الف) واسطهگری فرهنگی به واسطه رسانه؛ یعنی تا رسانه و مخاطبی نباشد سلبریتی تعین پیدا نمیکند، بلکه به واسطه رسانه و ظرفیت مخاطب است که به سلبریتی نقش داده میشود؛ ب) دارای هوادار یا مخاطب است؛ به لحاظ مخاطب شناسی، مخاطبانی که هیجان و احساس آنها بر قدرت تحلیل آنها غلبه دارد، مخاطبانی هستند که در مقابل با سلبریتیسم، منفعل و مقلد هستند، اقشاری که پیگیر این افراد هستند غالبا از قشر نوجوان و بانوانند. ج) سرعت شهرت در عهد پیشامدرن مشهور شدن با زحمت مشقت فراوان بود و هرکس که به درجهای از پختگی میرسید به این مقام دست یافت، اما امروزه در فضای مدرنیسم بدون هیچ زحمتی میتوان سیب درخت شهرت را چید و میل کرد؛ استوری کردن افراد پولدار از سطح زندگی خود برای فخر فروشی و هدایت افراد به این سمت، ویژگی این قسمت بهحساب میآید. د) تنوع شهرت؛ شهرت برای افرادی بود که عالم و یا فیلسوف بودند، اما اکنون شهرت از دست این گروه خارج شده و در اختیار هنرمندان، بازیگران و ورزشکاران و قرار گرفته است البته از طیف مذهبی هم منبریها هستند که با شهرت عمومی شناخته شدند.
با توجه به شاخصههای مذکور میتوان دریافت که در قدیم شهرت با اخلاق و تلاش آمیخته بود؛ یعنی کسی را شهیر نام مینهادند که زحمت فراوان بکشد و بتواند به لحاظ پخته بودن، الگو برای دیگران بهحساب آید، اما امروزه شاهد این هستیم که جریان سلبریتیسم پایبندی به اخلاق ندارد و چه بسیار بداخلاقیهایی که از این جریان سر میزند ولی همچنان شهرتش دست نخورده میماند که در ادامه به شاخصههای شهرت غیرتوحیدی پرداخته خواهد شد.
با وجود فراگیری این پدیده باید در رسانه ملی تصمیم مهمی در جهت مدیریت این پدیده به سمت محتوای مثبت و فزاینده اتخاذ شود و الا سبک زندگی غربی و فرهنگ مصرف گرایی هرچه بیشتر و بیشتر زیست دینی را تحت شعاع قرار میدهد و راه مواجه شدن با این جریان حذف سلبریتی نیست بلکه شناخت صحیح و اصلاح اوقات فراغت است. (مجله خردورزی، مصاحبه با احمد اولیائی، گفتوگو پرونده ویژه «مفهومشناسی پدیده سلبریتیسم»، ۱۴۰۴/۰۳/۳۱) (۱)
سلبریتیسم دارد به عنوان قهرمان دوره مدرن شناخته میشود بی آنکه دارای پشتوانه تئوریکی در زمان گذشته و آینده باشد و فقط برای زمان حال است و میخواهد خدا را که در زمانی مرکز ثقل تحولات و اتفاقات هست و الان توجه به خدا کم شده است را به حاشیه ببرد و کانون توجهات را به سمت خود بکشاند و به مردم بگوید: بهشت در زمین است نه در دنیا و زمان دیگر که اطلاعی از آن نداریم.
مشخصات جریانهای شهرت مادی و توحیدی
شهرت همانطور که دریافت شد هویت جریانی و فراتر از آن هویت تمدنی پیدا کرده است؛ جریان شهرت حقیقتا ابزاری برای ترویج فرهنگ است؛ این فرهنگ میتواند مبتنی بر نگاه توحیدی باشد یا مروج فرهنگ مادی غربی باشد که هرکدام از این دو جریان دارای مشخصههایی است که در ادامه خواهد آمد.
نخستین ویژگی جریان شهرت در فرهنگ غیرتوحیدی، مؤنث بودن است؛ این ویژگی فراتر از مسئله زن و جنسیت است و اینکه مؤنث بودن ابزاری برای ترویج جذابیتهای جنسی است و جنبه اغوایی دارد و ظاهرش فریبنده است.
ظاهری و عارضی بودن این جریان مشخصه بعدی آن است؛ اینکه جریان سلبریسیتی مبلغ جریان غربی و سبک زندگی غیر توحیدی است و افراد را به این سمت سوق میدهند. این شهرت به لحاظ معنایی عمیق نیست و به صورت تلقینی و تبلیغی است و حتی سلبریتی اگر با فضای مصرفی تمدن غربی همراه نباشد ممکن است که شهرتش را از دست دهد و یا حذف شود.
بعد از بیان دو ویژگی نخست، سومین شاخصه در توصیف جریان شهرت غیرتوحیدی، عدم انطباق ظاهر و باطن است؛ زندگی سلبریتیها آنچه که از ظاهر زندگیشان را به نمایش میگذارند با باطنشان اصلا تطابقی وجود ندارد؛ اخباری فراوانی که حاکی از فساد در سینما و یا حتی در سایر عرصهها مانند استادیوم فوتبال و … است، نشان از همین عدم انطباق دارد.
اما در نقطه مقابل این جریان، جریان شهرت توحیدی با توجه به شاخصههای بالا، به لحاظ مفهومی و آنتولوژی (هستیشناسی) تفاوت عمدهای دارد و در ادبیات قرآنی شهرت توحیدی همان «اسوه»(۲) است، اما شهرت در جریان غیرتوحیدی در قرآن مناسبت با کلمه «قُدوة» دارد. از شاخصههای جریان توحیدی مذکر بودن و عمیق بودن میتوان اشاره داشت. مذکر بودن از این جهت است که در مواجهه با مذکر به باطن محتوای او توجه میشود نه مثل مؤنث که فقط ظاهر چیزی به چشم میآید و وجاهت مذکر در جامعه برای توجه به باطن و هدایت عمیق بیشتر است.
قابل ذکر است که حضرت فاطمه زهرا(س) اسوه در جریان توحیدی است، اما سوالی مطرح میشود که چرا در جریان توحیدی جایگاه زن محدود است، اما در جریان غیرتوحیدی غلبه با جریان مؤنث است؟ باید بدانیم که جایگاه زن اگر در اسوه بودن متوقف شود گویی شأنیت زن را کاستهایم بلکه مهمتر از آن این است که زن، اسوهساز و اسوهپرور است و این جمله یادآور فرمایش امام راحل است که از دامن زن، مرد به معراج میرود. (صحیفه امام خمینی، ج ۷، ص ۳۴۱)
ویژگی سوم، وجود انطباق میان ظاهر و باطن زندگی فرد اسوه است؛ فردی که مطابق سبک زندگی الهی، زندگی میکند ولو اینکه مردم از زندگی این شخص غافل باشند، اما همچنان اسوه و الگوست و این نشاندهنده دوامیت اسوگی در فرهنگ توحیدی است. دینمداری و پیروی از اوامر و نواهی الهی مولد اسوه است چه جامعهای بخواهد الگویش را بشناسد و چه نشناسد.
نتیجهگیری
شهرت و علاقهمندی به دیدهشدن یک امر فطری است که باید در مسیر درست و توحیدی قرار بگیرد. اگر شهرت شخص معروف اسیر فرهنگهایی غیر الهی شود و در جامعه صاحب جایگاهی شود ممکن است که عارضه سبک زندگی نادرست را به مردم انتقال دهد؛ طوریکه جریان سلبریتیسم یا قدوه سیئه، به اجتهادات و کارشناسیهای غیرتخصصی در حوزههای مختلف روی میآورد و این کنشها نشان از ظاهری بودن شهرت در این جریان دارد.
اما همانطور دریافتیم شهرت در نگاه توحیدی توجه به باطن و محتوا دارد و مذکر بودن شاخصه آن است. مذکر بودن باعث توجه به عمق مطالب میشود و هدایتپذیری صحیح را به همراه دارد. ویژگی دیگر آن انطباق کامل ظاهر و باطن زندگی فرد اسوه است؛ زیرا که فرد مشهور، مهتدی و رشدیافته است و در انتظار رشدیافتگی مردم جامعه خود است. لذا، در ادبیات قرآن این فرد را اسوه مینامند.
پینوشت
۱- «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا» (احزاب/۲۱) یقیناً برای شما در [روش و رفتار]پیامبر خدا الگوی نیکویی است برای کسی که همواره به خدا و روز قیامت امید دارد؛ و خدا را بسیار یاد میکند.
۲- مجله خردورزی، نشریه تخصصی اندیشههای جاری انقلاب اسلامی، «پدیده سلبریتیسم»، ش ۷، خرداد ۱۴۰۰
انتهای پیام
منبع